دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 63 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 80 |
تقدیم و سپاس
من در تجربه آنچه انسان را به نام اشرف مخلوقات از سایر مخلوقات پروردگار جدا می سازد شوق رسیدن به قله های دانش را درونم حس کردم و با کوله ای خالی از تجربه سفر آغاز کردم و اگر دستهای گرم و مهربان تو برای عبور از صخره های سخت و مقاوم راهنمای روش انتهای فضل و دانشی نبود من هرگز حس زیبای دانستن را تجربه نمی کردم.
استاد مهربانم آقای دکتر حسین آقاجانی مرساء با تشکر و سپاس فراوان که در راه علم و دانش روشنی بخش راه من بودید .
تقدیم
اگر گرانبها ترین گنجهای دنیا را دراختیار داشتم و آن را با تمامی ارزشی که داشت به پایت می ریختم در مقابل گنجی که تو در اختیارم گذاشتی هیچ بود. تو که مادرم با عشق پاک خود بزرگترین سرمایه زندگیت را ، جوانیت را به پایم ریختی در مقابل آنچه را که اکنون به تو تقدیم می کنم می دانم حتی ذره ای از زحماتت را جبران نخواهد کرد ولی دیدن لبخند رضایت تو دلم را شاد خواهد کرد.
فصل اول
1- مقدمه
انسانها در فراز و نشیبهای تاریخ همیشه از دردها و آسیب های اجتماعی بسیاری رنج برده اند و همواره در جستجوی یافتن علل و انگیزه های آنها بوده اند تا راهها و شیوه هایی را برای رهایی از آنها بیابند . حال یکی از مسائل پیچیده و ناراحت کننده فعلی که توجه بسیاری از محققین ، جامعه شناسان ، جرم شناسان ، روانشناسان و متخصصین امر را به خود معطوف داشته موضوع مجرمین کم سن وسال و یا به اصطلاح « اطفال و نوجوانان بزهکار » می باشد که روزبه روز هم گسترش بیشتری می یابد.
با توجه به وضع موجود نخستین پرسشی که مطرح می شود این است که اقدامات لازم در زمینه مبارزه با جرایم اطفال و نوجوانان چیست ؟
عده ای ازدیاد جرایم را در سطح جهانی از اختصاصات جوامع متمدن دانسته و معتقدند که بشر به همان سرعتی که به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود از معنویت دور شده و در نتیجه به تبهکاری و قانون شکنی روی می آورند.شماری نیز ازدیاد جرایم را محصول سستی اعتقادات دینی و مذهبی دانسته و معتقدند که علم و ایمان موجبات رشد انسان را فراهم می آوردو آفاتی نظیر خودپرستی ، حب دنیا ، مجادله با حق راسبب می شود که در نتیجه انسان از رشد و کمال بازمانده و به سوی تبهکاری سوق داده می شود.
از طرفی می توان گفت که قرن حاضر ، قرن اضطراب و سرعت است و اطفال و نوجوانان عجله دارند تا هرچه سریعتر خود را به مقصد خیالی و مورد نظر برسانند، هر چند که در این راه قواعد و مقررات و قوانین درهم شکسته شوند. بنابراین بزهکاری به عنوان یک پدیده شوم به گونه های مختلف در همه جوامع بشری در طول اعصار و قرون وجود داشته و هر زمانی به شکلهای متفاوت ولی با ریشه های مشترک انجام می گیرد.
فرد بزهکار بیماری است که در اجتماع رشد کرده و بیماری خود را به دیگران نیز منتقل می سازد ، در نتیجه باید او را شناخت ، علل و عوامل بیماریش را پیدا کرد و درمانش نمود تا امنیت اجتماعی از دست رفته به جامعه برگردد و جامعه بتواند فعال و پویا و با نشاط باقی بماند.
3- نظریه بی هنجاری رابرت مرتل
آیا اهداف فرهنگی و وسایل اجتماعی نهادی در جامعه سازگار هستند یا ناسازگار و اگر ناسازگار هستند علت آن ناسازگاری چیست؟
مرتون که از ساخت گرایان است معتقد است که درحیات اجتماعی در عنصر ساختاری نقش تعیین کننده دارند. یکی از این عناصر فرهنگ است و عنصر دیگر اجتماع .
ساختار فرهنگی عبارتست از مجموعه ای سازمان یافته از ارزشها و هنجاری که هدایت کننده رفتار در بین اعضای یک جامعه یا گروه مشترک است.
ساختار اجتماعی عبارتست از مجموعه ای سازمان یافته از روابط اجتماعی که اعضای جامعه در اشکال مختلف در آن درگیر و شریک هستند . عنصر اصلی این تعریف روابط اجتماعی است.
نقش و کارکرد اساسی عنصر فرهنگ تعیین و معرفی اهداف و ارزشها در زندگی اجتماعی است.
عنصر اجتماع نیز تعیین کننده وسایل نهادی شده نیل به اهداف است ، یعنی بایدها و نبایدها را تعیین می کند . مرتون معتقد است که اگر در جامعه ای کارکرد این دو عنصر اساسی هماهنگ با هم باشد در آن جامعه نظم وجود دارد و الگوی تطابق مردم در زندگی الگویی هم نوایانه خواهد بود. به عبارت دیگر در چنین جامعه ای افراد دنبال اهدافی می روند که در درجه اول فرهنگ تعیین کرده است و راه تحقیق آن اهداف با وسایل دنبال می شود که در جامعه مشروعیت دارد. حال اگر این هماهنگی نباشد یعنی بین فرهنگ و اجتماع از لحاظ کارکردی ناهماهنگی و گسست پیش بیاید آنگاه شاهد ناهمنوایی در میان مردم و رواج انحراف خواهیم بود.
مرتون می گوید الگوی انحرافات و ناهمنوایی و ناسازگاری در جامعه تابع کم و کیف رابطه بین فرهنگ و اجتماع است . مرتون مسأله اجتماعی را اینگونه تعریف می کند : اختلاف اساسی میان معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی ، به عبارت دیگر اختلاف کلی میان آنچه هست و آنچه مردم طبق هنجارها و ارزشهایشان می پندارند که باید باشد. ناسازگاری اهداف و وسایل از طریق ایجاد آنومی(بی هنجاری) منجر به بروز اختلال در نظم اجتماعی می شودبه عبارت دقیق تر این ناسازگاری منجر به بروز کجرویهای اجتماعی می شود و این کجرویها طی یک مجموعه فرآیندهای اجتماعی به آنومی(بی هنجاری) تبدیل می شود . بدین ترتیب که اگر
رفتار انحرافی یعنی عدول از هنجاریها با توجه به عدم کنترل اجتماعی منجر به دستیابی موفقیت آمیز به اهداف گردد این موفقیت می تواند موجب ترغیب دیگران به انجام رفتار انحرافی شود . با این روند مشروعیت هنجارهای نهادی شده از بین می رود و رفتار انحرافی در سطح وسیعی شیوع می یابد.
رابطه میان اهداف و وسایل
رابطه میان اهداف و وسایل طبق الگوی مرتون چهار نوع می باشد:
1- همنوایی 2- مناسک گرایی 3- واپس گرایی 4- شورش(طغیان)
1- همنوایی یعنی پذیرش جمعی اهداف و وسایل دستیابی به اهداف که هر دو بنا کننده هماهنگی متعالی بین دو جنبه ساختار زندگی است.
2- مناسک گرایی یعنی پذیرش وسایل و طرد اهداف . مناسک گرایی پاسخی انطباقی است . فرد علی رغم ترک و فراموشی اهداف مهم فرهنگی ، همچنان هنجارهای نهادی را رعایت می کند.
3- واپس گرایی پاسخی است که در آن فرد هم اهداف و هم وسایل را طرد می کند . بدین ترتیب وی نه آرزو دارد و نه در فعالیتهای عادی روزمره درگیر می شود.
4- شورش وطغیان افراد به مانند افراد پیشین نه اهداف را قبول دارند و نه وسایل را. اما سعی در جایگزین آنها دارند در این وضعیت اهداف و وسایلترد افراد تغییر می یابد و ممکن است نوع جدیدی از یکپارچگی بین اهداف جدید و وسایل جدید ایجاد شود.
مرتون در خلال بحث درباره اهداف و وسایل نهادی شده مفهوم یکپارچگی را یادآوری می شود.
نظام اجتماعی به واسطه تأکید بیش از حد بر اهداف اجتماعی و متقابلاً عدم تأکید بر وسایل نیل به آن اهداف از یک نوع سوء یکپارچگی رنج می برد در این نظام اغلب مردم دریافته اند که امکان دسترسی به موقعیت را ندارند یا حداقل در محدوده مقررات اجتماعی موجود چنین امکانی وجود ندارد با درک چنین مطلبی مردم برای حصول به موقعیت به شیوه های انحرافی روی می آورند . حاصل این وضع زوال بیشتر مقررات اجتماعی است. به طور خلاصه آنومی هنگامی پدید می آید که شکافی بین اهداف و هنجارهای فرهنگی و ظرفیتهای ساختار اجتماعی برای نیل به موقعیت وجود داشته باشد . یعنی اولی از ایجاد رفتار و نگرش و دومی از تحقق آن جلوگیری نماید. در نتیجه کیفرهای نهادی شده به عنوان وسیله نظم اجتماعی ضمانت خود را از دست می دهند و نبوغ و استعدادهای افراد به تباهی کشیده می شود.
نظریه بی هنجاری دورکیم
هرگاه نظارتی که جامعه بر رفتارها و هنجارها دارد ضعیف یا حذف شود ، حالت بی هنجاری یا نابسامانی در جامعه به وجود می آید . بی هنجاری از تضعیف وجدان اخلاقی ناشی می شود و عموماً با بحرانهای بزرگ اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی همراه است. به نظر دورکیم نظم اخلاقی نیروی بیرونی است که برخواهشها و امیال درونی انسان مهار می زند این نظم اخلاقی به صورت وجدان جمعی در می آید و امیال سیری ناپذیر انسان را کنترل می کند. وقتی تغییرات ساختاری (ناشی از پیشرفت یا پسرفتاقتصادی) یک ساخت هنجارمند را به هم می ریزد ، امیال سیری ناپذیر از قید هنجارها آزاد می شود، اما منابع اقتصادی و اجتماعی برای پاسخ به خواهشها ،ماهیتاً محدود است فرد نمی داند که نمی تواند به هر خواهشی دست یابد. رقابت برای رسیدن به هدفهای دست نیافتنی افزایش می یابد. لذت در رقابت است و هدف دست نیافتنی است . کوششها افزایش می یابد و نتیجه کمتر حاصل می شود درا ین وضعیت شوق زندگی از میان می رود و در نتیجه گرایش به انحراف و ناامنی در جامعه فراهم می گردد.
آنومی یا بی هنجاری صرفاً به دوران بحران ورونق اقتصادی محدود نمی ماند ، به نظر دورکیم مسأله بی هنجاری در جامعه مدرن به صورت مزمن در آمده است و این وضع بسیار اسفبار است . به نظر او ورود جوامع به دنیای صنعت در قرن بیستم ، روابط انسانهارا از نظارت نظم اخلاقی جامعه سنتی آزاد می کند به طوریکه اجتماع سنتی مورد هجوم نیروهای گسستگی جامعه مردن قرار گرفته و اجتماعات ساده رو به تحلیل می روند و با افزایش تراکم جمعیت، زندگی اجتماعی پیچیده می شود ، ارتباطات از صورت برخورد آشنا به صورت برخورد با بیگانه در می آید . از همه مهمتر اعتقادات و رسوم مذهبی مشترک که موجب انسجام اجتماعی می گردید ، رو به تحلیل و تضعف رفته و با کاهش محدودیتهای مذهبی ، حالت بی هنجاری تسریع می شود ، به طوریکه سودجوییهای آدمیها از فشارهای هنجارها رها شده و کسب سود فراتر از هر قاعده ای قرار می گیرد. در این صورت وقتی فرد نتواند به اهداف مورد احترام جامعه نائل شود با واقعیت تلخ شکست رو به رو شده و با توجه به تضعیف مذهب در جامعه مدرن که در این موقعیت می توانست احساس شکست در فرد را به نحوی جبران و ترمیم کند، موجب روی آوردن فرد به خودکشی ، اعتیاد یا دیگر انحرافات اجتماعی خواهد شد و در نتیجه امنیت فردی و امنیت اجتماعی را به چالش خواهد کشاند.
از نظر دورکیم اگر نتوان فرد را در اجبار اجتماعی قرار داد و با اجتماع همراه کرد ، وی منافع فردی خودرا بر منافع جمعی تفوق می دهد و جامعه با آسیبهای اجتماعی رو به رو شده و این آسیبها و انحرافات با گرایشهای خودگرایانه نمود خواهد یافت.
رویکردها در مورد علل بزهکاری
1- رویکرد شکل ظاهری
رویکرد شکل ظاهری یکی از قدیم ترین نظریه های بزهکاری است که براساس ساختار زیستی و ظاهری بدنی بزهکاری را تبیین نموده است. این رویکرد در مورد بزه نظری کاملاً متفاوت با رویکردهای دیگر دارد. شلدون و کراچمه اندیشه تأثیر ریخت بدنی در پاسخ های فرد را نسبت به موقعیت مطرح نمودند و بر اساس آن سه تیپ شخصیتی اندومرفیک ، فرومرفیک و اکتومرفیک را معرفی کرده اند. در مطالعه شلدون نشان داده شده است که تیپ های شخصیتی تأثیر بسیاری در رفتار بزهکارانه دارند. بعدها مطالعات گلاک در مورد 500 نفر که بزهکاری آنها ثابت شده است در مقابل 500 نفر غیر بزهکار، تیپ شخصیت مزومورف را خشمگین تر و مساعدتر برای رفتار بزهکارانه تعریف کرده است . اگر چه در مطالعه او چهل ودو عامل فرهنگی و اجتماعی نیز با بزهکاری همبستگی داشته اند. در ارزیابی این رویکرد دی موی می نویسد آنچه در باور این اندیشه امروز باقی مانده است در نقشهای شخصیتی هنرپیشگانی است که در فیلم های سینمایی و یا تلویزیونی مشاهده می کنیم . معمولاً نقشهای خش و بزهکارانه را افراد زشت صورت ایفا می کنند و نقشهای مثبت توسط افراد جذاب ایفا می شود. بعضی از مطالعات نیز در تأثیر موضوع به نتیجه قضاوتهای قضات پرداخته اند. یافته های برخی از آنها نشان می دهند تمایل قاضی در تأئید بیگناهی افرادی است که ازجذابیت ظاهری بیشتری برخوردارند.
2- رویکرد ساختار زیستی
این رویکرد به دور از هر ارتباطی بین شکل ظاهری و اختلالات ذهنی ، بر تأثیر نقش شخصیت زیستی فرد در رفتار بزهکارانه تأیید دارد مثل تأثیر ژنها بر رفتار. در این نظریه ها مسئله توارث و ژنها بطور جداگانه بررسی می شود. سابقاً مسئله توارث در رفتار بیشتر مورد توجه قرار گرفت در حالیکه در نظریه های نوین به مسئله ژنها و بزهکاری به نوعی دیگر نظر دارند. دیدگاه های نوین این رویکرد به تغییراتی که در اثر تخریب ژنتیکی در ژنها به وجود می آید تأکید می کنند. در نظریات جدید زیست شناختی تأثیر مستقیم زیستی در رفتار بزهکارانه مورد حمایت نیست ، در عوض شرایط زیستی خاص را در فرد که باعث بروز الگوهای رفتاری غیرعادی است پیش می کشد. رویکرد زیست شناسی به تعامل بین عوامل زیستی و محیط اجتماعی بیشتر تأمید دارد تا تأثیرات خالص زیستی . به همین دلیل در دیدگاههای جدید این مکتب نظریه های زیست شناختی تحت عنوان رویکرد زیستی ـ اجتماعی بیان می شود. بررسی جرم از دیدگاه زیستی ـ اجتماعی عوامل مانند توارث، غدد، سیستم عصبی، ژنها و تغییراتی را که در پاسخ تغییرات محیطی به وجود می آید مورد توجه قرار می دهند. برای مثال در چند مطالعه همبستگی زیادی بین جراحتهای مغزی و رفتار بزهکارانه یافت شده است. تأثیر اختلالات روانی مادر در حاملگیهای پیچیده نیز در رفتار بزهکارانه فرزندان در بعضی از مطالعات تأئید شده است.
در ارزیابی این رویکرد پیشنهاد می شود موضوع جرائم و تخلفات از دیدگاه زیست شناختی لازم است به صورت رویکردی چند عاملی موردتوجه قرار گیرد. اگر چه ممکن است حضور چند عامل زیستی عامل خطر بزهکار شدن در فرد را تقویت کند اما تعامل مسائل روانشناختی و اثرات عوامل اجتماعی در مسئله بزه باید درنظر گرفته شود. (لاندمن:Lundman ).
3- رویکرد روانشناختی
در این رویکرد علاوه بر زیستی ، عوامل موقعیتی در تبیین رفتار بزهکارانه مهم به نظر می رسند. به همین جهت بسیاری از پژوهشهای زیست شناختی در مسئله بزهکاری توسط روانشناسان انجام شده است. برخی از نظریه های روانشناختی معتقد است ؛ رفتار بزهکارانه ریشه در یادگیری رفتار مشاهده شده دارد موضوعی که در بحثهایی که در رویکردهای جامعه شناختی رفتار بزهکارانه نیز مطرح است.
به طور اختصاصی تر رویکردهای روانشناختی بیشتر جنبه های روانپزشکی مسئله را در تبیین بزه مهم می دانند تا موضوع زیست شناختی را، نظریه های این رئیکرد عمدتاً عنصر شخصیت را در بررسی رفتارهای بزهکاری آنچه که اصطلاحاً شخصیت ضد اجتماعی نامیده می شود را مورد بحث قرار می دهند. زمینه تاریخی این نظریه ها از اندیشه های فروید و دیدگاههای فروید نشأت گرفته است. بررسیهای نوین این رویکرد در پژوهشهای کاسپی(Caspi ) و مافیت(Moffitt ) نشان می دهد، خشم ، اضطراب، بی ثباتی شخصیت عواطف منفی از عوامل مرتبط و مستعد کننده رفتار بزهکارانه است و افرادی با خصوصیات ذکر شده در مقایسه با افراد معمولی بیشتر در خطر بروز رفتار انحرافی هستند . ارزیابی این رویکرد و بینگر آن است که افراد دارای شخصیتهای درونی هستند که با جرم و رفتار بزهکارانه در ارتباط است.
4- رویکرد وضعیت اقتصادی
در تقابل بین دیدگاههای زیست شناختی و روانشناختی و در مطالعه بزه عده ای نیز عامل اقتصادی را مورد بررسی قرار داده اند. در رویکرد تأثیر عامل اقتصادی به موضوع بزهکاری ، مسئله فقر و بیماری به طور گسترده مطالعه شده اند. موضوع فقر و دلایل ارائه شده از تأثیر آن در بروز رفتار بزهکارانه ایجاب می کند که محله فقرنشین و محله های غنی نشین با همدیگر مقایسه شوند تا بتوان ادعا کرد که فقر به عنوان عامل تأثیر گذار شناخته شده است. در مطالعاتی که از سالهای 1970 به بعد انجام شده است ، آمارهای موجود حاکی از آنند که درصد زیادی از افرادی که در 49 ایالت آمریکا در پایین تر از خط فقر هستند هیچکدام از هفت بزه مهم را که به عنوان شاخصهای جرم از طرف سازمان FBI تعیین شده مرتکب نشده اند. اما در مقابل به پژوهشهایی بر می خوریم که میزان درآمد ، تحصیلات و تک والدی را در بزهکاری مؤثر شناخته اند اما سهم وضعیت اقتصادی را تبیین نکرده اند. پژوهش در مورد بیکاری به عنوان یک شاخص درآمد نیز نشان می دهد ارتباطی بین بیکاری و بزهکاری نوجوانان یافت شده است ( گلاسه و رایس). در ارزیابی رویکرد اقتصادی نیز همانند رویکرد روانشناختی می توان ادعا نمود ، تأثیر نابرابریهای اقتصادی در بزه بیشتر از تأثیر عامل فقر است. اگرچه اکثر پژوهشها نشان داده اند، ارتباطی بین فقر و بزه وجود دارد ؛ لیکن فقر را به عنوان عامل اصلی بزه مطرح نشده است، به طوری که با افزایش و کاهش افراد فقیر بزهکاری نیز افزایش و یا کاهش یابد.
5- رویکرد کنترل اجتماعی
به عقیده هیرشی بزهکاری به عنوان یک مسئله اجتماعی باید در عرصه خانواده ، محله، مدرسه ، همسالان، و سایر ارگانها یا مؤسسات اجتماعی که نوجوانان به نوعی در آنها عضویت دارد بررسی گردد. هیرشی معتقد است که بزهکاری وقتی اتفاق می افتد که قیود فرد نسبت به اجتماع ضعیف شوند یا به طور کلی از بین بروند. این قیود را تحت چهار مفهوم کلی خلاصه می کند:
وابستگی: حساسیتی است که شخص نسبت به عقاید دیگران درباره خود نشان می دهد، در حقیقت یک نوع قید وبند اخلاقی است که فرد را ملزم به رعایت هنجارهای اجتماعی می کند. این وابستگی را هیرشی همپایه وجدان و یا من برتر می داند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 92 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 108 |
چکیده:
منظور از رشد اجتماعی، ساخت فرد در روابط اجتماعی است به طوریکه با افراد جامعهاش هماهنگ و سازگار باشد. وقتی فردی را اجتماعی میخوانند که نه تنها با دیگران است ، بلکه با آنان همکاری می کند. به بیان دیگر اجتماعی شدن به یادگیری گفته میشود که سازگاری با جامعه و محیط فرهنگی را به دنبال داشتهباشد. از عواملی که میتواند در رشد اجتماعی فرد مؤثر بوده، خانواده و شیوههای تربیتی فرزندان است و علاوه بر آن عامل هوش نیز میتواند با رشد اجتماعی در ارتباط باشد. هدف کلی این تحقیق بررسی ارتباط بین شیوههای فرزندپروری و عامل هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان دختر شهر رشت در دوره دبیرستان است . آزمودنیهای این پژوهش 400 دانشآموز دختر دوره دبیرستان ناحیه دو شهر رشت هستند که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای به صورت تصادفی انتخاب گردیدهاند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه رشد اجتماعی 27 سؤالی آلیس واتیزمن، پرسشنامه 30 سؤالی دایانا باوم ریند برای شیوههای فرزند پروری و تست ریون برای هوش میباشد. به منظور بررسی و آزمون فرضیات تحقیق و توصیف دادهها از روشهای استنباطی تحلیل رگرسیون همزمان و روش ضریب همبستگی استفاده شدهاست. تحلیل نتایج نشان داد که بین متغیر شیوة تربیتی آزادمنش و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان رابطه معنادار وجود دارد و این ارتباط از نوع مثبت و مستقیم است.
فصل اول
کلیات
انسان موجودی اجتماعی است و امروز در دنیایی زندگی میکند که معروف به عصر اطلاعات و ارتباطات است.
اگر تعامل و ارتباط او با افراد دیگر جامعه و نیز با جوامع دیگر به وجود نیاید قادر به ادامه زندگی نخواهد بود. بنابراین ایجاد این ارتباط برای انسان لازم و ضروری است ولی برای برقراری ارتباط صحیح نیاز به تبعیت از اصول شناختهشده و مورد قبول دارد تا رفتارها و اعمال خود را با آنها وفق دهد. (فتحی آذر، 1373)
حال با توجه به اهمیت موضوع میتوانیم بگوییم که رفتار اجتماعی پایه و اساس زندگی انسانی فرد را تشکیل میدهد و مهمتر آنکه رشد اجتماعی سبب اعتلای رشد عقلانی هم میشود و چنین باید گفت که انسان جز در جریان جامعه، ادامه زندگی برایش بسیار دشوار خواهد بود. فرد از طریق زندگی با افراد دیگر و آشنایی با آداب و رسوم جامعه است که میتواند نقش خود را در خانواده و جامعه ایفا نماید. لازمه زندگی جمعی، سازگاری با افراد، توافق داشتن با آنان و تا حدودی تلاش برای انجام انتظارات آنان است. (شریعتمداری، 1369)
و اما منظور از رفتار اجتماعی آن است که فرد در موقعیتهای مختلف و در برخورد با دیگران چه واکنشهایی را از خود نشان میدهد. آیا در برخورد با دیگران رفتاری سنجیده و محبتآمیز دارد یا اینکه برعکس مردم گریز و جامعه ستیز است؟ رفتار اجتماعی کودکان و نوجوانان ابتدا از رفتار اعضای خانواده و بعد از همسالان و دوستان شکل میگیرد. روابط اجتماعی، انعکاسی است از نگرش یا شیوة رفتار فرد نسبت به جامعه. در اینجا اگر رفتار فرد را به طور دقیق مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که او غالباً بر سود و زیان جامعه قدم بر میدارد و از طریق کنشهای اجتماعیش در مییابیم که آیا با ملاکها و آداب و رسوم جامعه خود سازگاری دارد یا برعکس، همواره برای خود و جامعه مسأله آفرین است و در اموری فعالیت دارد که از لحاظ اجتماعی مردود شناخته شدهاند. (پارسا، 1368)
از مواردی که روی رشد اجتماعی تأثیرگذار است، خانواده و شیوههای تربیتی آن است.
روانشناسان و جامعهشناسان همه تأیید میکنند که خانواده یکی از مهمترین و اساسیترین سازمانهایی است که به رشد اجتماعی کودک یاری میدهد. در خانواده است که کودک نخستین چشمانداز را از جهان پیرامون خود به دست میآورد و احساس وجود میکند، یعنی میآموزد. همچنین در خانواده است که به آداب و رسوم ملی، مراسم دینی، وظایف فردی، حدود اختیارات و مسئولیتها پی میبرد. (پارسا، 1371)
تحلیلهای نظری و تجربی هر دو توجه خود را در اساس به روابط کودک و والدین متمرکز کردهاند و برای امر تأثیرگذاری پدر و مادر بر کودک اهمیت و ارزش خاص قائل شدهاند. (نوابینژاد، 1375)
والدین برای تربیت فرزندان خود از سبکها و شیوههای فرزندپروری متفاوتی استفاده میکنند. که باوم ریند (1979) آن را به سه شیوه سهلگیر، دیکتاتوری و دموکراتیک تقسیم کردهاست. که در مورد هر یک از این شیوهها بحث خواهد شد. این تحقیق این مطلب را بررسی میکند که چگونه تربیتی میتواند، به رشد اجتماعی بیشتری در کودک بینجامد؟ و کدام شیوه تربیتی مؤثرتر است؟
از دیگر مواردی که با رشد اجتماعی در ارتباط است، عامل هوش میباشد. چنین بهنظر میرسد که بین عوامل مؤثر بر رشد و نمو کودک، عامل هوش بیشترین اهمیت را دارد. رشد و تکامل اجتماعی کودک با سایر مظاهر رشد و تکامل وی هماهنگ و کاملاً مربوط است. چنانچه اولین نشانههای رشد هوش کودک را در ارتباط او با افراد دیگر میتوان مشاهده کرد (شعارینژاد، 1373)
در واقع میتوان گفت که عامل هوش و رشد اجتماعی در ارتباط نزدیک با یکدیگرند. در این تحقیق این مطلب، بررسی میشود که میزان رابطه هوش با رشد اجتماعی فرد چقدر میباشد؟ و به طور کلی، در این تحقیق رابطه شیوههای فرزندپروری و هوش با رشد اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد و رابطه هر کدام از شیوههای فرزندپروری به همراه هوش با رشد اجتماعی بررسی میشود.
در میان جنبههای مختلف رشد انسان (جنبههای بدنی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی) رشد اجتماعی از جایگاه ویژهای برخوردار است. فرایند رشد اجتماعی از دوران شیرخوراگی و به طور مستمر تا بزرگسالی ادامه دارد.
منظور از رشد اجتماعی این است که فرد برای مشارکت مؤثر و فعال در اجتماعی که در آن زندگی میکند، آماده گردد، به طوری که همگام با مأنوس شدن با ارزشهای اجتماعی و تقلیل مسئولیتهای اجتماعی بتواند مورد پذیرش جامعه قرار گیرد. روانشناسان عوامل متعددی را در رشد و تکامل اجتماعی مؤثر میدانند که از مهمترین آنها میتوان به خانواده، مدرسه، معلم همسالان و ... اشاره نمود. (اعزازی، شهلا، 1373)
کودک در ابتدای تولد قادر به نشان دادن تظاهرات اجتماعی نیست و رفتار اجتماعی مشخص نیز از وی ظاهر نمیشود، ولی به تدریج نشانههای رشد اجتماعی در او پیدا میشود که از روابط اجتماعی گستردهای برخوردار است.
لازم به ذکر میباشد که خانواده به عنوان یکی از اساسیترین نهادهای اجتماعی و نخستین و مهمترین عامل اساسی در رشد اجتماعی فرد است. خانواده حداقل از دو نفر با تواناییهای گوناگون و با نیازها و علایق مختلف و در یک کلام با شخصیتهای گوناگون تشکیل شدهاست. تلفیق این تواناییها، شیوههای گوناگون فرزندپروری را ایجاد میکند. (نوابینژاد، 1373)
والدین بر اساس الگوها و آرمانهای فرهنگی خود کودکان را به شیوههای گوناگون پرورش میدهند. بین گروههای مختلف به تفاوتهای چشمگیری در زمینه تربیتی فرزندان بر میخوریم. والدین برای تربیت فرزندان خود از سبکها و شیوههای فرزندپروری متفاوتی استفاده میکنند(باوم ریند1، 1971)
این تحقیق در پی آن است که رابطه شیوههای فرزندپروری با رشد اجتماعی را مورد بررسی قرار دهد و اینکه کدام شیوه تربیتی باعث رشد اجتماعی بیشتر در فرد میشود؟
علاوه بر آن رشد اجتماعی کودک با سایر جنبههای رشد(از جمله رشد هوش) کاملاً هماهنگ و مربوط است. چنانچه از تحقیقات دیگر از جمله تحقیق کولین1 (1979) نیز بر میآید، با پیشرفت رشد هوشی، رشد اجتماعی فرد پیشرفت مینماید. بدین صورت که بین مراحل هوشی افراد و رشد اجتماعی آنان رابطه وجود دارد. در واقع افراد با رسیدن به مرحله هوش صوری، به تکمیل کردن رشد اجتماعی خود مبادرت میورزند. با توجه به آنکه نوجوانی مرحله یافتن هویت مستقل و حضور مستمر در فعالیتهای اجتماعی میباشد و این امر مستلزم رشد تفکر صوری و برقراری روابط مطلوب اجتماعی با دیگران است بنابراین بایستی شرایطی فراهم کرد تا نوجوانان هر چه بیشتر و بهتر با مفاهیم انتزاعی و نحوه عملکرد مطلوب اجتماعی آشنا شوند.
(کولین، به نقل از نیکوکار، 1377).
این تحقیق علاوه بر موضوع قبل در پی بررسی رابطه میان هوش با رشد اجتماعی فرد نیز می باشد . و به طور کلی در پی آن است که رابطه هر یک از شیوههای فرزندپروری و هوش با رشد اجتماعی را مورد بررسی قرار دهد
هدف اصلی تحقیق بررسی رابطه شیوههای فرزندپروری و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان دبیرستانی دختر شهر رشت میباشد.
1- بررسی رابطه بین شیوههای فرزندپروری با رشد اجتماعی دانشآموزان دبیرستانی دختر شهر رشت
2- بررسی رابطه هوش و رشد اجتماعی دانشآموزان دبیرستانی دختر شهر رشت
3- بررسی رابطه شیوه تربیتی دموکراتیک و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان دختر شهر رشت
4- بررسی رابطه شیوه تربیتی سهلگیر و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان دختر شهر رشت
5- بررسی رابطه شیوه تربیتی دیکتاتوری و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان دختر شهر رشت
انسان دارای ابعاد گوناگونی است. یکی از ابعاد وجودی انسان که نیازمند رشد و شکوفایی میباشد، بعد اجتماعی است. بعد اجتماعی رشد فرد پایه و اساس زندگی انسانی را تشکیل می دهد. انسان به معنی دقیق حیوانی فرهنگی است و جنبه عقلانی حیات وی در زمینه اجتماعی رشد میکند. ادامة زندگی انسان جز در جامعه جریان پیدا نمیکند، مگر فرد با دیگران به سر برد، با آنها سخن بگوید و مقاصد خویش را به ایشان بفهماند و از افکار و نظریات آنها آگاه شود، با آداب و رسوم جامعه آشنا شود و نقش خود را در جامعه و خانواده اجرا نماید و لازمة زندگی جمعی سازگاری با افراد، توافق با ایشان و تا حدی کوشش برای انجام انتظارات آنهاست. (شریعتمداری، 1369)
چنانچه میدانیم خانوادهها در زمینه اجتماعی، اقتصادی، تربیتی، دینی، هنری و مانند اینها با هم متفاوتند.
شکل خانوادهها، طرز ارتباط اعضاء هر خانواده با یکدیگر و جامعهای که خانواده در آن بسر میبرد، در تمام موارد یکسان نیست. بنابراین تأثیر خانوادهها در رفتار افراد مختلف است. در یک خانواده شکل و طرز ارتباط اعضاء خانواده طوری است که محیط خانواده را برای تأمین احتیاجات اساسی کودکان چه در زمینه بدنی و چه روانی مساعد میسازد. رفتار کودکی که در این خانواده پرورش مییابد با رفتار کودکی که محیط خانواده وی مانع تأمین احتیاجات اساسی اوست کاملاً متفاوت است. خانواده در تمایلات بچهها، افکار و عقاید آنها و طرز برخورد ایشان با دیگران تأثیرگذار است.
(شریعتمداری، 1363)
هر خانوادهای شیوة تربیتی خاص خود را دارد و هر کدام از این شیوهها میتواند تأثیر خاصی روی کودک بگذارد. حال باید بررسی کرد که کدام شیوة تربیتی میتواند بر افکار و عقاید و طرز برخورد فرد با دیگران تأثیر بیشتری داشتهباشد و سبب رشد اجتماعی بیشتری در فرد گردد.
علاوه بر آن به نظر میآید عوامل دیگر از جمله عامل هوش نیز با رشد اجتماعی در ارتباط باشد. بنا به تحقیقات کولین (1979) نشانگر این واقعیت است که هر چه افراد بزرگتر میشوند و از لحاظ هوش رشد بیشتری مییابند رشد اجتماعی آنان نیز بیشتر میشود. و هر چه که فرد به مرحلة صوری یا انتزاعی رشد هوشی نزدیکتر میشود، رشد اجتماعی او بیشتر میشود.
(کولین، به نقل از نیکوکار، 1377)
بنابراین برای اینکه فرد رشد هوشی بیشتری پیدا کند، این امر مستلزم رشد تفکر صوری و برقراری روابط مطلوب اجتماعی با دیگران است. و این تحقیق در پی بررسی رابطه هوش با رشد اجتماعی میباشد. و به طور کلی به دنبال بررسی رابطة شیوههای فرزندپروری و هوش با رشد اجتماعی است.
نتایج این تحقیق میتواند به والدین این آگاهی را بدهد که کدام شیوههای تربیتی را که مناسبتر است برگزینند و این نتایج میتواند راهنمایی برای اولیا و مربیان باشد تا در انتخاب شیوه تربیتی به خطا نروند و بهترین شیوه را به کار گیرند تا باعث رشد اجتماعی بیشتر در کودکان شود. علاوه بر آن دستاوردهای پژوهش میزان رابطه هوش و رشد اجتماعی را مشخص میسازد و اولیا و مربیان به دنبال راههایی برای رشد سریعتر هوش خواهند بود تا منجر به رشد اجتماعی بیشتر در کودک گردد.
1- بین شیوههای فرزندپروری با رشد اجتماعی دانشآموزان رابطه وجود دارد.
2- بین هوش و رشد اجتماعی دانشآموزان رابطه وجود دارد.
3- بین شیوه تربیتی دموکراتیک و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان رابطه وجود دارد.
4- بین شیوه تربیتی سهلگیر و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان رابطه وجود دارد.
5- بین شیوه تربیتی دیکتاتوری و هوش با رشد اجتماعی دانشآموزان رابطه وجود دارد.
تعریف نظری رشد اجتماعی : رشد اجتماعی تعیین کننده میزان سازگاری و موفقیت فرد در تعامل با گروههای گوناگون و سبب محبوبیت و مقبولیت اوست. آن کسی از رشد اجتماعی برخوردار است که مستقل باشد و مسئولیت اعمال خود را بپذیرد و برای دیگران ارزش قائل شود و به فعالیتهای گروهی علاقمند باشد و خود را بینیاز از راهنمایی افراد آگاه نداند. (شفیعآبادی، 1373)
تعریف عملیاتی رشد اجتماعی : رشد اجتماعی در این تحقیق، رتبهای است که دانشآموز از سؤالات 1 تا 27 پرسشنامه مربوط به رشد اجتماعی کسب مینمایند.
تعریف نظری فرزندپروری : منظور نحوه ارتباط و طرز برخورد والدین نسبت به فرزندان و احساسات و علاقه آنها به یکدیگر و چگونگی دخالت یا عدم دخالت آنها در کارهای مهم و همکاری با آنهاست. (شریعتمداری، 1363)
شیوههای تربیتی بنا بر پژوهش دایانا باوم ریند 1989 – 1980 به سه الگوی معتبر تقسیم میشوند :
1- شیوه استبدادی : این والدین در حالی که از رفتار بیتفاوت و سرد برخورد دارند، برای اطلاعات بیچون و چرا ارزش قائلند و از کودک انتظار مسئولیت دارند. والدین دیکتاتور ممکن است بگویند «سؤال نکن»، «فقط کاری که گفتم انجام بده» کودکان والدین مستبد به سادگی مضطرب میشوند. نوسان خلقی و پرخاشگری و افسردگی نشان میدهند و معمولاً مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارند. (هافمن و همکاران، 1999)
2- شیوه سهلگیرانه : والدین آزاد را میتوان به دو طبقه تقسیم کرد :
الف) والدین سهلگیرانه بیتفاوت که محدودیتی را اعمال نمیکنند. بیتوجه و بیعلاقه هستند و هیچگونه فعالیت هیجانی ندارند.
ب) والدین سهلگیرانه نازپرور که تا اندازه زیادی پیچیده هستند ولی انتظارات اندکی از کودکان دارند و کنترل ناچیزی را روی فرزندان اعمال میکنند.
3- شیوه دموکراتیک : این والدین نسبت به کودکان خود نگران و حساس هستند، ولی آنها همچنین علاوه بر این افزایش مسئولیت را تشویق میکنند و محدودیتهای قاطعی را تدارک میبینند و آنها را اعمال میکنند.
همانطور که ممکن است انتظار داشتهباشید که کودکان به بهترین وجهی زیر نظر والدین پرورش مییابند، متکی به خود و مستقل هستند و از پیشرفت بالایی برخوردارند. آنها همچنین با دیگران خشنود، صمیمی، اجتماعی و شایسته هستند.
تعریف عملیاتی شیوه فرزندپروری : به نمرهای اشاره دارد که فرد در آزمون شیوه فرزندپروری باوم ریند به دست میآورد.
تعریف نظری هوش : هوش عبارت است از توانایی استفاده از تجربههای قبلی در حل مسائل تازه و استعداد و انطباق با محیط. (احدی وبنیجمالی، 1371)
تعریف عملیاتی هوش : در این پژوهش نمرهای است که دانشآموزان از آزمون ریون بزرگسال به دست آوردهاند.
ادبیات تحقیق
مقدمه
در این فصل، ادبیات تحقیق و پیشینه نظری در مورد رشد اجتماعی، شیوههای فرزندپروری و هوش مورد بررسی قرار میگیرد و تحقیقاتی که در این زمینهها در ایران و خارج از کشور انجام شدهاست و نیز نتایج دستاوردهای آنها مطرح میشود تا جایگاه این تحقیق به طور دقیق مشخص گردد.
قسمت یکم
مبانی نظری رشد اجتماع
مسیر زندگی انسان به مثابه رودخانهای است که از موقعیتهای متنوع و متفاوتی عبور مینماید، فراز و نشیبی که رودخانه دارد بیشباهت به مراحل رشد و تحول انسانی نیست. دوران کودکی به آرامی طی میشود و سپس هنگام جوش و خروش نوجوانی و بلوغ میرسد و از آن پس دوران پختگی جوانی میآید و بدینسان در هر دوره قابلیتهایی نهفتهاست و همچنین خواستهها و نیازهای هر دوره با دوران دیگر متفاوت است.
رشد به معنی تغییرات کمی و کیفی که با پیشرفت زمان در طبیعت، ساخت و رفتار موجود زنده حادث میشود، میباشد و در طول حیات موجود زنده ادامه مییابد. (شرفی، 1368)
دو نظریه در مورد کیفیت و نحوه رشد و تحول
رشد پیوسته : پیروان این نظریه معتقدند که رشد به طور کلی یک جریان و فعالیت پیوسته و قدیمی بوده و دارای ماهیتی غیر متمایز و غیر مشخص است و هر مرحله از رشد واحد مستقلی نیست. روانشناسان پیرو مکتب یادگیری در این گروه جای میگیرند.
رشد ناپیوسته (مرحله ای) : پیروان این نظریه بر این هستند که رشد از مراحل متمایز شده از یکدیگر که به صورت مشخص و محدودی میباشد، تشکیل شدهاست که معمولاً در وقت مشخص آغاز و در زمان معین پایان میپذیرد. مطابق این، در جریان رشد گسستگی کامل مشهود نیست، ولی هر مرحله از رشد واحد مستقلی است که در مرحله تظاهرات و نیازهای خاصی برای رشد وجود دارد. از پیروان این نظریه پیاژه، فروید، اریکسون و دیگران را میتوان نام برد. (شرفی، 1368)
رشد دارای جنبههای گوناگون جسمی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی است که در این تحقیق به بررسی جنبه اجتماعی رشد پرداخته میشود.
رشد اجتماعی
1- تعریف رشد اجتماعی
نوزاد انسان هنگام تولد موجودی ضعیف و ناتوان است و نیازمند مراقبت و حمایتهای بی دریغ بزرگسالان می باشد به تدریج با گذر از مراحل تحول و دوره های رشد خود به استقلال نسبی دست می یابد. رشد همه جانبه فردی می تواند ضامن چنین استقلالی باشد.
رشد جسمی ، شناختی ، عاطفی و نیز رشد اجتماعی انسان هریک در ارتباط با دیگری تکامل یافته و سازگاری با اجتماع را هموار می سازد.
سازگاری با اجتماع در طول زندگی بطور طبیعی و در برخورد با تجربه ها حاصل می شود و همان کیفیتی است که به آن " کمال یا پختگی " گفته می شود . در رابطه با رشد اجتماعی تعاریف متعددی در کتب ارائه شده که به عبارت ذیل می باشد:
رشد اجتماعی، نضج فرد در روابط اجتماعی است بطوریکه بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد. وقتی فردی را اجتماعی می گویند که نه تنها با دیگران باشد بلکه با آنان همکاری کند به بیان دیگر، اجتماعی شدن، (1) به آن شکل یادگیری گفته می شود که به سازگاری با جامعه و محیط فرهنگی بستگی دارد . رشد و تکامل اجتماعی یکسری تغییرات را در کودک بوجود می آورد که به قرار زیر است:
1- او یاد می گیرد در گروههایی که عمل و تأثیر متقابل پیچیده ای دارند شرکت کند.
2- تماس و روابط خود را از مادر به سایر افراد خانواده و دوستان و گروهها توسعه می دهد.
3- به محرکهای اجتماعی بیشتر پاسخ نشان می دهد.
4- شناخت و تشخیص گسترده ای درباره نقش خود در روابط شخصی با خانواده و گروههای بازی و کار و سایر گروهها بدست می آورد.
5- سرانجام می تواند مسئولیتهای زیادی بعهده بگیرد و دیگران را مراعات کنند و دوستشان بدارد.( شعاری نژاد، 1374)
در تعریفی دیگر رشد اجتماعی را فرایندی میداند که در طی آن معیارها انگیزهها، نگرشها و رفتارهای مشخص شکل می گیرند تا برای نقش فعلی یا آتی انسان در جامعه مقتضی و مطلوب تشخیص داده می شود هماهنگ شوند. همچنین رشد اجتماعی را می توان بمنزله فرایندی دانست که از طریق آن به اعضای جدید جامعه قوانین شرکت درآن آموخته میشود و در بیشتر موارد اعضای مؤثر در پرورش اجتماعی، علاقه دارند که افراد جدید، مقررات و ضوابط اجتماعی را همچون آنها بپذیرند و در تماسها و فعالیتهای اجتماعی تقریبا به همان شیوهای عمل کنند که آنان عمل می کنند.
(طهوریان و همکاران،1373)
رشد اجتماعی، تکامل روابط اجتماعی فرد است رشد اجتماعی مستلزم هماهنگی با گروه اجتماعی و پیروی از هنجارها (موازین سلوک اجتماعی ) و سنتهای آن است . احساس وحدت با گروه اجتماعی، درک روابط متقابل میان اعضای آن و همکاری با دیگران از دیگر ملزومات رشد اجتماعی است.
برای رسیدن به این مرحله از رشد اجتماعی ،کودک می بایست علایق خود را دگرگون کرده شیوه های جدید رفتار را فرا گیرد و دوستان جدیدی را برگزیند . در اینجا لازم است به تفاوت میان رفتار جمعی1 و رفتار اجتماعی اشاره شود.
رفتار اجتماعی مبتنی بر تمایل شدید موجود زنده به زندگی در میان گروه همنوع خود و دلتنگی از تنهایی است. موجوداتی که چنین رفتاری دارند، همینکه خود را میان همنوعان خود بیابند هر چند با آنها تماس برقرار نکنند غریزه جمع دوستی شان ارضاء می شود و در رفتار اجتماعی موجود زنده افزون بر تمایل به حضور در میان همنوعان، با آنان رابطه برقرار کرده و به تشریک مساعی با همنوعان می پردازند. (احدی و بنیجمالی، 1373) بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که :
1- هر موجودی به صرف داشتن زندگی جمعی، موجود اجتماعی نامیده نمیشود.
2- رفتار اجتماعی که بر اساس آن موجودات زنده با یکدیگر ارتباط برقرار کرده، با یکدیگر همکاری، تشریک مساعی و علایق مشترک دارند نه تنها با رفتار جمعی که چنین کیفیتی را در بر ندارد، متفاوت است، بلکه در تضاد با آن است.
3- رفتار اجتماعی از خصیصههای بارز جانوران عالی و نوع انسان است، اما رفتار جمعی مختص جانوران پستتر است.
|
میزان رشد اجتماعی کودک از طریق شرکت در امور جمعی به الگوی رفتار اجتماعی که پدر و مادر به او داده اند بستگی دارد. رشد اجتماعی کودکانی که در فعالیت های اجتماعی از سوی خانواده محدود شده اند به مراتب کمتر از کودکانی بوده است که از شرایط مناسبتر و آزادی بیشتر بهرهمند بودهاند ، عدم رشد اجتماعی کودک به علت کمبود تماس با دیگران موجب کاهش تمایل و تماس با مردم ، بی علاقگی به زندگی اجتماعی ، تضعیف نیروی ابتکار و ناتوان جلوه گر شدن کودک در طرح زندگی آینده می شود. رشد اجتماعی تعیین کننده میزان سازگاری و موفقیت فرد در مقابله با گروههای گوناگون و سبب مقبولیت و محبوبیت اوست . آن کسی که از رشد اجتماعی برخوردار است باید اولاً مستقل باشد و با دیگران همکاری کند . ثانیاً مسئولیت تصمیمات و اعمال خود را بپذیرد و ثالثاً برای افراد دیگر جامعه ارزش قایل شود و همه چیز را برای خود نخواهد رابعاً به شرکت در فعالیت های گروهی علاقهمند باشد و با دیگران همکاری کند . خامساً به کارها و اعمال مناسب اطرافیان توجه کند و آنها را بشناسد و سادساً در مواقع ضروری راهنمایی و توصیه های مفید دیگران را بپذیرد و خود را از راهنمایی افراد آگاه بینیاز ندارند.
رشد اجتماعی همانند رشد جسمی و ذهنی یک کلیت پیوسته است و بتدریج به کمال می رسد برای بیشتر مردم رشد اجتماعی کم کم در طول زندگی به طور طبیعی و در برخورد با تجربه ها حاصل میگردد. رفتار اجتماعی مناسب و درست به صورت طبیعی حاصل نمی شود و بلکه قواعدی دارد که می بایست آموخته شود، مرتباًََ تکرار و تمرین گردد، بوسیله افراد با تجربه تصحیح شود، منتهی موفقیت در این روند بیشتر از همه به کوشش و خواست هر فرد بستگی دارد. اما عواملی نیز وجود دارد که حتماًَ در آن تاثیر می گذارند. مانند برخی از اعضای خانواده، معلمان و دوستان و قهرمانانی که به جهتی مورد ستایش هستند و الگوی زندگی هر کس را تشکیل می دهند. به علاوه کتابها و مجلاتی که میخوانند و فیلمهایی که می بینند، همه از جمله این عوامل هستند.
در واقع رشد اجتماعی جریانی است که در آن هنجارها، مهارتها، انگیزهها ، طرز تلقیها و رفتارهای فرد شکل میگیرد تا ایفای نقش کنونی یا آتی او در جامعه، مناسب و مطلوب شناخته شود.
کودکان در دوران کودکی کم کم درک می کنند چه کسانی هستند و چه مقامی در جامعه دارند آنان الگوهای کنش متقابل با دیگران را تشکیل میدهند و قواعد اجتماعی و اخلاقی فرهنگ خود را در هم ادغام میکنند و آن را بصورتی در میآورند که بتوانند به کمک آن به رفتار خود نظم دهند و از قواعد اجتماعی جامعه شان دنباله روی نمایند (یاسایی، 1373)
از خصوصیات بارز انسانها اجتماعی زندگی کردن آنها می باشد و شاید متفکر یونان باستان ارسطو1 نیز به اهمیت این مساله توجه داشته است که انسان را حیوان اجتماعی تعریف نموده است .
اجتماعی شدن افراد به معنای همسازی و همخوانی آنها با هنجارها، قواعد، ارزشها و نگرشهای گروهی و اجتماعی است در این فرایند افراد مهارتها، دانشها و شیوههای سازگاری را میآموزد و امکان روابط متقابل را در فعل و انفعال پویا، سازنده و مستمر بدست میآورند و ضمن گسترش روابط گروهی و کسب هویت اجتماعی به پرورش شخصیت فردی خود نیز میپردازد.
اجتماعی شدن را میتوان فرایندی دانست که کودک استانداردها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را میآموزد. والدین در سالهای اولیه و نوپایی کودک عامل اصلی اجتماعی شدن آنها محسوب میشوند. بهترین و مؤثرترین راه اجتماعی کردن کودک خردسال و نوپا عمل نمودن بصورت یک الگوی با ثبات از رفتار مطلوب و ایجاد رابطهای گرم و عاطفی با کودک در سالهای بعدی است. (یاسایی، 1370)
رشد اجتماعی بدین معناست که فرد در پرتو داشتن ویژگیها و خصوصیاتی توان زندگی کردن در اجتماع را بدست میآورد این ویژگیها شامل سازگاری با دیگران، احترام قائل شدن و کمک کردن به افراد دیگر، نهراسیدن از انتقاد و بردباری در برابر سختیها، آیندهنگر بودن، با طرح و نقشه عمل نمودن، درک واقعیتهای زندگی در عالم و در تخیل بسر نبردن و بتدریج خود را از وابستگی به دیگران، رهانیدن میباشد. مراحل رشد اجتماعی کودک در خانواده صورت میگیرد اما مراحل تکمیلی این آموزش بایستی در محیط مدرسه که محیط بزرگتری است صورت گیرد تا آنچه که در محیط خانواده پایه گذاری شده در محیط مدرسه پرورده تر گردد. (رشید پور ، 1366)
شاپوریان منظور از اجتماعی شدن را فرا گرفتن رفتار اجتماعی خاص در محیطی میداند که نوزاد آدمی در آن چشم به عرصه هستی گشوده است و باید تحت شرایط و امکانات آن، به حیات خود ادامه دهد و بدیهی است رفتار اجتماعی کودک در ارتباط با سایر افرادی که در اجتماع او زندگی می کنند شکل می گیرد و تأثیر طرحها و الگوهای رفتاری بزرگسالان بر نحوه شکل پذیری رفتار اجتماعی این است که که فرد در روابط اجتماعی به نحوی نضج یابد که بتواند با افراد جامعه خود سازگار و هماهنگ باشد. (شاپوریان، 1369)
هترینگتون1 و پارک2 در کتاب روانشناسی کودک از دیدگاه معاصر آوردهاند که
پرورش اجتماعی فرایندی است که در طی آن معیارها، مهارتها، انگیزهها، نگرشها و رفتارهای شخصی شکل میگیرند تا با آنچه برای نقش فعلی یا آتی در جامعه مقتضی و مطلوب تشخیص داده میشود هماهنگ شود.
(طهوریان و همکاران،1373)
در اثر رشد اجتماعی، کودک، با معیارها، ارزشها و رفتارهای مورد پسند فرهنگ جامعه آشنا میگردد. رشد اجتماعی تا حدودی، از رشد و حرکت، تأثیر میپذیرد. به موازات رشد کودک در جهات حرکتی، استقـــلال بیشتری در او بوجود میآید و همـچنانکه نیاز او به دیگران کاستـــه میشود توانایی او در ایجاد روابط اجتماعی با همنوعان افزایش پیدا میکند و از این طریق میتواند هر چه بیشتر به اجتماع بزرگتر وارد شده و نقشهای اجتماعی را ایفا نماید.
(مصباح و دیگران،1374)
تراور1 1980 مهارتهای اجتماعی را به دو بعد تقسیم میکند. اجزا مهارت و فرایندهای مهارت. اجزای مهارت به عناصر واحدی نظیر نگاه کردن، تکان دادن سر، سلام، خداحافظی و فرایند مهارت به توانایی فرد در ایجاد رفتار ماهرانه بر اساس قواعد و اهداف مربوط و پاسخ به بازخورد اجتماعی اشاره دارد.
به عقیده " رنشا " و آشر2 مهارتهای اجتماعی رفتاریست که در تعامل موفق و مناسب با دیگران بکار می رود و این مهارتها با داشتن پایه در شناخت اجتماعی از قبیل ادراک اجتماعی و استدلال اجتماعی ظهور می یابند .
به نظر گراتویل و فرنچ3 مهارت های اجتماعی شامل رفتارهای کلامی است که در چارچوب ساخت اجتماعی ویژه عمل می کند. (جعفری نژاد، فرد کهن، 1372
1- شاخص های رشد اجتماعی
رشد اجتماعی نشانه و مشخصاتی دارد که از طریق آنها میتوان به میزان آن پی برد این مشخصات عبارتند از:
1- استقلال : استقلال یکی از نخستین نشانه های رشد اجتماعی است استقلال یعنی اینکه یک فرد توانایی آن را داشته باشد که گاهگاهی هم تنها باشد و از این تنهایی لذت ببرد و یا در برخی از کارها به تنهایی اقدام کند. این آزادی و استقلال نتیجه دو عامل است.
الف- احساس توانایی در هدایت اعمال، یعنی عدم احتیاج به دیگران برای انجام کارها.
ب- اعتمادی که اطرافیان به او پیدا میکنند و این اعتماد به جهت تواناییهای ابراز شده و استقلالی ست که در تصمیم گیری ها نشان داده شده است . اگر انسان احساسات و عقاید شخصی خویش ارزش قائل باشد و تصمیماتش را بر اساس آن بگیرد در این صورت دیگران هم برای عقاید و احساسات او ارزش قائل می شوند .
2- حد استقلال : استقلال ویژگی مهمی در رشد اجتماعی است اما در عین حال نکتهای در آن نهفته است که باید استخراج و استنباط شود و آن حد استقلال است زیاده روی در استقلال به نوعی عقب ماندگی می انجامد چرا که شخص به موقع از افراد مجرب و صاحب نظر کمک نمیگیرد و در بعضی مسائل مهم شخصاًًٌٌٌٌٌ و بدون داشتن اطلاعات کافی اقدام به تصمیم گیری میکند در این صورت امکان غلط بودن تصمیم و شکست برنامه او زیاد میشود. یک انسان رشد یافته ضمن استفاده از همفکری و همکاری دیگران به استقلال خویش هم اهمیت می دهد و آن را حفظ می کند .
3- پذیرش مسئولیت : یک انسان رشد یافته اجتماعی حتی اگر به آسانی بتواند از انجام کارها سر باز زند باز هم چنین کاری را نخواهد کرد چرا که میداند وقتی او شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند دیگری باید به جای او انجام وظیفه کند. پذیرش مسئولیت باعث میشود که فرد در موقعیت بالاتر قرار بگیرد و وظایف سنگینتری را متعهد شود و با افزایش تجربه و کارایی، او را برای پذیرش مسئولیت در سطوح بالاتر آماده می کند .
4- آینده نگری : ویژگی دیگر انسان رشد یافته اجتماعی آینده نگری است او درک میکند که تصمیمات امروزش ممکن است بر زندگی فرداها و سالهای آیندهاش تأثیر بگذارد.
5- میانهروی : یک مشخصه اصلی بلوغ اجتماعی است که لذتها و حتی کار خود را متعادل نگه میدارد و اگر هم برای او ممکن باشد که بیشتر ساعات خود را صرف تفریح و لذت بردند بکند هرگز چنین کاری را نخواهد کرد او ساعات معینی را برای سرگرمی در نظر میگیرد به طوری که به وظایف اصلی خود لطمه نزند.
6- امیدواری و خوش بینی : انسانی که از نظر اجتماعی و عاطفی به بلوغ رسیده است، در مسائل اساسی زندگی موضع گیری میکند و در حرکت به سوی نیکروزی بشر، سهمی مثبت به عهده می گیرد. در مقابل رویدادهای غیر منتظره و حوادث ناراحت کننده، یک شخص رشد یافته خود را نمیبازد.
7- شوخی و بذله گویی : یک انسان رشد یافته با ضعفها و شکستهایش، با روحیه شاد و آسانگیر برخورد میکند. بیشتر موقعیتهای نامطبوع و ناراحت کننده زندگی را، با روح بذله گویی و شوخی پردازی، میتوانند به موقعیتهای قابل تحمل تبدیل شوند. (آلیس وایتزمن، نظیری، 1379)
رشد اجتماعی کودک چه از لحاظ رفتار اجتماعی و چه از لحاظ نوع معاشرتی که برای خود انتخاب میکند، جریان منظم و متوالی را طی میکند. هر کودکی باید در فرایند رشد و تکامل اجتماعی خود در سن معینی به مراحلی برسد که سایر کودکان در همان سن طی میکنند. مثلاً اطفال در یک سن از بیگانه خجالت میکشند در سن دیگر به معاشرت با اطفال میل شدید نشان میدهند و حال آنکه در مرحله دیگری از زندگی به آمیزش با کودکان ناهمجنس علاقه خاص دارند. (شعارینژاد، 1370)
طفل دو سالهای در عین حال که تنها به بازی میپردازد میل دارد از بازیها و کردار اطفال دیگر تقلید کند. طفل دو و نیم ساله اطفال دیگر را نمیگذارد که به اسباب بازیهای او دست بزنند و از دوستی و معاشرت با آنها خودداری میکند. ولی در سه سالگی کمکم به بازیهای گروهی علاقمند میشود. در چهار سالگی رفته رفته تحت تأثیر گروه قرار میگیرد و این کیفیت به صورت آگاهی از عقاید دیگران و خودنمایی آشکار میشود. کودک خردسال در ابتدا فاقد احساسات اجتماعی است، سپس تا اندازهای سازگاری اجتماعی نشان میدهد، در این مرحله کودک مقام خود را میان گروه تثبیت میکند و به بازیهای دسته جمعی کم و بیش منظم میپردازد، در مرحله سوم از رشد اجتماعی روابط گروهی برقرار میکند و کودک از زندگی اجتماعی لذت میبرد. در این هنگام کودکان گروههای مستقل تشکیل میدهند و نام گروهها را شخصاً انتخاب میکنند و از دخالت و سرپرستی بزرگتران آزاد میشوند. در تمام طول دوره دوم کودکی، از 6 سالگی تا نزدیکیهای بلوغ بر مراودات اجتماعی و تعداد اعضای گروه افزوده میشود. روابط اجتماعی طفل نخستین بار هنگامی آغاز میشود که او میان شخص و خود فرق بگذارد، اطفال نوزاد زندگی کاملاً فردی دارند و تا وقتی که نیازهای بدنی آنها به موقع ارضاء میشود، کوشش و میلی برای جلب توجه اطرافیان نشان میدهند و اعمالی که از آنها سر میزند، صرفاً نتیجه محرکهای مادی است که از محیط بر آنها وارد میشود. طی دو ماه اول، طفل تنها در مقابل انگیزههای شدید واکنش نشان میدهد. مانند صداهای بلند، خواه انسان باشد یا صداهای دیگر و همچنین نور خیره کننده و محرکهای لمسی شدید. طفل در ابتدا نمیتواند صدای انسان را از صداهای دیگر تشخیص دهد و بین دستی که او را لمس میکند و جسم دیگر که به بدنش برخورد میکند، فرق گذارد. شرایط واکنش او فقط شدت محرک است، ولی به سبب اهمیتی که انسان در زندگی او دارد به زودی تفاوت میان اجسام و انسان را یاد میگیرد. (شعارینژاد، 1370)
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 83 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 129 |
چکیده:
اگر چه وزارت آموزش و پرورش بیوقفه برای اصلاح مشکلات نظام آموزشی کشور تلاش میکند اما شواهد نشان میدهد مشکلات عدیدهای متوجه مدیریت آموزشگاههای کشور, به خصوص مقطع متوسطه میباشد. این تحقیق با عنوان بررسی راههای بهبود کیفیت مدیریت از دیدگاه مدیران و دبیران انجام شده است.
هدف از این تحقیق شناسایی راههای بهبود کیفیت مدیریت در جامعه آماری (دبیران و مدیران دبیرستانهای دخترانه شهر ساری) بوده است. روش تحقیق مورد استفاده زمینهیابی بوده است و از ابزار پرسشنامه محقق ساخته مرکب از 25 سؤال در طیف لیکرت استفاده شده است.
جامعه آماری این تحقیق کلیه بوده است. نمونه مورد نیاز بر اساس جدول تاکمن تعیین و با استفاده از روش تصادفی ساده 400 نفر انتخاب شدهاند.
تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفته است نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که تفاوت معناداری بین نظرات دبیران و مدیران برای بهبود کیفیت مدیریت وجود ندارد. یعنی مدیران و دبیران برای رسیدن به راههای بهبود کیفیت مدیریت تلاش میکنند.
مقدمـه :
جهان در حال تغییر و تحول است. قبل از اینکه قربانی تغییرات شویم میتوانیم در ایجاد تغییرات مطلوب نقش ایفا کنیم و تغییرات مطلوب را برای آینده ایجاد کنیم. (کافمن،1372, ص 147)
در عصر حاضر سازمانهای آموزشی در مسیر تندباد تغییرات قرار گرفتهاند و باید هرچه سریعتر خود را با این تغییرات هماهنگ نمایند. زمینه این تغییرات باید مدیریت باشد.
سازمانهایی در قرن بیست و یکم ادامه حیات خواهند داد که بدانند چگونه مهارتهای مدیریت را برای بهبود مستمر سازمانهای اجرایی خود, از جمله سازمانهای مدیریت کیفیت کاملاً ارتقاء دهند و دوره جدیدی را شروع نمایند. کیفیت در رأس اغلب امور قرار گرفته و میتوان گفت بهبود کیفیت از مهمترین وظایفی است که هر مؤسسه با آن روبرو میباشد. به هر حال, علاوه بر اهمیت کیفیت بسیاری از افراد کیفیت را به عنوان یک مفهوم پیچیده تصور مینمایند. کیفیت اغلب برای تعریف پیچیده و برای سنجش مشکل میباشد. تصور یک فرد نسبت به کیفیت اغلب با فرد دیگر متفاوت بوده و هر زمان سؤال میشود که چه مدرسهای خوب یا چه دانشگاهی خوب است به یک نتیجه یکسان نخواهیم رسید. معمولاً ما زمانی کیفیت را مورد شناسایی قرار میدهیم که آن را تجربه نماییم.
امروزه بهبود کیفیت در بخشهای صنعت و تولید و بهداشت و درمان و آموزش و پرورش به عنوان یک ضرورت مطرح شده و از اولویت بالایی برخوردار است. در هر سازمانی با توجه به کیفیت خدمات ارائه شده با عنایت به فشارها و نظارت وسیعی که از سوی مراجع ذیصلاح برای بازسازی یا بهسازی گسترده نظامهای مدیریتی اعمال می گردد،از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. (لامعی, 1383, ص 28)
از دیدگاه صاحبنظران, بهبود کیفیت مدیریت در آموزش و پرورش از شاخصهای مهم بهبود سازمان آموزشی محسوب میشود.
امروزه بهبود کیفیت مدیریت در آموزش و پرورش مانند زمینههای دیگر از جمله صنعت و بهداشت و .... ضرورت یافته است و طرحهای بهبود مدیریت برای رفع مشکلاتی از جمله نداشتن برخی از مهارتهای سرپرستی،پایین بودن کارایی, عدم آشنایی با سیاستها و فلسفه مدیریت عالی سازمان،ایستایی،عدم پویایی, ایجاد قدرت, رویارویی مدیران با تحولات و سازگاری با شرایط جدید شکل میگیرد.
بدین جهت،هدف طرحهای بهبود مدیریت شامل افزایش مهارتهای سرپرستی, بهبود قوه ادراک،تحول در طرز بینش و تفکر و بهبود تواناییهایی نظیر تصمیمگیری, اعمال روشهای ارزشیابی،کشف نواقص, ریشهیابی مشکلات و به طور کلی افزایش بهرهوری است . (حاجیپور،1378, ص 32)
بنابراین یکی از راههای کاهش نوسانات در فرایند سازمانهای آموزشی که مدیران بتواند از عهدة خواستههای تازه و دشواریهای ناگهانی برآیند, راهبرد بهسازی یا بهبود کیفیت مدیریت است،زیرا عملکرد کیفیت کار مدیران آموزشی, عملکرد نظام آموزشی را در سطح جامعه رقم میزند و عملکرد مؤثر سازمانهای آموزشی نیز عملکرد یک جامعه و ملت را تشکیل میدهد. منظور از بهبود کیفیت مدیریت, مجموعه تلاشهایی است که در جهت ارتقای سطح کارآیی و اثربخشی مدیران به عمل میآید. و در نهایت منجر به اصلاح فرایندهای آموزش, یادگیری و پیشرفت سطح تحصیلی دانشآموزان در مدارس میشود.
متخصصان در بهبود کیفیت چند عامل موثر را در نظر گرفتهاند:
1) توجه به آموزش ضمن خدمت کارکنان
2) تقویت رهبری مشارکتی
3) از میان برداشتن موانع ارتباطی در میان افراد و واحدهای مختلف
4) توجه به مزایای شغلی مدیران (ترمیم حقوق و مزایا،امنیت شغلی)
5) نظارت و ارزشیابی علمی و مستمر از عملکرد مدیران
6) سابقه مدیران
7) تخصص در رشته مدیریت
8) پژوهش
در پژوهش سعی بر این است تا بهبود کیفیت طبق مؤلفههای مذکور بررسی شود تا با شناسایی راههای بهبود کیفیت در جامعه آماری ارائه طریقهایی پیشنهاد گردد.
بیان مسئله :
سازمانهایی که در ارتباط با یادگیری سرمایهگذاری میکنند برای کارکنان و خود منافع اقتصادی, اجتماعی و شخصی به ارمغان میآورند. سازمانهایی که این کار را انجام نمیدهند در سراشیبی زوال پا میگذارند, اینگونه سازمانها فراگیرند. سازمان فراگیر سازمانی است که یادگیری همه اعضای خود را تسهیل میکند و به طور مستمر خود را متحول میسازد. یک سازمان فراگیر دورنمایی قوی از آینده خود دارد و برای تعیین،دستیابی و بازنگری اهداف سازمان از توانایی یادگیری و سازگاری همه افراد و گروهها در همه سطوح, به طور کامل استفاده میکند. بدین گونه کیفیت سازمانها با بکارگیری مدیریت کیفیت بالا میرود.
در مدیریت کیفیت تصمیمگیری و اقدام و بالاتر از آنها رهبری, در کل سیستم توزیع میشود و همه اجزای سیستم،فرایندها, درون دادهها محصولات مشتریها و تدارک کنندگان را دربرمیگیرد و توجه اصلی به کیفیت است.
کیفیت باید به عنوان یک عامل زمینهای برای ایجاد انگیزه در بین کارکنان و افرادی که در داخل یا خارج سازمان از فرایندها مؤثرند برای بهبود به وجود آورد.
از دیدگاه مدیریت کیفیت کارکنان مورد احترام و توجه قرار میگیرند. ملاک ارزیابی آنان تلاش آنها برای انجام دادن بهتر امور است. نظرات آنها مورد توجه و ارزیابی قرار میگیرد در نتیجه ابداع و نوآوری و ارائه نظرات جدید توسعه مییابد .(لامعی،1380،ص 71)
انسان در فرهنگ مدیریت کیفیت دائماً در حال بهبود اهداف خود در مسیر تکامل بیشتر است و بهبود مستمر در مهارت،دانش و افزایش تعهدکاری به صورت عادت کاری در فرد زنده نگهداشته میشود. اصول حاکم بر این دیدگاه عبارتند از : تعهد, مشتریگرایی, واقعگرایی یا تصمیمگیری بر اساس آمار و اطلاعات, مشارکت و همکاری،آموزش و بهبود دائمی .
در این تفکر به بهبود دائمی با توجه به نیازها و انتظارهای مشتری و با مشارکت کلیه افراد مربوط به سازمان توجه میشود. بنابراین روند با فرایند انجام گرفتن کارها مورد دقت و ارزیابی قرار میگیرد و کمیت در مرحله دوم است. (فقیهی, سال 1378, ص 44)
مدیران دبیرستانها به همراه سایر کارکنان مدرسه به طور مؤثر در برنامههای یادگیری و رضایت دانشآموزان و فعالیتهای بهبود و ارتقاء مستمر نقش دارند.
بهبود فرایندهای یاددهی و یادگیری و تحقق اهداف مؤسسههای آموزشی منوط به بهبود کیفیت مدیریت است. همچنین کیفیت آموزش و پرورش در مدرسه ارتباط مستقیم با بهبود کیفیت مدیریت دارد و مدارس ممتاز همواره از طریق مدیرانی با قدرت رهبری قوی هدایت میشوند.
و نظر به اینکه کیفیت بخشی به مدیریت مدارس موجبات افزایش کیفی آموزش و پرورش رسمی میشود و چنانچه این مهم مورد توجه قرار نگیرد علاوه بر هدر رفتن سرمایهگذاری در این امر موجبات کاهش کیفیت تحصیلات رسمی نیز میشود بنابراین،در این پژوهش محقق بر آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که،راههای بهبود کیفیت مدیریت دبیرستانها از دیدگاه مدیران و دبیران در جامعه آماری کدام است؟
ضرورت و اهمیت موضوع:
(کیفیت تصادفی به وقوع نمیپیوندد بلکه با برنامهریزی حاصل میگردد.)
(ژوزف جوران،1377, ص 20)
آموزش و پرورش عامل اصلی و کلیدی توسعه اجتماعی ,اقتصادی،فرهنگی و سیاسی هر جامعه محسوب میشود.
تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر در رشد و توسعه جوامع پیشرفته بیانگر آن است که همه این کشورها از آموزش و پرورش کارآمد و اثربخش برخوردار بودهاند (علاقهبند،1377, ص 10)
مدیریت آموزشی در تمام مقاطع تحصیلی اهمیت دارد و اهمیت آن در مقطع دبیرستان بنابه دلایل زیر بیشتر به چشم میخورد:
نوجوانان نیاز شدیدی به تایید دارند و میخواهند جزئی از جمعیت و عضوی از اعضای گروه باشند. معلمان و مدیران مدارس میتوانند از این تمایل شدید نوجوانان, از طریق شرکت دادن آنان در انجمنهای گوناگون ورزشی, هنری و تایید فعالیتهای آنان برای اداره مدرسه استفاده کنند و نوجوانان را در رشد و سازگاری اجتماعی یاری دهند.
- مدیران دبیرستانها با دانشآموزان 16 تا 20 ساله سروکار دارند این دوران نیز ویژگیهای خاص خود را دارد و مدیر دبیرستان باید متناسب با آن شرایط،رفتار مناسبی را با دانشآموزان داشته باشند.
- مسائل جدی زندگی نظیر انتخاب شغل, انتخاب همسر, اداره خانواده،گرایش به مرام و مسلک برای جوان مطرح میشود و ذهن او را به خود مشغول میدارد و برخود و با چنین ذهنی مشغول, به مهارت انسانی مدیر مدرسه نیاز دارد.
با توجه به مطالب بالا ضرورت دارد در پستهای مدیریت آموزش و پرورش از افراد شایسته, دلسوز, با تجربه و اندیشمند استفاده شود تا با ایجاد جو مثبت در آموزشگاه و همچنین انگیزه و روحیه مناسب در معلمین و دانشآموزان مدارس در فرایند یاددهی و یادگیری و رسیدن به اهداف تعیین شده موفق شوند. (عسگریان،1370،ص 17)
برای دستیابی به سطح قابل اطمینان از کیفیت تولید و عرضه محصول و خدمات نهایی متناسب با نیاز مشتری در بازار رقابت،سازمانها ناگزیر به انجام برنامهریزی, بهسازی و توسعه منابع انسانی و مادی هستند. بدون شک یکی از مهمترین عناصر اساسی چنین فرایندی منابع انسانی سازمان میباشند که توانائیها و شایستگیهای حرفهای و شغلی آنها در کنار عوامل سرمایه, تجهیزات و ابزار, فنآوری, قوانین و مقررات, فرهنگ سازمان میتواند نقش به سزایی در ایجاد،استقرار و بهبود کیفیت فعالیتهای سازمان داشته باشد.
بهسازی نیروی انسانی با کیفیت مدیریت در ارتباط است, مدیریتی که بتواند آموزش کارکنان را مورد توجه قرار دهد, کارکنان را در تصمیمگیری شرکت دهد،نظام منسجم ارزشیابی برای ارزشیابی کارکنان به وجود آورد, ارتباطات سازمانی را انسجام بخشد ملاحظه میشود که کیفیت نیروی انسانی با مدیریت کیفیت در ارتباط است.
اگر کیفیت مدیریت در آموزش و پرورش بهبود یابد سازمانهای آموزشی نیز بهبود مییابند.
نظر به ضرورت ایجاد تحول در سازمانهای آموزشی کشور و بهرهوری بیشتر از منابع انسانی و به کارگیری همه جانبه امکانات،در نتیجه به ثمر رسیدن امر تربیت،شناسایی راههای بهبود کیفیت مدیران ضرورت دارد. از این رو محقق به دنبال شناسایی راههای بهبود کیفیت مدیران در جامعه آماری است.
اهداف تحقیق:
هدف کلی:
شناسایی راههای بهبود کیفیت مدیریت دبیرستانهای دخترانه شهر ساری از دیدگاه مدیران و دبیران در سال تحصیلی 85-84
اهداف فرعی:
1) بررسی نظر جامعه آماری درباره تقویت مدیریت مشارکتی به عنوان یک راه ایجاد بهبود کیفیت مدیریت در دبیرستان.
2) بررسی نظر جامعه آماری درباره آموزش ضمن خدمت به عنوان یک راه ایجاد بهبود کیفیت در دبیرستان .
3) بررسی نظر جامعه آماری درباره توجه به حقوق و مزایای مدیران به عنوان یک راه ایجاد بهبود کیفیت در دبیرستان .
4) درباره نظارت و ارزشیابی علمی بر عملکرد مدیران به عنوان یک راه ایجاد بهبود کیفیت مدیریت در دبیرستان .
5) بررسی نظر جامعه آماری درباره سابقه خدمت مدیران به عنوان یک راه ایجاد بهبود کیفیت مدیریت در دبیرستان.
6) بررسی نظر جامعه آماری درباره تخصص مدیریتی مدیران به عنوان یک راه ایجاد بهبود کیفیت مدیریت در دبیرستان.
7) بررسی نظر جامعه آماری درباره تحکیم روابط انسانی در دبیرستان به عنوان یک راه ایجاد بهبود کیفیت مدیریت در دبیرستان
8) بررسی تفاوت نظرات مدیران و دبیران در خصوص راههای بهبود کیفیت مدیریت در جامعه آماری.
سؤالات تحقیق:
1) آیا از نظر جامعه آماری تقویت مدیریت مشارکتی یکی از راههای ایجاد بهبود کیفیت مدیریت است؟
2) آیا از نظر جامعه آماری آموزش ضمن خدمت کارکنان یکی از راههای ایجاد بهبود کیفیت مدیریت است؟
3) آیا از نظر جامعه آماری توجه به حقوق و مزایای شغلی مدیران یکی از راههای ایجاد بهبود کیفیت مدیریت است؟
4) آیا از نظر جامعه آماری نظارت و ارزشیابی عملی از عملکرد مدیران یکی از راههای ایجاد بهبود کیفیت مدیریت است؟
5) آیا از نظر جامعه آماری تخصص مدیریتی مدیران یکی از راههای ایجاد بهبود کیفیت مدیریت است؟
6) آیا از نظر جامعه آماری سابقه مدیریتی مدیران یکی از راههای ایجاد بهبود کیفیت مدیریت است؟
7) آیا از نظر جامعه آماری تحکیم روابط انسانی در دبیرستان یکی از راههای ایجاد بهبود کیفیت مدیریت است؟
تعاریف مفهومی و عملیاتی :
- مدیر:
- مدیر [1] فردی است که برای کاری که فرد و یا افراد, در سازمان انجام میدهند مسئول است. عناوین مختلفی برای مدیر به کار میرود از قبیل: ناظر, رئیس اداری،معاون،رئیس و ... (یوسفی،صالحی،79،ص 13)
- مدیر فردی است که مسئول دستیابی به اهداف سازمان از طریق استفاده کارآمد Efficient و مؤثر Effective از منابع میباشد. استفاده کارآمد به معنی انجام دادن درست کارهاست به نحوی که با استفاده صحیح منابع, حداکثر بهرهوری را داشته باشد. (خانی, 80-79, ص 11)
- مدیر دبیرستان:
در این تحقیق مدیر کسی است که با ابلاغ رسمی وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 85-84 به اداره دبیرستان دخترانه شهر ساری مشغول بوده است.
- دبیر دبیرستان:
در این پژوهش دبیر دبیرستان کسی است که در رشتهای از مواد درسی دارای تخصص کارشناسی موجود با ابلاغ رسمی وزارت آموزش و پرورش مشغول تدریس است.
- مدیریت :
- مدیریت[2] عبارت است از علم و هنر, متشکل کردن, هماهنگ کردن و رهبری و کنترل فعالیتهای دسته جمعی برای رسیدن به اهداف مطلوب با حداکثر کارایی.(اقتداری،1368،ص 68)
- مدیریت در لغت به معنی اداره کردن یک مؤسسه است ولی امروزه با پیشرفتهای سریع سازمانهای انسانی که در اثر گسترش تمدن به وجود آمدند در مفهوم هدایت کردن با بکارگیری مجموعهای از آگاهیهای شکل یافته که بدان وسیله فرد با ایجاد هماهنگی در سازمان, بازدهی آن را افزایش میدهد. (عسگریان،1380, ص 64)
مدیریت مشارکتی:
عبارت است از مجموع گردش کار و عملیاتی که تمام کارکنان و اعضای یک سازمان را در روند تصمیمگیریهای مربوط به آن دخالت میدهد و شریک میسازد. تأکید اصلی این نوع مدیریت بر همکاری و مشارکت علاقمندانه و داوطلبانه عموم افراد است و میخواهد از ایدهها, نظرات و ابتکارات آنها در حل مشکلات و مسائل سازمانها استفاده نماید لذا اساس فرایند این مدیریت بر بنیان تفویض اختیارات بین مدیران و کارکنان استوار است. مشارکت را میتوان فرایند درگیری کارکنان در تصمیمهای استراتژی / تاکتیکی سازمان به حساب آورد که به صورت رسمی / غیررسمی در فرم مستقیم /غیرمستقیم و با درجه سطح و حدود مشخصی اتفاق میافتد. (رهنورد, 1998, ص6)
مدیریت مشارکتی در این تحقیق بوسیله پرسشنامه سنجیده شده است.
ارزشیابی:
فرایندی است که برای تعیین میزان مطلوبیت فعالیت صورت میگیرد یعنی اینکه تا چه میزان به سمت برآوردن اهداف سازمانی حرکت کردهایم. ارزشیابی در این تحقیق بوسیله پرسشنامه سنجیده شده است.
نـظارت :
در فرهنگ فارسی دهخدا, نظارت به معنای زیرکی, فراست, عمل ناظر, مقام او, مراقبت در اجرای امور آمده است. واژه نظارت بیانگر آگاهی از چگونگی, برنامهریزی آموزشی و درسی, میزان آمادگیها،نحوه مدیریت و رهبری مدرسه, و ... است. (خورشیدی،82, ص 15)
نظارت عبارت است از ارزیابی تصمیمگیریها و برنامهها از زمان اجرای آنها و اقدامات لازم برای جلوگیری از انحراف عملیات نسبت به هدفهای برنامه و تصحیح انحرافات احتمالی بوجود آمده است. (خورشیدی،82, ص 18)
مدیریت کیفیت:
یک روش گروهی انجام دادن کار برای بهبود مداوم کیفیت و بهرهوری قابلیتها و استعدادهای مدیریت و نیروی کار است و نیرو رویکرد مشتری محور, استراترژیک و منظم برای بهبود مداوم و عملکرد است. (جری و جانیس هرمن،1994, ص 57)
حقوق و مزایا :
حقوق و مزایا مبلغی است که در پایان هر ماه کارکنان دولت از بودجه عمومی دریافت میکنند (عسکریان،1378, ص 112)
فصـل دوم
یکی از تحولات اساسی و چشمگیر در زمینه مدیریت طی دو دهه گذشته, الگوها و نظریاتی است که پیرامون کیفیت و بهبود کیفی خدمات و تولیدات در سازمانهای صنعتی, غیرصنعتی،تولیدی و خدماتی ارائه دادهاند. از جمله این الگوها،الگوی مدیریت کیفیت فراگیر است.
مدیریت کیفیت فراگیر هر چند که بر پایه کارهای برخی از پیشگامان جنبش بهبود کیفیت مانند دمینگ[3], جوزان[4], کرزابی[5], و دیگران در ژاپن و آمریکا و اروپا پدیدارشد, اما الگوی جامع آن بتدریج و با بهرهگیری از نوآوریهای مدیریت در زمینههای فنون کمی و آماری, ساختاری و معماری نوین سازمان, فنون بهبود و بازسازی سازمان و الگوی مشارکتی و تواناسازی کارکنان که در چند دهه گذشته پرداخته بود شکل گرفته است.
امروزه با بهرهگیری از این الگو بسیاری از سازمانهای پیشرو به نتایج و دستاوردهای قابل توجهی نائل شدهاند. مزیت عمده مدیریت کیفیت فراگیر, توجه آن به تمامی جوانب سازمان با تأکید بر بعد کیفی تولیدات و خدمات است که در نهایت به رضایت مشتریان که همان دریافت کنندگان تولیدات و خدمات هستند, منجر میشود. (خانی ،موسی ، 1375, ص 86)
همچنین در این الگو تأکید بر عامل تغییر و بها دادن به عامل انسانی هم به عنوان تصمیمگیرنده و هم به عنوان منبع اصلی قابلیتهای سازمانی خود دلیل دیگری بر کارآمدی کیفیت فراگیر در حل مسایل پیچیده سازمانهای اجتماعی در دوران پرتلاطم امروزی است. جوامع پیشرفته با استفاده از الگوی کیفیت فراگیری برای تولید کالاها و یا انجام کارها و امور, استانداردها و ردهبندیهای مدونی را ارائه نمودند که در قالب آن دستیابی به کیفیت برتر سهلالوصولتر میگردد و این امر تبادل کالا, خدمات و تولید انسان را در سطح جهانی و تسخیر بازارهای بینالمللی و سلطه بر کشورهای جهان سوم میسر میسازد. پس به جا خواهد بود که ما نیز با تلاشهای وسیع و پیگیر استفاده از این مدل نوین را سرلوحه فعالیتهای تولیدی و خدماتی خود قرار داده و در راستای کیفیت در همه محورها بکوشیم.
با توجه به تمام اهمیتی که این مدل دارا است لازم است استفاده از آن در همه سطوح همگانی شود و با آموزشهای لازم تمام سازمانها از مزایای آن به منظور افزایش کارایی همه فعالیتها و امور بهرهمند گردد.
در این فصل از پژوهش،سعی محقق بر آن قرار گرفته است تا ابتدا مبانی نظری پیشینه مدیریت کیفیت فراگیر را مورد مطالعه قرار داده و کلیاتی راجع به آنها مطرح نماید و سپس چکیده تحقیقاتی را که در این زمینه چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور انجام شدهاند ارائه دهد.
مدیریت یک مفهوم (هدایت کردن) بطوری که امروزه به صورت یک تخصص جلوهگر شده و از فلسفه روش و فن خاصی برخوردار است به طوری که اعمال آن مستلزم آمادگیهای قبلی مدیر است. پس از آن تکمیل دائمی معلومات فرد مدیر در جهت انطباق آموختههایی برای هدایت سازمان با محیطی که در سایر پیشرفتهای انسانی و تکنولوژی دائمالتغیر است آن را بهبود میبخشد.
مدیریت در مفهوم دیگر عبارت است از ایجاد توازن بین منابع و فعالیتهای مختلف در حال و آینده در یک سازمان بدینگونه که این توازن بین نیروی انسانی لازم در بخشهای مختلف کاری منابع مادی و سایر امکانات که یک موسسه برای رفع نیازهای خود گسترش تولید و توزیع و مصرف بدان نیاز دارد به عمل آید. (عسکریان،1382, ص 64)
صاحب نظران مدیریت بر اساس جهانبینی و نگرشی که به انسان،هدفها و جهتگیریهای سازمان داشتهاند از مدیریت تعریفی ارائه کردهاند.
با توجه به مفهوم مدیریت:
مدیریت در لغت به معنی اداره کردن یک مؤسسه است ولی امروزه با پیشرفتهای سریع سازمانی و انسانی که در اثر گسترش تمدن و برملاشدن نیازها به وجود آمدند مدیریت غیر از معنای لغوی متجلی شده است. و آن عبارت است از انجام امور سازمان با بکارگیری منابع و مشارکت اعضاء در راستای تحقق هدفهای سازمان . (عسکریان, 1380،ص 64) در نتیجه میتوان گفت انجام بهینه امور و ایجاد محصول, تولید و برونداد با کیفیت آمیخته شده است.
مدیریت آموزشی و اهمیت آن:
رشد توسعه کشورهای پیشرفته صنعتی بخصوص بعد از انقلاب صنعتی صاحب نظران علوم اجتماعی و اقتصادی را بر آن داشت تا عواملی را که موجب چنین پیشرفتی گردیده است مورد بررسی قرار دهند و اهمیت آنها را در این باره معلوم دارند تا بوسیله آنها بتوانند علل عقبماندگی کشورهای جهان سوم را مشخص سازند.
صرفنظر از عواملی که این محققان و صاحبنظران برمیشمارند و اختلاف نظرهای موجود, در این نکته اتفاق نظر وجود دارد که مهمترین سرمایه هر کشوری, نیروهای متخصص و مدیران لایق و کارآمد آن میباشند این نیروها که هاربینسونوا. مایرز آنها را نیروی استراتژیک مینامند عبارتند از:
مدیران و روسای سازمانهای مختلف اداری, مدیران آموزش و پرورش،مدیران کارگاهها و کارخانهها, رهبران سیاسی, استادان دانشگاهها, اقتصاددانان, معلمین با صلاحیت و ... (ابراهیمزاده،1365, ص 7) برای آنکه از مدیریت و نقش بسیار مؤثر و تعیینکننده آن در روند توسعه و رشد جوامع انسانی بیشتر مطلع شویم باید توجه داشته باشیم که هیچ عمل و کار سادهای را نمیتوان در نظر گرفت که انجام صحیح آن از برنامهریزی, سازماندهی،بکارگماری, تصمیمگیری, هماهنگی, آیندهگری و کنترل بینیاز باشد.
مدیریت آموزشی دربردارنده دو نتیجه آنی و آتی است. نتیجه آنی مدیران آموزشی که شرایط و صلاحیت رفتار در سازمانهای آموزش را کسب کرده باشند, بهبود شرایط کار, افزایش رضایت شغلی و ایمنی خاطر کارکنان از مدیر, سازمان و کار،هماهنگی و تلاش در شکلدهی منابع و امکانات موجود در تحقق اهداف سازمان و در نتیجه تقویت روحیه کارکنان و آمادگی برای شکوفایی خلاقیت, نوآوری و تحرک در کار است.
ولی از نتایج آتی توجه مدیریت آموزشی تأثیر بسزای آن در بهسازی, رشد بینش و شناخت, درک و فهم مدیران دیگر چون مدیران صنعتی, بازرگانی, بیمارستانی و مالی و اداری و ... است. (بهرنگی،1371, ص 3-2)
با این اوصاف, بدیهی است که مدیریت آموزشی در بین انواع مدیریتها اهمیت و جایگاه ویژهای داشته باشد اگر بپذیریم که آموزش و پرورش هر جامعهای در رأس مسائل آن جامعه قرار دارد پس باید با همان منطق بپذیریم که مدیریت آموزشی نقش مهمی در بهسازی نیروی انسانی دارد.
مدیریت آموزشی عبارت است از ایجاد زمینه و فراهم ساختن وسیله به منظور بروز و بکارگیری استعدادهای دانشآموزان و دانشجویان و تحکیم بخشیدن به روابط انسانی گروهی, اتخاذ دوستی و تعیین خطمشی اصولی در کلیه امور برای بارور ساختن هدفهای رسمی. (عسگریان،1380, ص 87)
مدیریت آموزشی فرایندی است اجتماعی که با بکارگیری فعالیتهای علمی, فنی و هنری کلیه نیروهای انسانی و مادی را سازماندهی و هماهنگ نموده و با فراهم آوردن زمینههای انگیزش و رشد و یا تأمین نیازهای منطقی فردی و گروهی معلمان, دانشآموزان و کارکنان به طور صرفهجویانه به هدفهای تعلیم و تربیت برسد (شیرازی،1373, ص 35)
مدیریت آموزشی گاهی مترادف با مدیریت به معنای عام تعریف میشوند. در این صورت مدیریت آموزشی عبارت است از برنامهریزی, سازماندهی،هدایت و کنترل کلیه امور و فعالیتهای مربوط به آموزش و پرورش معهذا مدیریت آموزش غالباً به معنی خاص مورد نظر است یعنی مدیریت آن بخش از فعالیتهای سازمانهای آموزشی که مستقیماً با امر آموزش و پرورش و یادگیری مرتبط است. از جمله فعالیتهای مربوط به برنامههای آموزشی, مواد محتوای دروس, روشها و وسایل آموزش،مشاوره و راهنمایی تحصیلی, اقدامات آموزش و پرورش مکمل برنامه, امور معلمان و دانشآموزان است.
درواقع, در معنای اخیر, فقط فعالیتهای سازمانهای آموزشی مدنظر قرار میگیرد. اگر از مفهوم تصمیمگیری صرفنظر کنیم, مدیریت آموزشی عبارت است از تصمیمگیری و اجرای تصمیمات درباره آموزش و پرورش . (علاقهبند, 1372, ص 136)
دسته بندی | شیلات |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 4577 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
مقدمه
امروزه با پیشرفت تکنولوژی و ماشینی شدن هرچه بیشتر،زندگی بشر با استرس و اضطراب و یکنواختی بیشتری در زندگی مواجه شده است و همواره بدنبال راهی برای کم کردن این فشارها بوده است که یکی از این راهها پناه بردن به دامان طبیعت است. قرار گرفتن آکواریوم و نگهداری ماهی تزئینی در منزل یکی از راههایی است که بشر برای این منظور پیموده است که این مسئله هر روز با گسترش بیشتری روبرو است.حتی روانپزشکان استفاده از آکواریوم را یکی ازراههای خوب برای کسب آرامش برشمردند.مردم کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیستند که شاهد قضیه واردات بیشاز بیست میلیون قطعه ماهی تزئینی سالانه به کشور ماست.
کارگاههای تولید ماهی تزئینی نیز در ایران تاسیس شده اند که متاسفانه آمار
دقیقی از تولید آنها در دسترس نیست،اما همچنان این کالا و صنعت در کشور ما پر کشش است.
عناوین
خلاصه طرح
بخش تولید
هزینه های ثابت
هزینه های جاری
1.خلاصه طرح
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 5147 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 88 |
باهاوس:
مدرسهای که یک مکتب معماری شد
باهاوس نام یک مکتب معماری است که از نام مدرسه هنر و معماری باهاوس در آلمان گرفته شده است. این مدرسه معماری که از سال 1919 تا 1933 فعالیت میکرده است، پیشگام مدرنیسم در معماری بود و دستاوردهای آن هنوز نیز در رشتههای هنر و معماری به دانشجویان تدریس میشود. ساختمان و کارگاههای این مدرسه در دو شهر دسائو و وایمار آلمان از سال 1996 در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
پاورپوینت 88 اسلاید