سل یو

سیستم همکاری در فروش فایل

سل یو

سیستم همکاری در فروش فایل

ویژگی سیوه اکسل مایکروسافت

ویژگی سیوه اکسل مایکروسافت به شما امکان تخصیص دادن اسامی به ترکیبهای مشخصه‌های قالب‌بندی را می‌دهد شما می‌توانید بعداً این مشخصه‌ها را با انتخاب نام آنها از یک فهرست انتخاب کنید به این ترتیب در وقت شما برای کلیک کردن روی دکمه‌ها، باز کردن کادرهای محاو‌ه‌ای و انتخاب یک گزینه ، به خوبی صرفه‌جویی می‌شود شیوه‌ها شما را در همخوانی و هماهنگی قالب‌بندی ه
دسته بندی نرم افزار کاربردی
فرمت فایل doc
حجم فایل 70 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 99
ویژگی سیوه اکسل مایکروسافت

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فصـــل یکم

الگوها

قالب‌بندی با شیوه‌ها

ویژگی سیوه اکسل مایکروسافت به شما امکان تخصیص دادن اسامی به ترکیبهای مشخصه‌های قالب‌بندی را می‌دهد. شما می‌توانید بعداً این مشخصه‌ها را با انتخاب نام آنها از یک فهرست انتخاب کنید. به این ترتیب در وقت شما برای کلیک کردن روی دکمه‌ها، باز کردن کادرهای محاو‌ه‌ای و انتخاب یک گزینه ، به خوبی صرفه‌جویی می‌شود. شیوه‌ها شما را در همخوانی و هماهنگی قالب‌بندی هم برای کار‌برگ‌ها و هم در کتابچه‌های کار یاری می‌دهد. با به کار بردن شیوه‌ها، شما می‌توانید به آسانی مشخصه‌های قالب‌بندی بسیاری از خانه‌های کاربرگ را بطور یکجا تغییردهید:

هر کتابچه کار جدید دارای شش شیوه از پیش تعریف شده می‌باشد:

  • Camma – فقط قالب‌بندی عدد با جاسازی ارقام هزارگان و دو نقطه اعشاری
  • Camma[0] – فقط قالب‌بندی عدد ، با جداسازی ارقام هزارگان و روند کردن عدد به بزرگترین عدد صحیح
  • Currency – فقط قالب‌بندی عدد ، با علامتهای پولی و جداساز ارقام هزارگان و دو نقطه اعشاری
  • Currency(0) – فقط قالب‌بندی عدد، با علامتهای پولی و جداساز ارقام هزارگان و روند کردن عدد به نزدیکترین عدد صحیح.
  • Normal- این شیوه شامل کلیه خصیصه‌های قالب‌بندی پیش فرض می‌باشد. به شکل 4-9 نگاه کنید.
  • Percent- فقط قالب‌بندی عدد با قالب درصدی و بدون نقطه اعشاری.

  • · تذکر: اگر یک فراپیوند در کتابچه کار خود به کار برده و از آن استفاده کرده‌اید دو شیوه دیگر Link و Hyperlink نیز در اختیارتان قرار داده می‌شود. برای کسب اطلاعات بیشتر در مودر فراپیوندها به «استفاده از فراپیوندها» نگاه کنید.

این شیوه‌های از پیش تعریف شده دارای مشخصه‌های یکسان روی هر کتابچه کار جدید که ایجاد می‌کنید می‌باشند ولی شما می‌توانید این مشخصه‌ها را در هر کتابچه کاری که می‌خواهید تغییر داده و شیوه مورد نظر خود را اعمال کنید. با ذخیره کردن یک کتابچه کار، کلیه تعریفهای شیوه برای کتابچه کار همراه با بقیه اطلاعات آن ، ذخیره می‌شوند.

ساختن فرمول‌های قالب‌بندی شرطی

اولین لیست بازشونده در کادر محاوره‌ای Formatting که در شکل 1-9 نشان داده شده است شامل گزینه Formula می‌باشد که برای وارد کردن فرمول‌های قالب‌بندی شرطی از آن استفاده می‌شود. شما می‌توانید فرمول‌ها را برای انجام کارهایی مانند مشخص کردن تاریخ‌ها و انتخاب (پررنگ کردن) متن خاصی بکار ببرید. برای مثال ، یک خانه از کاربرگ یا دامنه‌ای را انتخاب کرده و Format ، Conditional Formatting را انتخاب نمایید. گزینه is Formula را از اولین کادر باز شده انتخاب کرده و سپس فرمول زیر را در سمت راست کارد ویرایش تایپ کنید:

= MOD(Row() , 2)=0

روی دکمه Format کلیک کنید و رنگی را تحت کلید Pattern انتخاب نموده ، و سپس روی Ok دوبار کلیک کنید تا دو کادر محاوره‌ای باز شده ، بسته شوند و قالب در کاربرگ مربوطه اعمال شود. فرمول Mod باعث به کار رفتن رنگ انتخابی شما در هر ردیف ، مطابق شکل زیر ، می‌شود.

شکل

با به کاربردن گزینه is Formula شما می‌توانید هر فرمولی را که باعث برقراری شرط منطقی True(1) یا False(0) می‌شود وارد سازید. برای مثال ، شما می‌توانید یک فرمول منطقی مانند =N4>Average($N$4:$N$37) که مراجع نسبی و مطلق در قالب‌بندی یک خانه را هنگامی که مقدار آن زیر مقدار متوسط ذکر شده است به کار ببرید . با به کار بردن مراجع نسبی در این وضعیت قالب‌بندی فرمول‌ها به کار بردن یا کپی کردن آنها در هر خانه مانند فرمول‌های معمولی خانه اعمال و تنظیم می‌شود.

شما شیوه‌ها را انتخاب Format و Styles انتخاب می‌کنید. کادر محاوره‌ای Style در شکل 4-9 مشخصه‌های شیوه Normal را نشان می‌دهد.

شکل 4-9- شیوه از پیش تعریف شده Normal شامل پیش‌فرصهای کلیه مشخصه‌های قالب‌بندی می‌باشد.

شیوه‌ها دارای حداقل یک و حداکثر شش مشخصه می‌باشند. کلیه شیوه‌های از پیش تریف شده به جز Normal فقط دارای یک مشخصه ـ یک قالب عددی ـ می‌باشند. شیوه از پیش تعریف شده Normal برای همه خانه‌های کاربرگ در هر کتابچه کار جدید به کار می‌رود. لذا اگر مایلید که یک خانه کاربرگ دارای مجموعه استاندارد مشخصه‌های قالب‌بندی باشد، هیچ کاری نباید انجام دیهد. ولی ، اگر بخواهید مشخصه‌های پیش فرض کلیه خانه‌های یک کاربرگ را تغییر دهید می‌توانید یک یا همه مشخصه‌های شیوه Normal را تغییر دهید.

نکته : اضافه کردن لیست Style

اگر بطور مداوم از شیوه‌ها استفاده کنید می‌توانید لیست Style را به هر کدام از نوارهای ابزار که بخواهید اضافه کنید. برای انجام این کار، Viwe ، Toolbar ، Customize را انتخاب کرده، و تحت کلید Commands روی Category Format کلیک کرده و کادر Style (نه فرمان Style) را به نوار ابزار بکشید. علاوه بر توانایی اعمال شیوه‌ها ، شما در عین حال می‌توانید معین کنید که کدام شیوه در خانه منتخب کاربرگ اعمال شود( با انتخاب نامی که در کادر Style رویت می‌شود).

تعریف شیوه‌ها

هر شیوه‌ای را می‌توان به دو طریق تعریف کرد: با ارائه مثالی ازمشخصه‌های شیوه مور نظر با انتخابFormat ،Style و پرکردن کادر محاوره‌ای Style . پس از تعریف یک شیوه، شما می‌توانید این شیوه را در هر خانه‌ای از کاربرگ خود به کار ببرید. و نیز می‌توانید آن را روی کتابچه کار دیگر خود کپی نمایید.

مشخص کردن شیوه‌ها توسط یک نمومه

اگر مشخصه‌های قالب‌بندی را در خانه‌ای از یک کاربرگ یا دامنه‌ای از خانه‌های کاربرگ به کار برده‌ای که میلید بیشت راوقات این مشخصه‌ها برای خانه یا دامنه فوق به کار برده شوند می‌توانید از پروسیچر «شیوه ـ با ـ نمونه» برای قرار دادن این مشخصه‌ها در یک شیوه جدید استفاده کنید. برای مثال ، فرض کنید که خانه‌ای از کاربرگ را با ترازبندی از سمت راست با فونت Black Arial هیجده نقطه‌ای قالب ‌بندی کرده‌اید. برای ایجاد یک شیوه جدید با این مشخصه‌ها ، به ترتیب زیر عمل کنید:

1- خانه‌ای از کاربرگ را که دارای قالب‌بندی مورد نظر است انتخاب کنید (در این مثال ، ترازبندی سمت راست و فونت Black Arial هیجده نقطه‌ای).

2- Format و Style را انتخاب کنید.

3- نامی مانند Style My را در کادر Name Style تایپ کنید.

4- گزینه‌های Number ، Border ، Patterns و Protection در قسمت Includes Sytle را پاک کنید و روی Ok کلیک نمایید. نام شیوه جدید در کادر محاوره‌ای Style رؤیت خواهد شد.

مطمئن‌ترین طریق ایجاد یک شیوه توسط تمونه، انتخاب فقط یک خانه کاربرگ ـ یعنی خانه‌ای که حاوی مشخصه‌هایی که می‌خواهد در شیوه جدید اعمال شوند است ـ می‌باشد.

5- روی Add کلیک کیند.

شیوه جدی شما در میان سایر شیوه‌های تعریف شده برای کاربرگ حاری قرار می‌گیرد. شما می‌توانید هر هنگام که بخواهید این شیوه (مشخصه‌ها) را از طریق انتخاب ان از لیست Name Style (یا از کادر Style در صورت اضافه کردن این شیوه به نوار ابزار) انتخاب و در کاربرگ خود به کار ببرید.

شکل 5-9- برای نمایش کادر محاوره‌ای Format Cells روی گزینه Modify در کادر محاوره‌ای Style کلیک کنید. اکسل تغییراتی را که در این قسمت وارد کنید در شیوه جاری اعمال خواهد کرد.

نکته : مشخص کردن شیوه‌ها با استفاده از نوار ابزار

شما می‌توانید به آسانی نیز یک شیوه را به صورت نمونه از طریق به کار بردن کادر Style در صورت اضافه کردن آن به نواز ابزار مشخص سازید. خانه‌ای از کاربرگ را با قالب مورد نظر انتخاب کنید و روی کادر Style کلیک نمایید و در آن نامی برای شیوه جددی خود تایپ نمایید. و سپس دکمه Enter را فشار دهید. شیوه سفارشی شما ذخیره شده و هم در کادر نوار ابزار Style و هم در کنار محاوه‌ای Style ظاهر می‌شود. ( و نیز، یک شیوه را می‌توان با به کار بردن این پروسیجر تازه‌سازی کنید.)

تغییر شیوه :

مزیت اصلی به کار بردن شیوه‌ها این است که اگر عقیده‌تان درباره نحوه نمایش یک عنصر خاص درکاربرگ تغییر کرد، می‌توانید همه نمونه‌های آن عنصر را با تغییر دادن مشخصه‌ها در شیوه به یکباره درکاربرگ تغییر دهید. برای مثال اگر می‌خواهید شیوه قلم (فونت) خود را در شیوه Style My تغییر دهید ـ که درمثال فوق آن را به صورت Black Arial هیجده نقطه‌ای تنظیم کرده بودید ـ و آن را به یک فونت ایتالیک تبدیل کنید می‌توانید شیوه تازه را به ترتیب زیر برای Style My تعریف نمایید:

1- Format ، Style را انتخاب کنید.

2- شیوه مورد نظر ( در این مثال شیوه Style My ) را از لیست Name Style انتخاب کرده و سپس روی Modify برای باز شدن کادر محاوره‌ای Cells Format کلیک کنید.

3- گزینه‌های قالب مناسب را انتخاب نمایید ( در این مثال روی کلید Font کلیک کرده و گزینه Italic Bold را از فهرست Style Font انتخاب کنید.

4- روی Ok کلیک کنید تا به کادر محاوره‌ای Style برگشت داده شوید، سپس روی Ok کلیک کنید تا تغییرات داده شده در شیوه شما اعمال شود.

تحت‌الشعاع قرار دادن و ملغی کردن شیوه قبلی با تغییر مستقیم قالب‌بندی

شما می‌توانید ظاهر هر خانه‌ای یا دامنه‌ای از کاربرگ را در برگه کاری خود، اعم از اینکه شیوه‌ای را در آن اعمال کرده باشید یا نه، با انتخاب Cells,Format تغییر دهید. و نیز شما می‌توانید ظاهر هر خانه یا دامنه‌ای از کاربرگ را با به کار بردن دکمه‌های موجود در نوار ابزار قالب‌بندی تغییر دهید.

ادغام کردن شیوه‌ها از کتابچه‌های مختلف کار

برای یکدست کردن قالب‌بندی یک دسته از کاربرگ‌ها، می‌توانید این کاربرگ‌ها را در ی کتابچه کار قرار دهید. در صورتی که انجام این کار غیرعملی باشد می‌توانید برای یکدست بودن شیوه کاربرگ‌های خود، تعریف شیوه را بین کتابچه‌های کاری خود، کپی نمایید.

برای کپی کردن یک شیوه از یک کنابچه کاربر روی کتابچه کار دیگر ، به ترتیب زیر عمل کنید:

1- هر دو کتابچه کار منبع (کتابچه کاری که شیوه را از روی آن کپی خواهید کرد) و کتابچه کار مقصد (کتابچه کاری که شیوه را بر روی آن کپی خواهید کرد) را باز کنید.

2- روی کنابچه کار مقصد کلیک کنید تا کتابچه کار فعال گردد.

3- Style,Format را انتخاب کنید و روی Merge کلیک نمایید . اکسل فهرستی از کلید کنابچه‌های کار باز را مطابق شکل 6-9 نمایش خواهد داد.

4- نام کنابچه کاری را که می‌خواهید شیوه آن را کپی کنید انتخاب نموده و روی Ok کلیک کنید.

شکل 6-9 هنگام کپی کردن شیوه‌ها از یک کتابچه کار بر روی کتابچه کار دیگر، اکسل فهرستی از کلیه کنابچه‌های کار باز دیگر را نمایش می‌دهد.

هشدار : اگر شیوه مورد نظر در کتابچه کار منبع به همان نام شیوه موجود در کتابچه کار مقصد باشد، کادری باز شده و به شما هشدار می‌دهد که آیا می‌خواهید شیوه‌هایی را که دارای یک نام می‌باشند در هم ادغام کنید. این هشدار، صرف نظر از تعداد نامهای دوبله شیوه‌ها ، فقط یک بار به شما داده می‌شود و در صورتی که گزینه Yes را در این کادر انتخاب کنید شیوه‌های موجود در کتابچه کار منبع، شیوه‌های موجود در کتابچه کار مقصد را تحت‌الشعاع قرار داده و آنها را ملغی کرده و شیوه‌های موجود در کتابچه کار منبع را جایگزین آنها می‌سازد.

حذف شیوه

برای حذف تعریف یک شیوه، Format ، Style را انتخاب کرده و از فهرست Name Style شیوه مورد نظر را انتخاب نمایید و سپس روی Delete کلیک کنید. هر خانه‌ای از کاربرگ که شیوه آن حذف شود به قالب پیش‌فرض Normal قالب‌بندی خواهد شد. (البته شیوه Normal را نمی‌توانید حذف کنید). ولی هر خانه‌ای از کاربرگ که با یک شیوه حذف شده قالب‌بندی شده بود و سپس بطور مستقیم قالب‌بندی گردید با به کار بردن Format ، Cells کلیه مشخصه‌های قالب‌بندی شده مستقیم در آن اعمال می‌شود.

فصــل دوم

Import

وارد کردن و فرستادن پرونده‌‌ها

خوشبختانیه در اکسل ماکروسافت می‌توان از داده‌های متناسب که در بسیاری از برنامه‌های کاربردی دیگر ساخته شده‌اند، استفاده کرد. و نیز، اکسل واردکردن داده‌ها از پرونده‌های متنی را ممکن ساخده و به کاربر کمک می‌کند تا این داده‌ها را در ستونهای کاربرگ قرار داد.

● تذکر: مطالب بسیاری در باره وارد کردن پرونده داده‌ها از برنامه‌های دیگر به اکسل یا فرستادن اطلاعات از پرونده‌های اکسل به برنامه‌های دیگر نوشته شده است. چنانچه به اطلاعات بیشتری درباره چگونگی تبدیل مانند انتقال صدها پرونده‌های تولید شده تحت ماکروهای Lotus به اکسل نیاز دارید ، به Kit Resource Office مایکروسافت قابل دسترس در Press Microsoft رجوع کنید.

استفاده از فرامین open و As Save برای وارد کردن و صدور پرونده‌ها

برای وارد کردن پرونده‌ای از یک برنامه کاربردی دیگر یا از یک نسخه قبلی اکسل ، File و Open را انتخاب کنید ( یا روی دکمه Open در نوار ابزار Standard کلیک نمایید) و پرونده‌ای را که می‌خواهید داده‌ها را از آن به اکسل وارد کنید، از لیست پروند‌ها در کادر محاوره‌ای Open انتخاب نمایید. از فهرست باز شده Type of File در پایی کادر محاوره‌ای Open که در شکل 32-2 نمایش داده شده استفاده کنید. با انتخاب یک نوع پرونده، در کادر محاوره‌ای Open فقط پرونده‌هایی که از این نوع می‌باشند ، در فهرست ارائه می‌شوند. بخاطر بسپارید که درج پسوند نام پرونده برای وارد کردن یک پرونده الزامی نیست ، زیرا اکسل خود نوع پرونده را با بررسی محتویات آن ، مشخص می‌سازد و نام پرونده و پسوندی را که درج می‌کنید، برای تعیین نوع پرونده نادیده می‌گیرد.

شکل 32-2-از فهرست Fill of Type باری مشخص کردن پرونده‌های ساخته شده در یک برنامه کاربردی خاص استفاده کنید.

برای فرستادن یک پرونده از اکسل به یک برنامه کاربردی دیگر یا به یک نسخه قبلی از اکسل ، File و As Save را انتخاب کنید. سپس برنامه‌کاربردی را که می‌خواهید پرونده را برای آن ارسال کنید از لیست بازشونده Type As Save انتخاب کنید.

این لیست شبیه لیست ارائه شده Type of File است که در شکل 32-2 نشان داده شد. با این تفاوت که در این لیست فرمتهای بیشتری برای پرونده وجود دارد که می‌توانید پرونده خود را تحت یکی از آنها ذخیره کنید. برای مثال: درحالی که در کادر محاوره‌ای Open در لیست فرمت Lotus فقط « Lotus 1,2,3,Fills» وجود دارد، شما در لیست Type of File می‌توانید یک پرونده اکسل را به فرمتهای مختلف 1,2,3 Lotus منجمله FM3,WK3,WK1,WKS و WK4 دخیره نمایید.

XML چیست؟

یکی از انواع پرونده که در لیست هر دو فهرست Open و As Save قرار دارد، پرونده به نوع XML (Language Markup Extensible) می‌باشد. XML برای تفسیر «داده‌های ساختاری » عمدتاً برای استفاده از این پرونده‌ها در وب ایجاد شده است. چنانچه بخواهید محتویات یک کاربرگ را در وب یا در ایتنرانت محلی خود منتشر سازید، باید XML را که مطالب مربوط به آن را به خوبی بیاموزید.

وارد کردن و صادر کردن پرونده‌های متنی (Import & Export Text)

برای وارد کردن یک پرونده اکسل از نسخه قبلی آن یا از یک برنامه کاربردی دیگر به صورت یک پرونده متنی ، File و As Save را انتخاب کنید و یکی از هشت فرمت متن موجود در لیست As Save را انتخاب نمایید. برای همه این فرمتها، اکسل فقط کاربرگ جاری را ذخیره می‌کند. شماره قالب‌بندی حفظ می‌شود و بقیه قالب‌بندی‌ها حذف می‌شوند.

■ Formatted Text (Space Dellmited) (*.PRN) – تحت این فرمت پرونده‌ای ساخته می‌شود که همترازی ستونها با قرار دادن فاصله حفظ می‌شود. از این نوع پرونده‌ها می‌توانید هنگام برقرای ارتباط از طریق مودم با گیرنده‌ای که سیستم او فاقد اکسل است استفاده کنید.

■ Text (Tab Dellmited)(*TXT) – تحت این فرمت خانه‌های (Cells) هر ردیف با کارکتر Tab از یکدیگر جدا می‌شوند. در هر خانه کاربرگ که در آن یک کاماوجود داشته باشد، متن در بین علامت گوتیشن قرار می‌گیرد.

Unicode Text (*.TXT) ■ (متن یک کدی) – این یک فرمت متن استاندارد جهانی است که هر کاراکتر در ان به صورت یک شماره منحصر به فرد ذخیره می‌شود ؛ Unicode برای هر کاراکتر به هر زبانی و روی هر محیط کامپیوتری یک عدد تعریف می‌کند.

■ CVS(Comma Deimited)(*.CVS) – تحت این فرمت خانه‌های (Cells) هر ردیف با کاما از یکدیگر جدا می‌شوند. پرونده‌های متنی که برای جداسازی خانه‌های کاربرگ در ان از کاما استفاده می‌شود نسبت به متن‌هایی که خانه‌های کاربرگ در آنها با Tab از یکدیگر جدا می‌شوند برای وارد کردن به برنامه‌های مدیریتی پایگاه‌های داده ارجحیت دارند (بسیاری از این برنامه‌های مدیریت پایگاه‌های داده می‌توانند پرونده‌های متنی را پذیرا باشند، ولی در بعضی از آنها فقط می‌توان پرونده‌هایی به فرمت CVS را قرار داد. و نیز در بسیاری از برنامه‌های واژه‌پرداز می‌توان از پرونده‌های CVS . برای ذخیره کردن اطلاعات برای عملیات ادغام پستی استفاده کرد(.

■ Text (Machintosh) (*.TXT) – گزینه‌های مکیناش ، مجموعه کاراکتر مکینتاش را به کار می‌برند، بنابرااین در صورتی که می‌خواهید پرونده خود را به یک برنامه کاربردی مکینتاش انتقال دهید، از این فرمت استفاده کنید.

■ Text ( MS-DOD) (*.TXT) – در گزینه‌های عادی Text و CVS . از مجموعه کاراکتر ANSI استفاه می‌شود. اگر می‌خواهید پرونده متنی خود ار به یک برنامه کاربردی مبتنی بر ویندوز مثل Microsoft Word برای ویندوز وارد کنید، یکی از این گزینه‌ها را انتخاب نمایید.

■ CVS (Machinlosh) (*.CVS) – تفاوت بین انواع هر نوع پرونده عادی ، مکینتاش و MS-DOS فقط بسته به کاراکترهایی است که خارج از محدوده عادی 7 بیتی ASCII قرار دارند.

■ CVS (MS-Dos) (*. CVS) – در گزینه‌های MS-DOS از مجموعه گسترش داده شده کارکتر IBM PC استفاده می‌شود( به این نوع متن ، متن OEM نیز اطلاق می‌شود). در صورتی که می‌خواهید پرونده تمنی خود را به یک برنامه کاربردی که مبتنی بر ویندوز نمی‌باشد، وارد کنید، یکی از این گزینه‌ها را انتخاب نمایید.

تذکر : در اکسل 2003 و اکسل 2002 و 2000 و اکسل 97 از فرمت پرونده‌ای استفاده می‌شود که در نسخه‌های قبلی اکسل وجود نداشته است. ولی برای صدور کتابچه‌های کار تحت اکسل 97/2000/2002 به نسخه‌های قدیمی‌تر اکسل فرمان As Save را به کار ببرید.

در صورتی که معمولاً با کاربران اکسل 5 و 7 پرونده‌های خود را به اشتراک می‌گذارید ، شاید بخواهید که از مزایای فرمت Microsoft Excel 97- Excel 2003 and 5.0/97 Work Bood نیز برخوردار گردید. ادر صورت استفاده از این گزینه می‌توانید پرونده خود را به فرمتی ذخیره کنید که تحت فرمتهای این نسخه‌های اکسل قابل خواندن باشد.


شناخت و مقایسة ویژگیهای شخصیتی و خودکارآمدی دانش آموزان دورة

آموزش و پرورش هر جامعه، خاص آن جامعه است و از فرهنگ، حکومت، اقتصاد و ارزشهای آن جامعه متأثر می شود به طور کلی، تعلیم و تربیت یک کشور به درک کامل فلسفه تربیت از سوی جامعه و مسئولان آن بستگی دارد امروزه با پیشرفت علوم به خصوص علوم انسانی و تأثیری که این علم در تعلیم و تربیت دارد متخصصان آموزش و پرورش معتقدند که تربیت کودک اگر مهم تر از تع
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 108 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 124
شناخت و مقایسة ویژگیهای شخصیتی و خودکارآمدی دانش آموزان  دورة

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

آموزش و پرورش هر جامعه، خاص آن جامعه است و از فرهنگ، حکومت، اقتصاد و ارزشهای آن جامعه متأثر می شود. به طور کلی، تعلیم و تربیت یک کشور به درک کامل فلسفه تربیت از سوی جامعه و مسئولان آن بستگی دارد.

امروزه با پیشرفت علوم به خصوص علوم انسانی و تأثیری که این علم در تعلیم و تربیت دارد. متخصصان آموزش و پرورش معتقدند که تربیت کودک اگر مهم تر از تعلیم او نباشد اهمیت کمتری از آ ن ندارد. در دنیای امروز فلسفه تعلیم و تربیت بر این اساس بنا شده است که تمامی جنبه های شخصیت فرد پرورش یابد. به این صورت که برای داشتن انسانی سالم، خلاق و مفید در جامعه لازم و ضروری است که همگام با توسعة قوای فکری و عقلی فرد، قوای جسمانی وعاطفی او هم پرورش یابد.

مطالعة شخصیت انسان یکی از مهمترین و پیچیده ترین مباحث در روان شناسی می باشد. مفهوم شخصیت از جمله مفاهیمی است که در طول تاریخ بشر تغییر و تحول عمده ای کرده است. به علت اینکه مطالعه شخصیت برای درک ماهیت انسان اهمیت زیادی د ارد. تولد این رشته با کارهای ویلهلم ونت[1] در سال 1879 در دانشگاه لایپزیک در آلمان شروع شد (شولتز، 1990، ترجمه کریمی و همکاران، 1384).

در اوایل قرن بیستم واتسون[2] آمریکایی تحولی عظیم بر علیه کارونت به وجود آورد و جنبش رفتارگرایی را بنیان نهاد. که معتقد است روان شناسی علمی باید بر جنبه های ملموسی از ماهیت انسان تمرکز کند که بتوان آن را ثبت کرد، شنید و اندازه گیری کرد.

در دهة 1930 مطالعة شخصیت در روان شناسی آمریکا عمدتاً توسط هنری مورای[3] و گوردن آلپورت[4] در دانشگاه هاروارد، رسمیت پیدا کرد (شولتز، 1998، ترجمه سید محمدی، 1385).

عوامل متعددی در طرز رفتار انسان نقش تعیین کننده دارند که برخی از این عوامل به وسیلة شاخه ای از علم روان شناسی به نام روان شناسی شخصیت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که یکی از جذاب ترین و شیرین ترین موضوعهای روان شناسی می باشد که این موضوع در قالب نظریه ها و رویکردهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

آنچه در ارزیابی شخصیت هر فرد مهم است پیچیدگی ماهیت آن و اندازه گیری آن می باشد. اگر واقعاً بتوان به اندازه گیری شخصیت پرداخت می توان دانش و اطلاعات خود را در مورد آن افزایش و توسعه داد. (براهنی ، 1361).

این پیچیدگی ماهیت شخصیت انسان باعث شده که تاکنون پاسخ یکسانی به سؤال «شخصیت چیست؟» داده نشود و نباید تصور کنیم که تنها یکی از این نظریه­ها درست است و بقیه غلط هستند. زیرا هر کدام از نظریه پردازان در تعریف خود به جنبه های مختلف شخصیت توجه کرده اند و دسته بندی افراد به تیپ های مختلف دست کم به زمان بقراط (حدود 400 سال قبل از میلاد) باز می گردد.

ما در برخورد با دیگران، معمولاً حدسهایی در مورد آنها می زنیم و برای توصیف شخصیت آنها از اصطلاحاتی استفاده می کنیم مثلاً اجتماعی، درون گرا و..... و این برداشتهای ما از دیگران، بر رفتار ما با آنها تأثیر می گذارد. و بر اساس ارزیابی شخصیت آنها، در مورد آنها به قضاوت می پردازیم. این برداشتهای ما از شخصیت افراد مبتنی بر کارهایی است که از افراد در طی زمانهای مختلف سر می زند.

گوردون آلپورت 50 تعریف مختلف از شخصیت را مرور و ارائه کرده است (آلپورت، 1937).

ایشان تعریف خود را از شخصیت به این صورت ارائه کرده است که:

«شخصیت سازمان پویایی از نظامهای جسمی، روانی در درون فرد است که رفتار و افکار ویژة او را تعیین می کند» (آلپورت، 1961).

هدف کتل از مطالعة شخصیت پیش بینی رفتار می باشد، یعنی رفتاری که شخص در پاسخ به یک موقعیت خاص از خود بروز می دهد که در معادله ریاضی به صورت R= f(p,s) بیان می کند.

علت اصلی مطالعة شخصیت در عصر کنونی، شناخت انسانی است که خود سبب تمامی مشکلات و بحرانهایی است که گریبانگیرش شده است.

آبراهام مزلو[5] معتقد است که «انسان عامل اصلی مشکلات جهان است به طوری که با اصلاح او همه چیز اصلاح می گردد (مزلو، 1957).

یکی از حوزه های اصلی کاربرد روان شناسی در دنیای واقعی، ارزشیابی[6] شخصیت است. به عنوان مثال متخصصان روان شناسی بالینی از طریق یک ارزیابی[7] مناسب شخصیت می توانند بهترین روش درمان را انتخاب نمایند. در مدارس هم، ارزشیابی شخصیت به روان شناسان آموزشگاهی کمک می کند تا بتوانند به علل ناسازگاری و مشکلات یادگیری دانش آموزان پی ببرند.

در عصر امروزی عوامل متعددی بر رفتار فرد تأثیر دارند که مهمترین آنها خانواده، مدرسه واجتماع می باشد. که این سه عامل، اساس شخصیت فرد را در دوران کودکی پی ریزی می کنند. امروزه افراد برای همگام بودن با این تحولات و به روز کردن مهارتهایشان همواره مشغول کسب اطلاعات به روز می باشند. در طول سالهای گ ذشته نظریات مختلفی در زمینة توصیف و چگونگی تحول رفتار آدمی، بیان شده است. از جملة این نظریه ها، نظریة شناختی- اجتماعی[8] بندورا[9] می باشد. این نظریه بر مبنای یادگیری استوار است که در ابتدا به نظریة یادگیری- اجتماعی[10] مشهور بود. در این نظریه بر ریشه های اجتماعی رفتار و اهمیت فرایندهای شناختی، همچنین تمام ابعاد زندگی یعنی انگیزش، هیجان و عمل تأکید شده است (پروین، 2001، ترجمه جوادی و کدیور 1381).

بر اساس این دیدگاه انسان به عنوان موجودی فعال بوده و بر رویدادهای زندگی خود تأثیرگذار است.

در نظریة بندورا، ابعاد مختلف شخصیت مطرح شده است،که به بررسی مفهوم خودکارآمدی[11] یا توانایی ادراک شده فرد در انطباق با موقعیت های خاص خواهیم پرداخت.

از نظریه پردازان انگیزش پیشرفت که تحقیقات خود را بر ادراکات توانایی متمرکز کرده اند باندورا وکووینگتون[12] می باشند. بندورا به این ادراکات تحت عنوان خودکارآمدی اشاره می کند و کووینگتون در نظریة خودارزشی[13] اش شایستگی ادراک شده را مورد بحث قرار می دهد و معتقد است انسانها نیاز د ارند هم از طرف خودشان و هم از طرف دیگران به عنوان افرادی شایسته درک شوند.

مفهوم خودکارآمدی از نظر بندورا به یک احساس واقعی از تسلط در مهارت اشاره دارد. یعنی دانش آموزان وقتی احساس مؤثر بودن خواهند کرد که آنها خودشان واقعاً احساس کنند که در به دست آوردن یک مهارت یا دانش جدید در حال پیشرفت هستند. به این صورت که بامشاهده موفقیت خود در گذشته نسبت به آینده نیز مطمئن می شوند و اگر در گذشته با شکست مواجه شده باشند در مورد موفقیت خود در آینده ناامید خواهند بود (استیپک، ترجمه حسن زاده و عموئی، 1381).

بیان مسئله

با پیشرفت روزافزون علم و دانش، ثابت شده است که آموزش دادن به اشخاص جهت کنترل رفتارهای خود یک امر ضروری می باشد. تا فرد به عوامل بیرونی نیاز کمتری د اشته باشد و بتواند در زمینة تحصیلی و یادگیر خود عوامل انگیزشی را در خود ایجاد و کنترل کند.

هدف همة فعالیت های آموزشی، ایجاد یادگیری[14] است و این مسئله یکی از مسائل مهم در عصر امروزی است همچنین هدف اصلی آموزش تسهیل یادگیری است. به سبب پیچیدگی و اهمیت مفهوم یادگیری تعریفهای مختلفی در این زمینه ارائه شده است که معروف ترین آن مربوط به هرگنهان[15] و السون[16] می باشد که یادگیری را تغییر نسبتاً پایدار در توان رفتاری[17] فرد می دانند که بر اثر تجربه حاصل می شود (هرکنهان و السون، 2001، ترجمه سیف 1384).

مسئله یادگیری یکی از مسائل مهم در عصر امروزی است و به همین خاطر است که سرمایه گذاری بسیار گسترده ای برای رسیدن به همین مسئله صورت می گیرد اما برای استفادة بهینه از این سرمایه گذاری بر دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت فرض است که در پی شناخت عوامل تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیل و آموزشی باشند و با روشن ساختن میزان تأثیر آنها بر یادگیری، معلمان را در وظیفة آموزشی خود مدد رسانند.

پیشرفت تحصیلی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش می باشد که متخصصان تعلیم و تربیت همواره به پژوهش و بررسی عوامل مؤثر بر آن پرداخته اند. این عوامل می تواند مربوط به ویژگیهای روانی، اجتماعی و عاطفی دانش آموزان باشد یا اینکه می تواند مربوط به کلاس درس، مدرسه و نظام تعلیم و تربیت باشد.

دسی[18] (1975) دسی و ریان[19] (1985) و سایر محققان انگیزش[20] ، به دو نوع کلی از انگیزش یعنی انگیزش درونی[21] و بیرونی اشاره نموده اند. انگیزش بیرونی[22] زمانی وجود دارد که افراد به وسیلة پیامدهای خارجی و بیرونی برانگیخته می شوند. در مقابل انگیزش بیرونی، انگیزش درونی وجوددارد که در آن شخص برای انجام موفقیت آمیز تکالیف خود تمایل درونی دارد، و برای آن ارزش بیرونی وجود ندارد. افرادی که برای انجام یک فعالیت خاص، به طور درونی برانگیخته می شوند، افرادی خلاق ، خود تنظیم و خودکارآمد محسوب می شوندکه فعالانه به دنبال فرصت هایی برای مشارکت هستند و در فعالیت مورد علاقه خود به گونه ا ی غرق می شوند که زمان و سایر ضروریات زندگی را فراموش می کنند (دسی و ریان 1985).

اینگونه افراد در می یابندکه در موقعیت معینی قادر به عملکردی موفقیت آمیز هستند (بندورا واسچانک 1981، اسچانک 1989). و آنان می توانند موقعیت را به طور معناداری کنترل و تنظیم کنند (کورندو دوکمپر[23] 1985، استیپک[24] و وایزز[25] 1981 و وایزر و کامرون[26] 1985).

لازم به ذکر است که عوامل مختلفی در نگرش ها نسبت به یادگیری تأثیر دارند. یکی از این عوامل، خودکارآمدی است (شانک 1984، شانک وتریشای 1986). که این عامل ریشه در نظریة شناختی- اجتماعی بندورا دارد. این رویکرد یادگیری اجتماعی معتقد است که فرایند انگیزش در یادگیری فقط به وسیلة تقویت بیرونی صورت نمی گیرد، بلکه تقویت در اصل به عنوان یک پیشانید در یادگیری می باشد و در آن مؤثر است. یکی از عوامل انگیزشی مؤثر و تقویت کننده در یادگیری، خودپندارة افراد است (استپیک، ترجمه حسن زاده و عموئی، 1381).

یعنی باور و شناخت افراد از توانائیهای خود، که این باورو شناخت می تواند انگیزه برای یادگیری را در افراد تداوم بخشد و آنها را برای عملکرد خودکار آمد در یادگیری هر چه بیشتر آماده و مهیا کند که این موضوع خودکارآمدی یکی از محور اصلی تحقیق حاضرمی باشد.

نظریة شناختی- اجتماعی بندورا بیان می کند که رفتار آدمی متأثر از فرد، رفتار و محیط است (یعنی تعامل عوامل بیرونی و درونی) و بر این عوامل هم تأثیر گذار است. به عبارت بهتر هر فرد بر این عوامل همان گونه که تأثیر می پذیرد، تأثیر هم می گذارد (شانک و پاجریس، 2002).

به نظر می رسد که دانش آموزان خودکارآمد بیش از دیگران از توانائیهای خود آگاهی دارند و کمتر خود را با دیگران مقایسه می کنند و با توجه به معیارها و توانمندیهای خود به یادگیری مسائل می پردازند که این عامل باعث می شود تا خودکم بینی آنهاکمتر بوده و به خود پندارة مثبت تری در بارة خود دست یابند.

د ر نظریة شناختی- اجتماعی بندورا هم رفتار و فرد و هم محیط قابل تغییرند و موضوع بحث این نیست که فرد مهم تر است یا موقعیت، بلکه آنچه اهمیت دارد تعامل فرد با محیط
می­باشد.(کدیور 1378).

دانش آموزان دارای انگیزش پیشرفت بالا، انتظار موفقیت دارند و زمانی شکست می خورند بر تلاشهای خود می افرایند (واینر، 1980).

به نظر بندورا، انسان دارای یک نظام شخصیتی است که وی را قادر به کنترل افکار واعمال خویش می سازد. این نظام، جایگاه ساختارهای شناختی و عاطفی است و شامل توانایی نمادسازی، یادگیری از دیگران، طراحی راهبردها،کنترل رفتار خویش و درون نگری است و میان عوامل بیرونی و رفتار، نقش مداخله گر ایفا می کند (پاجریس، 1996).

در نظام بندورا، منظور از خودکارآمدی احساسهای شایستگی، کفایت، و قابلیت در کنارآمدن زندگی است. برآورده کردن و حفظ معیارهای عملکرد افراد، کارآیی شخصی را در آنها افزایش می دهد و ناکامی در رسیدن به آن معیارها و حفظ آنها، خودکارآمدی را کاهش خواهد داد.

در این میان ممکن است افرادی باشند که معیارهای بسیار بالا و غیرواقع بینانه برای عملکرد خود وضع کنند و انتظارهای رفتاری خود را بر مبنای رفتار سرمشقهای بسیار موفق برگزینند. این افراد بطور مداوم خواهند کوشید که علی رغم شکستهای پی در پی، خود را به آن معیارها برسانند و ممکن است خود را به شدت تنبیه کنند چنین امری به آسانی می تواند افسردگی، دلسردی وا حساس بی ارزشی آنها را فراهم کند.

افراد با احساس کارآمدی ضعیف، در اعمال هرگونه نفوذ و تأثیر روی رویدادها و شرایط، ناتوان هستند. در نتیجه آنها در بارة خودکارآمدی خودشان به دور باطلی دست می زنند و به شدت معتقدند که تمامی تلاش و کوشش آنها، بی فایده و بی نتیجه است.

افراد با احساس خودکارآمدی بالا، معتقدند که می توانند به طور مؤثر از عهدة رویدادهای زندگی خود برآیند. بنابراین اینگونه افراد در غلبه بر مشکلات انتظار موفقیت دارند، و در کوششهای خود ثابت قدم هستند واعتماد بیشتری به توانائیهای خود دارند. در انجام تکالیف خود با پشتکارند و در نتیجه عملکرد آنها در سطح بالایی است. به علاوه اینگونه افراد تکالیف دشوار را به عنوان چالش در نظر می گیرند تا تهدید و به سختی می کوشند تا بر آن تکالیف غلیه کنند (کدیور، 1382).

بندورا، خودکارآمدی را جزء اساسی عملکرد متقابل انگیزش و انسان معرفی می کند که رفتار فرد را تداوم می بخشد (بندورا، 2001). به اعتقاد بندورا (2002)، خودکار آمدی مفهومی است که به واسطه آن تجربیات و توانایی تفکر افراد در یک مسیر با همدیگر ادغام می شود.

خودکارآمدی، قابلیت های فردی به منظور دستیابی به عملکرد ها و نتایج موفقیت آمیز از پیش تعیین شده است (پاجریس، 1996).

در حیطه تعلیم و تربیت، شناسایی تفاوت های فردی از اهمیت بالایی برخوردار است. شخصیت به عنوان یک سازه نظری، که به صورت یک کل واحد عمل می کند و یکی از تعریف های آن عبارت از:

«مجموعه ای از جنبه های بدنی، عادات، تمایلات، حالات، افکار و رفتارهایی است که در فرد به صورت خصوصیات و صفاتی نسبتاً پایدار در آمده است» (فرمهینی، 1378، ص 440).

این موضوع ، که شخصیت بر یادگیری تأثیرگذار است، امر تازه ای محسوب نمی شود و علائق، نگرشها، انگیزه های افراد و پاسخ های هیجانی آنها مثل برانگیختگی، اضطراب و هیجان در زمینة پیشرفت افراد تأثیر گذارند.

گفته شد که یکی از مؤلفه های تأثیر گذار بر آموزش و یادگیری، آگاهی و شاخت از ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان است و باید روشن شودکه کدام دسته از عوامل شخصیتی در پیشرفت تحصیلی تأثیر بیشتری دارد تا در تقویت آنها سعی شود. اما مؤلفه دیگری که در پیشرفت تحصیلی مؤثر است، خودکارآمدی می باشد، که به نظر بندورا (1993) اعتقاد کودکان به کارآیی شناختی خود همان گونه که بر رشد اجتماعی شان مؤثر است بر رشد فکریشان هم تأثیر دارد و همه این موارد با ویژگیهای شخصیت دانش آموزان در ارتباط است. بنابراین، این تحقیق در صدد آن است که به بررسی و مقایسة ویژگیهای شخصیتی و خودکارآمدی دانش آموزان با عملکرد تحصیلی بالا وپایین بپردازد و سعی دارد رابطه ویژگیهای شخصیتی و خودکارآمدی را در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مورد بررسی قرار دهد.ـآآ

اهمیت و ضرورت پژوهش

افزایش روزافزون اطلاعات و پیشرفتها در زمینة فناوری در دنیای امروز، انسان را بر آن داشته که به نظام آموزشی و تعلیم و تربیت توجه بیشتری داشته باشد و هدف تعلیم و تربیت در دنیای امروز تربیت نیروی انسانی مبتکر، خلاق، متکی به خود و با اعتماد به نفس می باشد و می خواهد چگونه اندیشیدن، چگونه زندگی کردن، چگونه یادگرفتن را به دانش آموزان یاد بدهد.

تعلیم و تربیت هموار ه در پی فراهم آوردن شرایطی است تا دانش آموزان بتوانند حداکثر توانائیهای بالقوة خود را پرورش داده و درجهت رسیدن به اهداف غایی آموزشی تلاش نمایند.

اگر عوامل تأثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی مشخص شوند و به همة این عوامل به صورت همه جانبه پرداخته شود بهتر می توان عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی را مشخص کرد و این امر مستلزم انجام تحقیقات بیشماری می باشد.

همچنین انسان به کمک توانایی های فکر و اندیشه خود قادر است که در پدیده های جهان تغییراتی به وجود آورده و آنها را در جهت رسیدن به اهداف خود به کارگیرد.

امروزه اهمیت خودکارآمدی و نقش زیربنایی آن در بسیاری از مسائل زندگی برای انسان مشخص شده است. انسانهای موفق در بیشتر موارد مدیون خودکارآمدی خود می باشند و چگونگی تلاش و عملکرد افراد خودکارآمد متفاوت از عملکرد افرادی است که خودکارمدی ضعیف و ناکارآمدی دارند (استرنبرگ، ترجمه اعتماد اهری و خسروی، 1381).

این پژوهش از چند جهت، دارای اهمیت بیشتری است: اینکه پژوهشها نشان می دهد که بین عملکرد تحصیلی دانش آموزان با تیپ شخصیتی و ویژگیهای شخصیتی آنها رابطه وجوددارد. دیگر اینکه شناخت ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان می تواند بازخورد ارزشمندی برای معلمان و سایر دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت فراهم کند و باعث شود که آنها متناسب با نوع شخصیت دانش آموزان رفتار کنند.

همچنین امید است یافته های این تحقیق بتواند آگاهیهای بیشتری در زمینة شناخت دانش آموزان در مراکز تعلیم و تربیت در اختیار دست اندرکاران تعلیم و تربیت قرار دهد.

به علاوه شاید بتواند رهنمودهایی جهت هرچه آشنا شدن مربیان، معلمان و سایر افراد با عوامل تأثیرگذار بر عملکرد تحصیلی قرار دهد.

اهداف تحقیق

این تحقیق دارای اهداف کلی و هدفهای خاص می باشد:

هدف کلی تحقیق: شناخت و مقایسة ویژگیهای شخصیتی و خودکارآمدی دانش آموزان دورة پیش دانشگاهی با عملکرد تحصیلی بالا و پایین می باشد.

اهداف خاص تحقیق:

- مقایسة ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان با عملکرد تحصیلی بالا و پایین.

- مقایسة خودکارآمدی دانش آموزان با عملکرد تحصیلی بالا و پایین.

- بررسی تأثیر جنسیت بر خودکارآمدی و ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان.

- پیش بینی خودکارآمدی بالا بر اساس ویژگیهای شخصیتی.

همچنین امید است که با افزایش دانش و اطلاعات در زمینة ویژگیهای شخصیتی و خودکارآمدی افراد و مقایسة این متغیرها با عملکرد تحصیلی آنها، در زمینة آموزش و یادگیری به مقایسة دانش آموزان با همدیگر نپردازیم و به تفاوتهای فردی و ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان توجه کنیم، بعلاوه قصد داریم نتایج به دست آمده از این تحقیق را به معلمان، مربیان و مشاوران مدارس که پرورش دهندگان آینده سازان ما هستند انتقال دهیم.

فرضیه های پژوهش

در پژوهش حاضر سه فرضیه و یک سؤال پژوهشی به شرح زیر مورد بررسی قرار می گیرند:

1- بین ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان با عملکرد تحصیلی بالا و پایین تفاوت وجود دارد.

2- بین خودکارآمدی دانش آموزان با عملکرد تحصیلی بالا و پایین تفاوت وجود دارد.

3- خودکارآمدی و ویژگیهای شخصیتی دختران و پسران متفاوت است.

4- کدامیک از ویژگیهای شخصیتی، پیش بینی کنندة بهتری برای دانش آموزان با خودکارآمدی بالا و با خودکارآمدی پایین است؟

تعریف نظری و عملیاتی متغیرها

الف- ویژگیهای شخصیتی

تعریف نظری

صفات شخصیتی: در الگوی پنج عاملی، عوامل شخصیت شامل 5 عامل بزرگ هستند و این عوامل فرض را بر این میداند که شخصیت بهنجار یک مفهوم چند بعدی است که می توان آنها را بوسیلة پرسشنامه های شخصیتی اندازه گیری کرد. تعریف مفهومی این 5 عامل بزرگ به قرار زیرند:

- روان رنجورخویی: بعدی است که اساس آن را تجارب و هیجانات منفی و نامطلوب تشکیل می دهد و صفاتی همچون ترس اجتماعی، اضطراب افسردگی، پرخاشگری و احساس گناه و..... را پوشش می دهد.

- برون گرایی: عاملی که تجارب و هیجانات مثبت، فعالیت و قاطعیت واجرایی بودن ومعاشرت و اجتماعی بودن را شامل می شود. همچنین این بعد به طور قوی با علاقه به ریسکهای بزرگ در مشاغل همبسته است (کوستا، مک گری و هالند، 1984).

- انعطاف پذیری: این بعد میزان انعطاف پذیری در مقابل تجارب، تصور فعال، خلاقیت، هنرمندی، کنجکاوی، تخیل و پذیرش ارزشها و عقاید جدید را در برمی گیرد.

- دلپذیر بودن: این عامل میزان اعتماد، همکاری، هم حسی، توافق با دیگران، همدردی با دیگران، محبوبیت و قبولیت افراد را مورد ارزیابی قرار دهد.

- با وجدان بودن: این عامل شامل عواملی همچون هدفمندی، احساس وظیفه کردن ومسئولیت پذیری، خویشتن داری تمایل به پیشرفت و نظم و تربیت می باشد.

تعریف عملیاتی:

- روان رنجورخویی: در این پژوهش این عامل عبارت از میزان نمراتی است که هر یک از آزمودنیها در آن بدست می آورند.

- برون گرایی: هدف از این عامل در پژوهش حاضر عبارت از میزان نمره ای است که هر یک از آزمودنیها در مقیاس مربوطه بدست می آورند.

- انعطاف پذیری: در این پژوهش عامل انعطاف پذیری عبارت از میزان نمراتی است که هر یک از آزمودنیها در آن کسب می کنند.

- دلپذیر بودن: در پژوهش حاضر هدف از این عامل عبارت از میزان نمره ای است که هر یک از آزمودنیها در مقیاس مورد نظر بدست می آورند.

- با وجدان بودن: هدف از این عامل در پژوهش حاضر عبارت از میزان نمره ای است که هر یک از آزمودنیها در این عامل کسب می کنند.

ب) خودکارآمدی

تعریف نظری

خودکارآمدی ادراک فرد از مهارتها و قابلیت های خود برای انجام اعمالی گفته می شود که با توجه به ویژگی در موقعیتی خاص مورد نیاز می باشد (بندورا 1986)

تعریف عملیاتی

در این پژوهش خودکارآمدی عبارت از میزان نمره ای است که هر یک از آزمودنیها در مقیاس هفده ماده ای شرر بدست می آورند.

ج عملکرد تحصیلی

تعریف نظری:

عملکرد تحصیلی شامل معلومات و مهارتهای اکتسابی عمومی یا اختصاصی افراد در بارة موضوعات درسی می باشد که معمولاً بوسیله آزمایشها و نشانه ها، یا هر دوی آنها که توسط معلمان برای دانش آموزان وضع می شود، اندازه گیری می شوند (شعاری نژاد، 1364).

به عبارت دیگر پیشرفت تحصیلی میزان دانش یا مهارت افزودة هر فرد در موضوع خاص و در زمان معین است که با نمرات کسب شده در آزمونهای وضع شده طبق اهداف آموزش و پرورش هر کشور معین می گردد.

تعریف عملیاتی

- عملکرد تحصیلی بالا: دانش آموزانی که در دورة پیش دانشگاهی در نوبت اول میانگین نمرات بالاتر از 17 دارند.

- عملکرد تحصیلی پایین: دانش آموزانی که در دورة پیش دانشگاهی در نوبت اول میانگین نمرات پایین تر از 14 دارند.


مروری بر پیشینه تحقیق

همانگونه که قبلاً اشاره گردید در این تحقیق رابطه شخصیت و خودکارآمدی مورد بررسی قرار گرفته است. در این مبحث مفاهیم مربوط به این متغیرها به صورت مفصل تری توضیح داده و در ادامه به پژوهشهای انجام شده در مورد مفاهیم مورد نظر پرداخته می شود و سعی خواهد شد که تصویری قابل قبول از مفاهیم و متغیرهای موجود در این پژوهش ارائه گردد.

بخش اول: شخصیت

شخصیت هر انسان می تواند به تعیین محدودیتها، ویژگی ها، توانائیها و بهداشت و سلامت آنها در زندگی کمک کند. این شخصیت است که به شکل گیری بسیاری از جنبه های زندگی انسان کمک می کند. به عنوان مثال تمام امیال و آرزوهایی که می خواهیم در زندگی به دست آوریم ، خواه تحصیلات عالی، همسر و حتی سلامت عمومی می تواند تحت تأثیر شخصیت ما و شخصیت افرادی که به نحوی با آنها در تعامل هستیم قرار گیرد (شولتز، 1998، ترجمه سیدمحمدی، 1385).

شخصیت می تواند انتخابهای افراد را محدود یاگسترش دهد یا افراد را در معرض تجربیات جدید قرار دهد واین ویژگی های افراد است که امکان می دهد بعضی از افراد اجتماعی، مردم آمیز، کم رو و گوشه گیر، پرخاشگر، سرد و ناخوشایند باشند (همان منبع).

لازم به ذکر است که موضوع شخصیت به قدری پیچیده است که نمی توان با چنین توصیف های ساده کل ویژگی های شخصیت افراد را بیان کرد و شاید یکی از دلایل آن این باشد که انسانها در شرایط مختلف و در برابر افراد مختلف بسیار تغییر پذیر و پیچیده هستند.

پیچیدگی ماهیت شخصیت باعث شده که تعاریف و نظریه های گوناگونی پیرامون شخصیت توسط روانشناسان ارائه شود وهر کدام از این نظریه ها تنها بخشی از حقایق مربوط به شخصیت انسان را آشکار می کند و اگر چه هیچ کدام از این نظریه ها نتوانسته تبیین کاملی از شخصیت ارائه دهند اما تلاش در جهت درک ماهیت شخصیت انسان توسط همین نظریه ها صورت گرفته است.

اگر چه هیچ یک از نظریه­های شخصیت همسوی یکدیگر نیستند، اما هر یک از آنها چیزهای اساسی و مهمی در بارة شخصیت برای گفتن دارند و ریشه اختلاف بین نظریه های شخصیت در پیچیدگی موضوع شخصیت ونوپا بودن این علم می باشد بدین ترتیب که مطالعة شخصیت از دهة 1930 واردجرگة علم شده است (شولتز، 1990، ترجمه کریمی و همکاران، 1384).

مطالعة نظریه های شخصیت و ویژگی های آن دلایل مختلفی دارد که یکی از این دلایل مطالعة نظریه های شخصیت، مربوط به کاربرد عملی آنها می باشد و ارزش علمی این مطالعه برای روان شناسان علاقه مند به زمینه های بالینی و مشاوره بیشتر است (همان منبع).

در نظریة بندورا مفهوم خودکارآمدی به یک احساس واقعی از تسلط در مهارت اشاره می کند و به ارزشیابیهای دانش آموزان از قابلیت های عملکرد بر روی یک تکلیف تأکید دارد به این معنی که آیا دانش آموزان توانایی موفق شدن در آن تکلیف را دارند یا نه؟

خودکارآمدی می تواند در زمینه های پیشرفت بر رفتار افراد تأثیر گذارد. همچنین حل کردن مسائل با موفقیت می تواند تجربة هیجانی را در افراد افزایش دهد و در افراد به درگیر شدن در مسائل در حد تسلط تمایل ایجاد کند.

مرور جامع نظریه بندورا در بارة انتخاب هدف نشان می دهد که فرد می تواند تشخیص دهد که آیا هدف دور باعث پاداشهای مورد انتظار خواهد شد یا نه. اگر انتظار نتایج پایین باشد در فرد انگیزه ای برای انتخاب هدف وجود نخواهد داشت ولی اگر انتظار بالا باشد، فرد به مرحلة بعد قدم خواهدگذاشت (فرانکن، 1998، شمس اسفندآباد و همکاران، 1384).

همچنین بندورا (1995) خودکارآمدی را برحسب ادراک افراد از میزان کنترل بر زندگی معرفی می کند. افراد با اعمال کنترل بر موقعیت ها بهتر می توانند آینده مطلوب را تحقق بخشند و از آینده های نامطلوب جلوگیری می کنند (شولتز، 1998، ترجمه سیدمحمدی، 1385).

جایگاه شخصیت در روان شناسی

خاستگاه روان شناسی نوین تا سده های چهارم و پنجم قبل از میلاد بر می گردد. فیلسوفان بزرگ یونان همچون سقراط، افلاطون و ارسطو، پرسشهای بنیادی در بارة زندگی ذهنی پیش کشیده ا ند. پرسشهایی از قبیل: هشیاری چیست؟ آیا آدمی ذاتاً موجودی منطقی است یا غیر منطقی و چندین سؤال دیگر که با ماهیت ذهن و فرایندهای ذهنی سروکار دارند. پس از یونانی ها، سنت آگوستین[27] (354- 430 میلادی) دومین پیشگام روان شناسی نوین به حساب می آید. در نیمة دوم سدة نوزدهم، روانشناسی علمی به وجود آمد.

اما تقریباً به اندازة نیم بیشتری از تاریخچة روانشناسی به عنوان علم، توجه نسبتاً کمی به مطالعة شخصیت شده است. روان شناسی به صورت یک علم آزمایشی و مستقل، از ترکیب اندیشه های فلسفه و فیزیولوژی پیدا شده است. و بیش از یک قرن پیش توسط ویلهلم وونت در سال 1879، پایه گذاری شد و به تقلید از روش علوم طبیعی به مطالعة اجزای تشکیل دهندة تجربة هشیار[28] پرداخت.

در دهه های اولیه قرن بیستم جان.بی. واتسون رویکرد رفتار گرایی[29] را پایه گذاری کرد. که معتقد بود روان شناسی به عنوان یک علم باید به جنبه های عینی و ملموس انسان بپردازد (شولتز، 1990، ترجمه کریمی و همکاران، 1384).

بدین ترتیب، مفهوم شخصیت در نظام رفتارگرایی واتسون و رفتارگرایان اولیه به چیزی که بتوان آن را به طور عینی دید و مشاهده کرد، تنزل یافت و در این تعریف جایی برای مفهوم هشیاری یا نیروهای ناهشیار باقی نماند.

ولی در دهة 1890 چنین ویژگی هایی از شخصیت انسان یعنی مفاهیم هشیار و نیروهای ناهشیار توسط زیگموند فروید[30] پزشک اتریشی مورد بررسی قرار گرفت که اکثر نظریه های معاصر شخصیت از نظریة فروید تأثیر پذیرفته اند. همچنین اولین گروه نظریه پردازان شخصیت، با الهام از رویکرد روان کاوی فروید شکل گرفتند.

پس روان شناسی آزمایش و مطالعة رسمی شخصیت در دو سنت جداگانه و با روشها و هدفهای متفاوت آغاز شدند تا اینکه در اواسط دهة 1930، تغییرا ت چشمگیری به وقوع پیوست و در این دوره، کتاب های تخصصی متعددی پیدا شدند، و درسهای دانشگاهی در زمینة شخصیت ارائه گردید و از این دهه مطالعه شخصیت توسط هنری مورای و گوردون آلپورت در دانشگاه هاروارد رسمیت پیدا کرد. (شولتز، 1990، ترجمه کریم و همکاران، 1384).

سوابق تاریخی سنجش شخصیت

طبقه بندی منش و خلق و خوی افراد به عبارت دیگر شخصیت آنها از لحاظ جثه، اعضا و عضلات، طبع یا مزاج و غدد و خصوصیات افراد از زمان یونان باستان وجودد اشته است.

همانگونه که می دانیم امپدوکلس[31] فیلسوف یونانی جهان را متشکل از عناصر اولیه آب، آتش، خاک و هوا می دانست.

بقراط[32] (377- 460 قبل از میلاد) طبیعت انسان را مثل جهان مرکب از چهار عنصر فرض نمود و معتقد بود غلبه هر یک از این عناصر بر بقیة آن ها مزاج فرد را به صورت خاصی در می آورد.

ایشان خون را ناشی از هوا می دانست و غلبه آنرا باعث ایجاد طبع دموی می دانست سودا را ناشی از عنصر خاک می دانست و غلبه آنرا باعث ایجاد طبع سوداوی می دانست. صفرا را ناشی از آتش و طبع بلغمی را ناشی از آب قرار می داد.

همچنین از نظر جالینوس (201-131 بعد از میلاد) افراد دموی مزاج ضعیف، عصبی، بی ثبات، عجول و هرزه بودند وافراد سوداوی دارای ویژگیهیای همچون خوش بین ، کند و قوی بودند و صفراوی ها مردمی آتشی، تند و قوی هستند و بلغمی ها هم مزاج کند، خونسرد و ضعیف داشتند (شریعتمداری، 1382).

علاوه بر این، طبقه بندی تیپ های شخصیتی با مشاهدة افراد بیمار، مثل طبقه بندی کرچمر[33] صورت گرفته که انسانها را در مجموع به سه طبقه اصلی تقسیم نمود و برای هر دسته خصوصیاتی ذکر کرد:

1- طبقه پیک نیک[34]: این افراد شکل بدنشان گرد و چاق است و قد آنها کوتاه است. اینگونه افراد از نظر خلق، خوش برخورد و خوش گذران هستند و ظاهر و باطن یکسانی دارند و در مجموع برون گرا هستند.

2- آستینک[35]: این افراد قدی بلند و باریک دارند. صورت لاغر و دست و پایشان دراز است از نظر خلق، گوشه گیر و خیالباف هستند و به درون گرایی تمایل دارند.

3- آتلتیک[36]: این دسته از افراد، دارای استخوان بدنی بسیار محکم و عضلات نیرومند می باشند. از نظر خلق هم، به فعالیت های بدنی و ورزشی علاقه زیادی دارند و ریاست طلب هستند.

طبقه بندی دیگری در ارتباط با تیپ های شخصیت توسط شلدن[37]، از مشاهدة افراد طبیعی و بر فرضیة جنین شناسی صورت گرفته است. شلدن در طبقه بندی خود، در شکل ظاهری بدن سه بعد تشخیص داده که از رشد سه لایة جنین، یعنی آندودرم[38]، مزودرم[39]، اکتودرم[40] پدید می آیند.

شلدن با توجه به این سه بعد تیپ های شخصیتی را طبقه بندی کرد. او افرادی راکه دارای ناحیة شکم بزرگ هستند آندومورف نامید. ا فرادی که از لحاظ عضلانی بودن و استحکام استخوان ها قوی بودند در گروه مزومورف قرار داد و افرادی که از لحاظ ساختمان اعصاب قوی بودند درگروه اکتومورف قرار داد (گنجی، 1382).

لازم به ذکر است که هدف از تشخیص و سنجش شخصیت افراد، این است که ویژگیهای جسمی و روانی افراد، به خصوص رابطة آنها با همدیگر و سایر موارد، مورد مطالعه قرار گیرد.

نقش ارزیابی[41] شخصیت

یکی از راههای توضیح شخصیت افراد، برسی صفات و خصوصیات شخصیت[42] آنها می باشد. همانطور که قبلاً اشاره شد عده ای از روان شناسان با توجه به عضلات و ویژگیهای جسمی و عده ای با توجه به طبع یا مزاج یا فعالیت غدد، شخصیت افراد را طبقه بندی کرده اند. اما امروزه اکثر روان شناسان این نوع طبقه بندیها را فاقد زمینه های علمی می دانند و خصوصیات اساس افراد را برای تعیین نوع شخصیت آنها مورد مطالعه قرار می دهند.

مطالعة شخصیت مستلزم وجود روشهایی برای ارزیابی متغیرهای مربوط به شخصیت می باشد. ما دائماً در حال ارزیابی غیررسمی شخصیت افراد هستیم و به طور ضمنی به پیش بینی هایی در بارة رفتار این افراد چه در انتخاب دوست، شناخت همکاران آینده، انتخاب همسر و موارد بی شمار دیگر دست می زنیم.

ولی گاهی این پیش بینی های ما به خطا می رود. زیرا در آنها به صفت خاص که مورد علاقة ماست تکیه می کنیم و به صفات و خصوصیات دیگر آنها توجه نمی کنیم.

بنابراین با نگاه کردن به وضع ظاهر یک فرد نمی توان در بارة شخصیت او داوری کرد بلکه باید با استفاده از روش علمی به اندازه گیری صفات شخصیت افراد پرداخت (شعاری نژاد، 1370).

ارزیابی شخصیت دو ارزش عمده دارد: یکی ارزش عملی که یکی از حوزه های اصلی کاربرد روان شناسی در دنیا واقعی است. و روان شناسان مختلف را در شناسایی و راهنمایی بهتر افراد مدد می رساند به عنوان مثال، یک ارزیابی مناسب شخصیت، به متخصان بالینی کمک می کند که بهترین روش درمان را برگزینند یا به روانشناسان آموزشگاهی کمک می کند تا بتوانند به علل ناسازگاری و مشکلات یادگیری دانش آموزان در مدارس پی ببرند. همچنین روشهای ارزیابی شخصیت در زمینة پژوهش هم کاربرد فراوانی دارند که بوسیلة آنها روان شناسان پژوهشی برای توجیه رفتار آزمودنیهایشان در شرایط مختلف آزمایشی یا برای پیدا کردن رابطه بین ویژگیهای شخصیتی با متغیرهای دیگر به ارزیابی شخصیت آنها می پردازند ارزش دیگر سنجش شخصیت، ارزش علمی است که ما را در پیدا کردن جواب به پرسشهایی از این قبیل کمک می کند. تأثیر خانواده های آشفته روی شخصیت کودکان و نوجوانان چیست؟ شخصیت افراد با افزایش سن چگونه تغییر می کند؟ و موارد دیگر (شولتز، 1990، ترجمه کریم و همکاران، 1385).

بنابراین دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت اعم از معلمان، مربیان و مشاوران برای شناخت هر چه بهتر دانش آموزان خود نیاز دارند که ویژگیهای شخصیتی آنها را مورد ارزشیابی و سنجش قرار دهند تا بدین وسیله بتوانند ویژگیها، تمایلات، علایق وا ستعدادهای دانش آموزان خود را تعیین نموده و روشهای آموزشی و تربیتی خود را مطابق با آن نیازها و ویژگیها در نظر گرفته و هماهنگ نمایند.

تعریف شخصیت

مفهوم شخصیت یکی از مفاهیم مربوط به ویژگیهای انسانی است و تعریف این مفهوم هم مانند مفاهیم همچون هوش کار آسانی نیست. به دلیل اینکه مفهوم این کلمه در زبان عامیانه با مفهوم موردنظر در روان شناسی تفاوت زیادی دارد. واژة شخصیت در زبان روزمره معانی مختلفی دارد. مثلاً وقتی می گوئیم فلانی آدم با شخصیتی است، منظور این است که مورد احترام دیگران می باشد یا با توجه به یک یا چند ویژگی خاص آن شخص این اصطلاح را در مورد آن فرد به کار می بریم (گنجی، 1382).

شاید هیچ اصطلاحی به اندازة مفهوم شخصیت، نه تنها در بین روان شناسان بلکه در میان همه مردم کاربرد نداشته باشد و موضوع اصلی در مورد شناخت انسانها، شخصیت آنها می باشد. برای همین هیچ متفکری را نمی توان پیدا کرد که به آن نپرداخته باشد، فیلسوف، هنرمند، نویسنده، جامعه شناس، انسان شناس و روان شناس چه درگذشته و چه در حال هر کدام از دیدگاهی به مطالعة شخصیت پرداخته اند.

به علاوه ما همواره با افرادی برخورد می کنیم که از شخصیت وشیوة رفتار خود و دیگران سخنی به میان می آورند. مثلاً یکی خود را شخص کمرو و خجالتی توصیف می کند. دیگری خودر اشخص رک گو معرفی می کند. شخص دیگری خود را شیک پوش وخوش خوراک معرفی می کند و دیگری از ویژگیهای اجتماعی و مقام اجتماعی خود حرف می زند، همچنین بعضی از آنها از رتبه علمی و شغلی خود تعریف و توصیف می کنند.

همچنین اگر یکی از اینگونه افراد از لحاظ علم و هنر، شیک پوشی و یا ثروت توجه ما را به خود جلب کند می گوئیم ؛ «چه آدم با شخصیتی است!» (شعاری نژاد، 1370).

علاوه بر همة اینها هر روزه در رسانه های گروهی مثل رادیو، تلویزیون و روزنامه ها می بینیم که گفته می شود جلسه ای با حضور شخصیت های مهم علمی، فرهنگی یا سیاسی برگزار شد که اگر از ویژگیهای آن اشخاص خوشمان بیاید آنها را افرادی با شخصیت و در غیر این صورت بی شخصیت یا کم شخصیت قلمداد خواهیم کرد.

در لغت نامة دهخدا برای اصطلاح شخصیت این معانی ذکر شده است: شرافت، نجابت، رفعت، بزرگوار، مرتبه و درجه.

لکن هیچ کدام از موارد فوق در روان شناسی، معنی اصطلاح شخصیت را ندراد و مورد قبول نیست بلکه روان شناسان در بحث از شخصیت، بیش از هر چیز دیگر به تفاوتهای فردی توجه دارند، یعنی ویژگیهایی که افراد را از همدیگر متمایز می کند برای روان شناسان همة انسانها دارای شخصیت هستند و آنها در بارة هیچکس به کوچکترین قضاوت ارزشی دست نمی زنند و معتقدند که هر فرد سبک[43] خود یعنی شخصیت خاص خود را دارد که از او انسانی منحصر به فرد می سازد (اتکینسون، ترجمه براهنی و همکاران، 1382).

با توجه به اینکه شخصیت چیزی کاملاً محسوس و عینی نیست تا بتوان با در نظر گرفتن همة جوانب آن به تعریف دقیق وکامل آن پرداخت، به همین جهت، تعریف های مختلفی از شخصیت، توسط روان شناسان صورت گرفته است. نمونة بارز آن اینکه گوردون آلپورت در یکی از کتابهای کلاسیک خود 50 تعریف مختلف از شخصیت ارائه کرده است (آلپورت، 1937).

برای اینکه بتوانیم مفهوم شخصیت را بهتر و روشن بیان کنیم بهتر است ابتدا به ریشة این کلمه توجه نمائیم کلمة شخصیت از واژه یونانی پرسونا[44] گرفته شده است پرسونا به معنای نقابی است که هنرپیشه­ها در اجرای نقش های خود به چهره می زنند.

پس با توجه به معنای پرسونا شخصیت عبارت است از تأثیری که یک فرد بر دیگران به جا می گذارد طبق این تعریف شخصیت به ویژگیهای بیرونی قابل مشاهدة فرد از سوی دیگران دلالت می کند.

ولی علاوه بر این، شخصیت به مجموعه ای از ویژگیهای اجتماعی وهیجانی ذهنی هم اشاره دارد که ممکن است مستقیماً قابل مشاهده نباشند (شولتز، 1998، ترجمه کریم و همکاران، 1384).

شخصیت با توجه به شرایط و موقعیتهای مختلف تغییر می کند که والتر میشل[45] در دهة 1960 بخشی را پیرامون اهمیت نسبی متغیرهای شخصی همچون صفتها و شرایط موقعیتی بر رفتار مطرح کرده است (میشل 1968، 1973) اغلب روان شناسان شخصیت، قبول کرده اند که برای رسیدن به تبین کاملی از ماهیت انسان، صفات شخصی پایدار، جنبه های متغیر موقعیت و تعامل بین آنها را باید در نظر داشت (گارسون 1989؛ مگنوسون 1990).

شباهت هایی که در بین مردم مشاهده می شود علاوه بر این هر یک از ما ویژگیهای خاصی داریم که ما را از دیگران متمایز می سازد بنابراین می توان گفت که شخصیت عبارت است از مجموعه ای از ویژگیهای ثابت و پایدار و بی نظیری که ممکن است در پاسخ به موقعیت های مختلف، تغییر کند (همان منبع).

عوامل مؤثر در رشد شخصیت

شخصیت همواره در حال تکامل است و عوامل ونیروهای متعددی روی آن اثر می گذارند همچنین رشد و تکامل شخصیت دارای دو ویژگی مهم می باشد که عبارتند از 1) رشد شخصیت به صورت تدریجی صورت می گیرد 2) رشد شخصیت در محیط اجتماعی تکامل پیدا می کند.

به نظر می رسد که در مطالعه شخصیت در رفتار آدمی پیچیده ترین پرسش ها این است که شخصیت فرد را چه چیز تعیین می کند؟ و چه عواملی در شکل گیری شخصیت افراد اثرگذاشته اند؟ دشواری پاسخ به این گونه پرسش ها در این حقیقت نهفته است که فرایندهای شناختی و روان شناختی، و متغیرهای متعدد دیگر در تکوین شخصیت دخالت دارند (شعاری نژاد، 1370).

به همین خاطر است که متخصصان عوامل تعیین کنندة شخصیت را دو گروه کلی طبقه بندی کرده اند:

1- عوامل زیستی شخصیت: عوامل زیستی شخصیت، معمولاً به ارث می رسد و از همان ابتدا در فرد وجود دارد مهمترین این عوامل عبارتند از : جنس، سن و عوامل عصبی و غددی

الف) جنس: عامل جنسیت به صورت آشکار در تعیین شخصیت افراد نقش دارد، تفاوتهای زیستی بین زن و مرد از جمله در شکل ظاهری بدن، فیزیولوژی به خصوص غدد درون ریز متفاوت است. همچنین وجود تفاوتهای روانی بین زن و مرد از زمانهای گذشته مورد تأیید بوده است.

به علاوه در اعمال حسی- حرکتی بین زن و مرد تفاوت وجود دارد به عنوان مثال زنها نسبت به مردها در تشخیص رنگها برتری دارند یا کوررنگی جنبة ارثی دارد و در بین مردان بیشتر از زنان شایع است.

و از نظر اعمال حرکتی و نیروی ماهیچه ای برتری به نفع مردهاست.

از نظر اعمال ذهنی زنها، نسبت به مردها، در آزمونهای کلامی و حافظه عددی امتیازهای بیشتری کسب می کنند.

ب) سن: با افزایش سن، شخصیت هر فرد هم تغییر می کند این تغییر علاوه بر اینکه تحت تأثیر مجموعه ساخت های بدنی، دستگاه غدد درون ریز و دستگاه عصبی است ولی بیشتر تحت تأثیر بلوغ زیستی می باشد و در این زمینه نقش مراحلی که در آنها بحران های زیستی بوجود می آید اهمیت ویژه دارد. مثل تولید اسپرم در پسران و شروع عادت ماهانه در دختران. در اینجا هم عوامل زیستی و عوامل محیطی در تغییر شخصیت نوجوان مؤثر می باشند.

ج) عوامل عصبی- غددی: یکی از علل اصلی تفاوتهای جنسی، تفاوت در ترشح غدد درون ریز می باشد و این عامل حتی در رشد عمومی فرد هم تا اندازة زیادی تأثیر دارد اختلال در ترشح غدد درون ریز تغییراتی در شخصیت افراد بوجود می آورد به عنوان مثال کسانی که غده تیروئید آنها ترشح زیادی دارد تحریک پذیرند یا افرادی که غدة فوق کلیوی آنها ترشح لازم را ندارد دچار ضعف عصبی هستند.

2- عوامل اجتماعی شخصیت: عوامل اجتماعی شخصیت، محصول محیط اجتماعی است که فرد اولین سالهای زندگی خود را در آن سپری کرده است مثل خانواده، مدرسه، اشخاصی که با او ارتباط داشته اند و فرهنگی که گروه به آن وابسته است. همة این عوامل تقریباً یک فرایند اجباری هستند که باعث می شوند شخص تحت تأثیر دیگران قرار گیرد و گروهها و سازمان های مختلف روی شخصیت فرد اثر بگذارد. بنابراین گرایش ها، ارزشها، نوع شغل و ا فکار و عقاید موجود در جامعه و به طور کلی هرگونه رفتار فرد رنگ و بوی جامعه ای را می گیرد که فرد در آن زندگی می کند به عبارت بهتر شخصیت هر فرد، تا اندازه زیادی نمایانگر شخصیت جامعه اوست (شعاری نژاد، 1370).

خانواده نخستین عامل اجتماعی به شمار می رود و خانواده در تعیین و شکل گیری شخصیت کودک نقش اساسی بر عهده دارد زیرا کودک بهترین و آماده ترین دوران اثرپذیری را در خانواده سپری می کند و به همین جهت است که متخصصان تعلیم و تربیت کودک، تربیت خانواده را مقدم بر تربیت بچه ها می دانند. بعد از خانواده مدرسه، عامل مؤثر در تکوین شخصیت به شمار می رود. زیرا این مدرسه است که بسیاری از ارزش های اجتماعی را برای دانش آموزان تعیین می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه بیندیشند، چه افکار و عقایدی را در خود پرورش دهند و چگونه با دیگران همکاری و ارتباط داشته باشند.

ثبات یا تغییر شخصیت

همانگونه که روان کاوان و اکثر نظریه پردازان صفات (مثلاً، آلپورت، 1937) به آن معتقدند که آیا شخصیت در همان آغاز زندگی به تثبیت می رسد یا طبق نظریه پردازان یادگیری، شخصیت انسان بر اثر تجربه تغییر می کند به نظریه پردازان با استفاده از طرحهای تحقیق طولی[46] به ارزیابی این پرسش پرداخته و شواهد جالبی در تأیید هر دو دیدگاه به دست آورده اند، برخی صفات همچون هوش، روان رنجورخویی[47] و برون گرایی با ثبات تر از برخی صفات دیگر همچون عزت نفس و رضایت مندی از زندگی می باشند.(کانلی[48]، 1984).

همچنین محققان شواهدی برای وجود ثبات یا تداوم در شخصیت به دست داده اند، آنها برای پاسخ به این سؤال از روش بازنگری[49]. یعنی روشی که از آزمودنیها خواسته می شود تا در بارة
تجربه­های گذشته خود توضیح دهند استفاده می کنند به عنوان نمونه در یک پژوهش بازنگرانه، سالخوردگان 65 ساله شخصیت خود را در سن 40 سالگی به یاد آورده و شخصیت آن زمان خود را مشابه با شخصیت خود در سن 65 سالگی یا بالاتر تعریف کرده اند (گلد[50]، آندرس[51] و شوارتزمن[52] 1987).

ولی چون در این روش همواره این امکان وجود دارد که خاطرات گذشته آنها تحریف شودو یا اینکه ممکن است تغییرات انجام شده را بیش برآورد کنند به همین جهت بهترین روش برای پی بردن به ثبات یا تغییر شخصیت استفاده از مطالعات طولی است؛ یعنی بین اجرای یک آزمون شخصیت و آزمون مجدد آن فاصله ای طولانی وجودداشته باشد تا بتوان شباهت دو موقعیت را بدون وجود احتمال سوگیری در گزارشهای بازنگرانه مقایسه کرد. مثلاً تحقیقاتی که در بارة شخصیت سنخ A که در افراد دارای این نوع شخصیت خطر ابتلا به بیماریهای قلبی بالاست (برگمن[53] و مگنوسون[54] 1986) انجام شده این نتیجه گیری بدست آمده است که شخصیت افراد پس از 30 سالگی دارای ثبات می باشد. برخی رویدادها در زندگی افراد باعث تغییر شخصیت می شوند که از میان این رویدادهای تعیین کننده می توان به ازدواج، خدمت سربازی وا شتغال اشاره کرد (کاسپی 1993). زیرا با آغاز بزرگسالی و ازدواج و اشتغال، فرد نقشهای تازه ای را بر عهده می گیرد که این نقش های تازه تغییرات شخصیتی خاص را در فرد ایجاد می کنند.

قابل ذکر است که هر دو گروه معتقد به ثبات یا تغییر شخصیت در مورد اینکه شخصیت در افراد در طی مراحلی شکل می گیرد اتفاق نظر دارند بنابراین رشد شخصیت را به مراحلی تقسیم کرده و ویژگیهای هر مرحله را مورد بحث و بررسی قرار می دهند (کریمی، 1382).


تاثیر هوش هیجانی بر سلامت روانی و موفقیت تحصیلی از دبیرستان به دانشگاه

انتقال از دبیرستان به دانشگاه برای بسیاری از دانشجویان موقعیتی استرسزاست نمونه هایی از این استراسزاها عبارتند از تغییر در ساختار، روابط با والدین و خانواده مخصوصا جدایی آنها، برقراری روابط جدید، یادگیری عادتهای درس برای محیط تحصیلی جدید، پذیرش و تمرین استقلال بعنوان یک بزرگسال آمادگیها و توانمندیهای فرد برای مقابله با این عوامل استرسزا همواره مورد
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 124 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 217
تاثیر هوش هیجانی بر سلامت روانی و موفقیت تحصیلی از دبیرستان به دانشگاه

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فصل اول

مقدمه :‌

انتقال از دبیرستان به دانشگاه برای بسیاری از دانشجویان موقعیتی استرسزاست. نمونه هایی از این استراسزاها عبارتند از: تغییر در ساختار، روابط با والدین و خانواده مخصوصا جدایی آنها، برقراری روابط جدید، یادگیری عادتهای درس برای محیط تحصیلی جدید، پذیرش و تمرین استقلال بعنوان یک بزرگسال. آمادگیها و توانمندیهای فرد برای مقابله با این عوامل استرسزا همواره مورد توجه پژوهشگران، متخصصان بهداشت و سلامت روانی، روانشناسان بالینی و متولیان امور آموزش و تربیتی بوده است. (استیو ارت[1] و هلی[2] ، 1985).

توانمندیها و شایستگی های اجتماعی و هیجانی از عوامل تعیین کننده و تاثیرگذار بر سلامت روانی و موفقیت تحصیلی محسوب می شود (آستین[3]، سالکومنک[4]، الگن[5] (2005)، پارکر[6]، ساموفلد[7] و هوگان[8] (2004). شایستگی هایی که می توانند پیامدهای نامطلوب عوامل استرسزا را کاهش دهند و تاثیرگذار بر سلامت روانی[9] و موفقیت تحصیلی[10] محسوب می شود.

خاستگاه نظری هوش هیجانی است که بوسیله سالوی[11] و مییر[12] پیشنهاد شد. هوش هیجانی بعنوان یک توانایی عبارتست از ظرفیت ادراک و ابراز و شناخت و کاربرد و اداره هیجانات در خود و دیگران (سالوی ویسر 1997).

بیان مسئله:

پژوهشهای انجام شده در زمینه رابطه هوش هیجانی با مؤلفه سلامت روانی نشان داده اند که این سازه با سلامت روان شناسایی محتوای هیجانها و توان همدلی با دیگران (می یرو سالوی، 1990، 1993، 1997) سازش اجتماعی و هیجانی (سالوی و کاراسو[13] (2002) و بهزیستی هیجانی (سلامت هیجانی) (می یرو کهر[14]، 1996) رضایت از زندگی (پالمر[15] و دونالدسون[16] و استاف[17]، 2002) همبستگی مثبت و عدم سلامت روانی (اسلاسکی[18] و کاراتریت[19]، 2002)، افسردگی (دادا[20] و هارت، 2000 وشاته و همکارانش 1998) و مصرف سیگار و الکل همبستگی منفی دارد.

رابطه هوش هیجانی و شایستگی های هیجانی و اجتماعی با هوش هیجان را ضعیف گزارش کرده اند، ونگ[21] و دی[22] ، ماکسول[23] ، می یر (1995) از همبستگی متوسط بین متغیرهای فوق الذکر سخن گفته اند و یافته های فین[24] و روک[25] (1997) و پارکر[26]، کرک[27] و همکاران (2004) بیانگر وجود همبستگی های قوی بین این متغیرهاست.

اهداف پژوهش

هدف پژوهش بررسی تاثیرگذاری سازه هوش هیجانی[28] بر مولفه های سلامت روانی[29] و موفقیت تحصیلی در مرحله حساس انتقال از دبیرستان به دانشگاه می باشد.

اهمیت و ضرورت تحقیق

ضرورت تحقیق این است که آیا هوش هیجانی می تواند بر سلامت روان و موفقیت تحصیلی از دوره ای به دوره دیگر موثر باشد. نه تحصیلات، نه تجربه، نه معلومات، نه هوش هیجانی هیچ یک نمی توانند تعیین کنند که چرا یک فرد موفق می شود اما فرد دیگری موفق نمی شود. حتما ویژگیهای دیگری وجود دارد که ظاهرا جامعه برای آن هیچ توصیفی ندارد.

ما نمونه هایی از این پدیده را هر روز در محیط کار، خانه، مدرسه و محله می بینیم. ما مردم باهوش و تحصیلکرده را می بینیم که موفق نیستند در حالی که عده کمی بدون مهارت و ویژگی بارز کاملا موفق هستند. امروزه پاسخ این سوال تقریبا به مفهوم هوش هیجانی بر می گردد. با اینکه شناسایی و اندازه گیری هوش هیجانی دشوار است بسادگی از طریق آزمون می توانیم هوش هیجانی خود و دیگران را اندازه بگیریم. هوش هیجانی برخلاف هوش شناختی قابل افزایش است.

فرضیه پژوهش

فرضیه ای که در واقع نشاندهنده انتظارات پژوهشگر در زمینه روابط بین متغیرهای پژوهشی است فرضیه پژوهش است.

1- بین هوش هیجانی و سلامت روان و موفقیت تحصیلی رابطه و همبستگی مثبت وجود دارد.

2- هوش هیجانی مردان بیشتر از هوش هیجانی زنان است.

3- سلامت روان مردان بیشتر از سلامت روان زنان است.

تعاریف و اصطلاحات

  • · تعریف نظری

هوش هیجانی: ظرفیت، ادراک، ابراز، شناخت، کاربرد و اداره هیجانها در خود و دیگران می باشد.

بهداشت روانی: قابلیت برقراری و ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل مسئله حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی و عادلانه و مناسب (میلانی فر[30]، 1373).

  • تعریف عملیاتی

هوش هیجانی: منظور از هوش هیجانی در این تحقیق آزمودن هوش هیجانی می باشد و گرفتن نمره 70 به بالا ملاک عمل می باشد.

بهداشت روانی:‌منظور از بهداشت روانی نمره کمتر از 6 در هر آزمون و زیر 22 در مجموع می باشد.

فصل دوم

مقدمه

سالها تصور می شد که هوش افراد (IQ)[31] موفقیت آنها را در زندگی تعیین می کند. مدارس برای ثبت نام دانش آموزان در برنامه های مختلف و همچنین شرکت ها و کارفرمایان برای انتخاب افراد، از آزمون IQ‌ استفاده می کردند. ولی در ده سال اخیر محققان دریافته اند که IQ تنها شاخص موفقیت افراد نیست. اکنون توجه به سمت هوش هیجانی [32](EQ) بعنوان شاخص دیگر موفقیت افراد محسوب می شود هوش هیجانی نوع دیگر باهوش بودن است و شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی است. EQ تنها توانایی کنترل حالتهای اضطرابی و کنترل واکنشهاست. این به معنی پرانگیزه و امیدواربودن بکار و رسیدن به اهداف است. بطور کلی EQ یک مهارت اجتماعی است و شامل همکاری با سایر مردم، کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد می باشد.

باتوجه به اهمیت هوش هیجانی در زندگی، لزوم دسترسی به ابزار سنجش مناسبی در این زمینه وجود دارد که متناسب با فرهنگ و جامعه ایرانی قابل کاربرد می باشد. (گنجی[33]، 1384)

روش تحقیق

روش تحقیق استفاده شده در این تحقیق علّی- مقایسه ای[34] می باشد. چون ما در این تحقیق می خواهیم پی ببریم که آیا هوش هیجانی بر سلامت روان و موفقیت تحصیلی می توانند تاثیر داشته باشد یا نه؟ در بیشتر اوقات به منظور آزمودن فرضیه درباره روابط علت و معلولی از روش تحقیق علّی و مقایسه ای به جای روش تحقیق آزمایشی استفاده می شود. (دلاور[35]، 1367)

متغیرهای تحقیق

متغیر[36]: عبارت است از یک خصیصه (ویژگی توانایی) فرد یا شی که مقدار آن از فردی به فرد دیگر و یا از شیءای به شیء دیگر تغییر پیدا می کند و انواع متغیرهای استفاده شده در این تحقیق عبارتند از: متغیر مستقل[37]، متغیر وابسته[38]، متغیر کنترل[39] . (دلاور، 1367)

متغیر مستقل: به متغیر مستقل ، متغیر پیش بین نیز گفته می شود که از طریق آن متغیر وابسته تبیین یا پیش بینی میشود.

متغیر وابسته: به متغیر وابسته ، متغیر ملاک نیز گفته می شود. به وجه یا جنبه ای از رفتار یک ارگانیسم که تحریک شده است، گفته می شود.بعبارت دیگر متغیری که مشاهده و اندازه گیری می شود تا تاثیر متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص گردد. (دلاور، 1376).

متغیر کنترل: که عبارتست از متغیری که در یک مطالعه تحقیقی از طریق مشاهده فقط یکی از سطوح آن، ثابت نگه داشته می شود. از متغیرهای کنترل به منظور خنثی کردن تاثیر متغیرها که ممکن است بر رفتار مشاهده شده موثر باشند، استفاده می شود. در این تحقیق سن و جنس افراد متغیر کنترل می باشد.

جامعه آماری

کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی گرمسار که در این دانشگاه مشغول به تحصیل می باشند، تشکیل می دهند.

نمونه آماری

50 نفر از دانشجویان رشته حسابداری ترم اول دانشگاه گرمسار که میانگین سنی آنها 19 سال می باشد (30 دختر و 20 پسر) و در سال تحصیلی 85-84 مشغول به تحصیل می باشند.

روش نمونه گیری

عبارتست از روش خوشه ای یک مرحله ای که از بین سی رشته این دانشگاه، رشته حسابداری و از بین دانشجویان ترم اول این رشته تعداد 50 نفر که 30 دختر و 20 پسر بودند را انتخاب نمودیم.

روش اجرا

وقتی از بین 30 رشته موجود در این دانشگاه، رشته حسابداری و از بین کل دانشجویان، 50 دانشجویان ترم اول رشته حسابداری با توجه به روش خوشه ای یک مرحله ای انتخاب نمودیم، پس از توضیح و تشریح اهداف این پژوهش و جلب مشارکت و همکاری از آزمودنیها خواستیم که دو مقیاس و پرسشنامه (هوش هیجانی) و (سلامت روان) را جواب دهند. به منظور ترغیب بیشتر آزمودنیها به آنها این اطمینان را دادیم که نتایج هرچه که باشد تاثیری درتحصیل آنها در دانشگاه نخواهد داشت. هم برای همکاری جدی و صادقانه و هم برای حفظ امکان تماس به منظور دقت بیشتر در این پژوهش خواستیم که کارنامه های دو نیم سال اول و دوم تحصیلی خود را در اختیار ما قراردهند که این کار با دادن کارنامه های آزمودنیها و اسم و یا شماره تلفن آزمودنی امکانپذیر شد و به آنها اطمینان داده شد که آنها را از نتایج تستهای خود باخبر کنیم. بدین ترتیب 50 نفر آزمودنی ما حاضر به همکاری شدند و در آزمونها شرکت نمودند تا موفقیت تحصیلشان را مشخص نماییم. میانگین سنی این افراد 19 سال می باشند.

روش و ابزار جمع آوری اطلاعات

آزمون یا تست: آزمون GHQ‌ شامل 28 سوال می باشد و چهار سطح و نمرات باید کمتر 22 باشد.

آزمون EQ شامل 28 سوال می باشد که چهار مهارت خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه و در کل هوش هیجانی را می سنجند.

پرسشنامه

(هوش هیجانی): اعتبار یعنی دقت، پایایی و ثبات در اندازه گیری که اگر آزمون را با فواصل زمانی،‌چند بار در یک گروه معین به اجرا بگذاریم. نتایج اجراهای متعدد نزدیک به هم می باشد. بین اجراهای مختلف همبستگی مثبت معنی دار وجود دارد. روایی یعنی ازمون باید چیزی را ارزیابی کند که برای ارزیابی آن ساخته شده است. تعیین اعتبار آزمونها کار دشواری نیست زیرا به آسانی می توان آنها را در یک گروه معین دو یا چند بار به اجرا گذاشت اما تعیین روایی آزمونها کار دشواری است برای تعیین اعتبار این آزمون دانشجویان دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن و ساوه مورد آزمایش قرارگرفته‌اند.

ضریب اعتبار بدست آمده بین نمرات دو نوبت اجرا و برای چهار مهارت تشکیل دهنده هوش هیجانی و جمع کل نمرات (هوی هیجانی) به شرح زیر است:

خودآگاهی

خودمدیریتی

آگاهی‌اجتماعی

مدیریت رابطه

هوش هیجانی

73/0

87/0

78/0

76/0

90/0

همه ضرایب در سطح 99/0 معنی دار و تعداد آزمودنیها در این محاسبه 36 نفر بوده است. بعلاوه آن در گروه 284 نفری و دیگری (145 پسر و 139 دختر) فقط یکبار اجرا شده و ضریب اعتبار آن را با استفاده از آلفای کرونباخ برای گروههای پسران و دختران و کل گروه 88/0 بدست آمده است و همه سوالات همبستگی معنی داری دارند. حذف هیچ یک از سوالات موجب افزایش اعتبار کل آزمون نمی شود و همه ضرایب بدست آمده در سطح 99/0 معنی دار است.

(سلامت روانی) روایی صوری پرسشنامه مذکور مورد تایید سه نفر از اساتید هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی می باشد. پایایی: در تحقیق حاضر منظور درجه ثبات نمره های آزمون است که با بازآزمایی بر افراد خاص و در موقعیتهای مشابه ویا در شرایط متغیر بدست می آید.

پایایی آزمون توسط چیویونگ و اسپینر (1994)، چان و چان (1983)، یعقوبی (1374)، هومن (1376)، بابیوردی (1378)، به ترتیب 55/0، 85/0 ، 91/0، 85/0، 80/0 بدست آمده است (به نقل از داوودی، 1379).

تفسیر نتایج هوش هیجانی

نمره بین 100-90 . این نمرات خیلی بالاتر از متوسط هستند و توانایی های چشمگیری را نشان می دهند. این تواناییها، یا بطور طبیعی در شما وجود دارند یا برای بدست آوردن آنها تلاش کرده اید. در هر فرصتی که بدست می آورید از آنها استفاده کنید تا موفقیت خود را به حداکثر برسانید. شما در این مهارتها واقعا قابلیت دارید . بنابراین روی آنها سرمایه گذاری کنید و تواناییهای بالقوه خود را به فعل درآورید. (یک توانایی عالی)

نمره بین 89-80. این نمرات بالاتر از متوسط است. با این حال در بعضی وضعیتها رفتاری از خود نشان می دهید که بیانگر هوش هیجانی بالای شماست. بسیاری از کارها را خیلی خوب انجام داده اید تا به این نمره برسید و چند موضوع دیگر وجود دارد که با اندکی تمرین می توانید آنها را نیز بهتر کنید. رفتارهایی را که بخاطر آنها چنین نمره ای گرفته اید مطالعه کنید و به این فکر باشید که چگونه می توانید مهارتهای خود را تقویت کنید (یک توانایی خوب).

نمره بین 79-70. از بعضی رفتارهایی که بخاطر آنها این نمره را بدست آورده اید، اطلاع دارید و وضعتان خوب است. بقیه رفتارهای هوش هیجانی، شما را به به عقب نگهداشته اند. بسیاری از مردم از اینجا شروع می کنند و وقتی به هوش هیجانی خود توجه نشان می دهند در بهبود آن پیشرفتهای بزرگی بدست می آورند. از این فرصت کمک بگیرید تا تواناییهای بالقوه خود را کشف کنید و در جاهایی که عملکرد خوبی ندارید، بهبود می یابید. (چیزی که با اندکی تقویت می تواند به یک توانایی تبدیل شود).

نمره بین 69-60. بخشی که در آن گاهی براساس هوش هیجانی خود رفتار می کنید ولی نه همیشه. ممکن است ناراحت کردن مردم را تازه شروع کرده باشید. ممکن است این مهارت بطور طبیعی همیشه به شما دست نمی دهد یا اینکه از آن استفاده نمی کنید. با اندکی بهبود در این مهارت خیلی بیشتر می توانید قابل اعتماد باشید. (چیزی که روی آن باید کار کرد)

نمره 50 یا کمتر. این مهارت یا برایتان مشکل است یا به آن ارزش قایل نیستید. یا اینکه نمی دانستید مهم است. خبر ناراحت کننده این است که مهارتهای شما کارایی شما را محدود می کنند. اما خبر خوشحال کننده این است که اقدام در مورد آن می تواند رفتار براساس هوش هیجانی را بهبود بخشد.

روش آماری برای تجزیه و تحلیل

آمار توصیفی: به یک مجموعه از مفاهیم و روشهای بکارگرفته شده جهت سازمان دادن، خلاصه کردن و تهیه جداول و رسم نمودار، توصیف داده های جمع آوری شده آمار توصیفی گفته می شود. از جدول – میانگین – واریانس- انحراف معیار- ضریب همبستگی پیرسون و ضریب تعیین در این پژوهش استفاده شده است.

آمار استنباطی: به مجموعه روشهایی که فقط با استفاده از داده های حاصل از مطالعه یک زیر مجموعه کوچک ولی معرف یک گروه بزرگ خصوصیات گروه بزرگ را مورد استنباط قرارمی دهد آمار استنباطی گفته می شود. از T مستقل در پژوهش ما استفاده شده است.

فصل سوم

مقدمه

از دیرباز، هوش[40] بعنوان یکی از عواملی که باعث موفقیت فرد در زندگی می شود مطرح بوده است ولی مسئله مهم این است که بهره هوشی، تعیین کننده موفقیت فرد درازمدت نیست و به عبارت دیگر همیشه اینطور نیست که هرکس که هوش منطقی بالاتری داشته باشد موفقتر است. در بعضی از موارد افراد باهوشی را می بینیم که در زندگی موفق نیستند و بالعکس افرادی با بهره هوشی کمتری را می بینیم که موفقیتهای فراوانی را کسب می کنند. برای مثال همگی داوطلبان کنکوری را دیده ایم که در دوران مدرسه همیشه نمرات عالی داشته اند و جزء شاگردان باهوش به حساب می آمده اند ولی در کنکور شکست خورده اند. حتی در مدرسه نیز هنگامی که تست هوش از افراد بعمل می آید ارتباط مستقیمی با وضعیت تحصیلی ندارد و اینگونه نیست که هرکسی بهره هوشی بالاتری دارد لزوما در تحصیل موفقتر است. (اینترنت)

همچنانکه افراد بشر از نظر شکل و قیافه ظاهری با یکدیگر متفاوتند از نظر خصایص روانی مانند هوش ، استعداد، رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنها تفاوتهای آشکار وجود دارد. مطالعه نوشته اندیشمندان قدیم نشان می دهد که انسان حتی از گذشته های بسیار دور ازتفاوتهای فردی آگاه بوده است (پاشا شریفی، 1376)

افلاطون در کتاب جمهوریت تفاوتهای فردی انسانها را مورد توجه قرارداده است و گفته است که هر فرد باید به شغلی متناسب با استعدادها و تواناییهایش گمارده شود و او درباره تفاوتهای افراد در کتابش گفته است: «اشخاص بطور کاملا یکسان به دنیا نمی آید بلکه از نظر استعدادهای طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند یک شخص برای نوع خاصی از شغل و دیگری برای شغل دیگری مناسب است. (آناستازی[41]، 1985)

شاگرد برجسته افلاطون در نوشته هایش از تفاوتهای فردی و گروهی انسانها از نظر تواناییهای مختلف مورد توجه قرارداده است و به تفاوتهای موجود بین گروههای نژادی و اجتماعی و جنسی اشاره کرده است. در قرون وسطی تفاوتهای فردی چندان مورد توجه نبوده است تعمیمهای فلسفی در رابطه با ماهیت ذهن عمدتا بطور فطری انجام می گرفته است و روشهای تجربی در مشاهده و سنجش رفتار بکار بسته نمی شد و از روانشناسی قوای ذهنی که توسط سنت آگوستین[42] و سنت توماس آکسیناس[43] استفاده می شد. (پاشاشریفی، 1376)

موفقیت ابعاد متفاوتی دارد و لزوما موفقیت در یک زمینه و یک بعد زندگی، پیشگویی کننده در دیگر ابعاد زندگی نیست افراد بیشماری را می بینیم که موفقیت شغلی دارند ولی در زندگی خانوادگی موفق نیستند؛ موفقیت تحصیلی دارند ولی در روابط اجتماعی بسیار ضعیف اند. ورزشکار موفقی هستند ولی در برنامه ریزی روزانه مشکل دارند، افراد تحصیلکرده ای هستند ولی مواد مخدر مصرف میکنند. اگر هوش یک فرد تضمین کننده موفقیت او در زندگی است چرا همیشه بدین گونه نیست؟ چگونه می شود که هوش باعث موفقیت در یک بعد زندگی می شود ولی در بعد دیگر باعث شکست و فاجعه می شود؟ سوالات فوق برای مدتها ذهن روانشناسان را به خود مشغول نموده است و موجب پدیدآمدن فرضیه هایی مختلف شده است که اکنون پاسخ این سوالات را تفاوت در هوش هیجانی[44] می دادند. (اینترنت)

از آنجا که شیوه برخورد افراد با موقعیتهای مختلف زندگی روزمره و توانایی آنان در حل مسائل زندگی نشانگر سطوح مختلف تواناییهاست. لذا متفکران و دانشمندان گونه ای از استعداد یا توانایی کلی را که از موفقیت در این موقعیتهاست مورد توجه قرارداده اند. عامه مردم هوش را توانایی یادگیری، درک موقعیتهای جدید و برخورد صحیح با موقعیتها می دانند. در میان روزمره، شخص باهوش با صفتهایی مانند دقیق، زیرک، تیزبین، برجسته و مانند اینهاست توصیف می شود و شخص کم هوش با صفتهایی مانند کند، دیرآموز، کودن و غیره مشخص می گردند. (پاشاشریفی، 1376)

هوش از جمله مواردی است که بسیار مورد توجه روانشناسان می باشد و در طول تاریخچه روانشناسی تلاش براین بوده که ماهیت هوش، انواع آن، تغییرپذیری آن و ... مورد بررسی قرارگیرد. وقتی درباره هوش صحبت می شود، ویژگی چون سریع ، زیاد و محاسبات دقیق و فوری و راه حلهای جدید به ذهن خطور می کند. (اینترنت)

تعریف هوش

کوششهایی که برای تدوین یک تعریف دقیق بعمل آمده اغلب با مشکل مواجه بوده است. دلیل این امر آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچگونه پایه محسوس عینی ، فیزیکی ندارند که بتوان آن را جایگاه دانست.

اصطلاح هوش نامی که به فرایندهای ذهنی یا مجموعه رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود است ونظریه های هوش در عمل نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه است (ایکن[45]، 1985). چنین رفتارهایی شامل تواناییهای مختلف و دیگر تواناییهای شخصیتی است که از فردی به فرد دیگر متفاوت است. (پاشاشریفی، 1376)

هوش موجودیتی منفرد است که در حوزه روانشناسی و علوم رفتاری معمولا باور به این است که هوش به شیوه ای مناسب به ارث می رسد و انسانها مانند لوح سفیدی هستند که در هر تحقیقی نشان می دهد که هوش را می توان به افراد آموزش داد و کاملا از یکدیگر مستقلند (اینترنت)

هوش میزان درستی و توانمندی ادراک شخص از محیط خود می باشد. هوش چیزی است که ارزیابی و اندازه گیری آن کار ساده ای نیست و انواع بسیاری دارد. (گنجی، 1382)

هوش یک استعداد نیست بلکه مجموعه استعدادهاست و حافظه ، دقت، یادگیری، ادراک و ... درآن اثر دارد و این صفت از فردی به فرد دیگر فرق می کند. متداولترین تعریف هوش «شایستگی و استعداد یادگیری افراد است».(میلانی فر، 1378)

تعریف هوش از نظر پیاژه[46]:‌

توانایی سازگاری و انطباق با محیط را هوش می داند. (میلانی فر، 1378)

تعریف هوش از نظر بینه[47] و سیمون[48]:

«قضاوت و بعبارتی عقل سلیم، شعور عملی و ابتکارو استعداد، انطباق خود با موقعیتهای مختلف، بخوبی قضاوت کردن، بخوبی درک کردن و به خوبی استدلال کردن و اینها فعالیتهای اساسی هوش بشمار می روند». بینه و سیمون هوش را در اصل قضاوت درست در برخورد با مسایل تلقی می کنند. روانشناسان دیگر هوش را توانایی تفکر انتزاعی، توانایی یادگیری و استعداد حل مسئله یا توانایی سازگاری با موقعیتهای جدید می دانند. هوش از نظر بینه عبارتست از آنچیزی که آزمونهای هوش آن را می سنجند و باعث می شود که افراد عقب مانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز شوند. (پاشاشریفی، 1376) ، کودکان استثنائی، (میلانی فر، 1378)

تعریف هوش از نظر ترمن[49] :‌

هوش بعنوان توانایی تفکر انتزاغی همه ابعاد،‌ رفتارهای هوشمندانه را دربرنمی گیرد. هرچند تفکر انتزاعی بخش مهمی از رفتار هوشمندانه می باشد. مفهوم عام هوش بعنوان توانایی یادگیری در صورتی که نتایج حاصل از اجرای آزمونهای هوش بعنوان شاخص هوش تلقی می شود، تعریفی نادقیق می باشد. نمره های حاصل از اجرای آزمون های هوش با سرعت یادگیری تکالیف جدید هم بستگی خیلی بالایی ندارد. (پاشاشریفی، 1376)

تعریف هوش از نظر وکسلر:

هوش را به عنوان یک استعداد کلی مشخص برای درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعریف می کند. هوش از نظر وی شامل تواناییهای فرد برای تفکر منطقی، اقدام هدفمندانه و برخورد موثر با محیط است. او تاکید می کرد «هوش کلی را نمی توان با تواناییهای رفتار هوشمندانه معادل دانست بلکه باید آنرا بعنوان جلوه های آشکار شخصیت بصورت کلی تلقی نمود[50]». از نظر وکسلر هوش می تواند اجتماعی، عملی یا انتزاعی باشد و نمی توان آن را از ویژگیهایی ماند پشتکار، علایق و نیاز به پیشرفت مستقل دانست . وکسلر هوش را بدین گونه تعریف میکند« مجموعه شایستگی های فرد در تفکر عاقلانه، رفتار منطقی و سودمند و اقدام موثر در ساز با محیط». (میلانی فر، 1378)

تعریف هوش از نظر هامفریز[51]:

هوش عبازت است از خزانه مهارتهای ذهن آدمی. (پاشاشریفی، 1376)

تعریف هوش از نظر بورینگ[52]:

هوش چیزی است که بوسیله آزمونهای هوش اندازه گیری می شود. (همان منبع)

تعریف هوش از نظر روانشناسان:

تعریف تربیتی هوش

به اعتقاد روانشناسان تربیتی، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می شود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی بشمار می رود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره می کنند که کودکان باهوش نمره های بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشمگیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند که کیفیت هوش را نمی توان به نمره ها و پیشرفت تحصیلی محدود نمود، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و بگونه کلی پیشرفت تحصیلی و پیشرفت در موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد. (اینترنت شبکه ملی رشدمدارس)

تعریف تحلیلی هوش

به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های مرزی یا قدرت و رفتار مؤثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالتها و کیفیات محیط است. شایدبهترین تعریف تحلیلی هوش بوسیله وکسلر بیان می شود که هوش یعنی تفکر عاقلانه و عمل منطقی و رفتار موثر در محیط. (منبع قبلی)

تعریف کاربردی هوش:

هوش پدیده ای است که از طریق تستهای هوش سنجیده می شود و شاید عملی ترین تعریف برای هوش نیز همین باشد. (همان منبع)

تاریخچه هوش:

مساله هوش بعنوان یک ویژگی اساسی که تفاوت فردی را بین انسانها موجب می شود، از دیرباز مورد توجه بوده است. برای مثال زیست شناسان، هوش را بعنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرارداده اند. فلاسفه بر اندیشه های مجرد بعنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت بر توانایی یادگیری تاکید داشته اند. در مقاله معتبر که در سال 1904 منتشر شد، اسپیرمن روانشناس بریتانیایی نخستین کوشش برای تحقیق در ساختمان هوش را با روشهای تجربی و کمی تشریح کرد. پیدایش مقیاس هوشی بینه- سیمون، در سال 1905 و بدنبال آن تهیه و استانداردشدن مقیاس استنفرد- بینه در سال 1916 در امریکا، از فعالیتهای اولیه به منظور تهیه ابزار اندازه گیری هوش بوده است. البته در سال 1838 اسکیرول به منظور تهیه ضوابطی برای تشخیص و طبقه بندی افراد عقب مانده ذهنی، روشهای مختلفی را آزموده این نتیجه رسید که مهارت کلامی فرد بهترین توانش ذهنی اوست. جالب آنکه بعدها نیز مهارت کلامی از عوامل اساسی توانش ذهنی شناخته شد و امروزه نیز محتوای اکثر تستهای هوش را مواد کلامی تشکیل می دهند. ترستون[53]، ثرندایک[54]، سیریل برت[55]، گیلفورد[56]، فیلیپ ورنون[57] از دیگر افرادی که در زمینه هوش به تحقیق و بررسی پرداختند. (اینترنت شبکه رشد ملی مدارس)


اعتقاد به معاد در مکاتب مختلف

بحث ما درباره مسأله معاد است مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن در باره پیغمبر ما استفاده می‌شود) آمده‌اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به قیامت و یا فعلاً به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 95 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 138
اعتقاد به معاد در مکاتب مختلف

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

امکان و ضرورت معاد

مقدمه

بحث ما درباره مسأله معاد است. مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است. پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن در باره پیغمبر ما استفاده می‌شود) آمده‌اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند: یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به قیامت و یا فعلاً به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است، یعنی چه؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است. ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود، به این معنا که اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست، " باید " به این معناست نه به معنی تکلیف، به معنی این است که انفکاک‌پذیر نیست که انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان نداشته باشد. مثلاً روزه ماه رمضان ، می‌گویند که روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است. اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد، این آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد، از اسلام خارج است، چرا؟ برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد، چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است، یعنی نمی‌شود انسان در ذهن خودش میان قبول گفته‌های پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند. ولی خود مسأله اعتقاد به روزه داشتن مستقلاً موضوع ایمان و اعتقاد نیست. یعنی در قرآن هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان می‌آورند" . اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است (یعنی نمی‌شود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد ) در تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت، ایمان به یوم آخر آمده است، یعنی پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان‌طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا می‌کنند، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند، که معنی آن این می‌شود که همین‌طوری که خداشناسی لازم است ( یعنی انسان در یک خدی مستقلاً با فکر خودش باید خدا را بشناسد) در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد, یعنی پیغمبر نیامده است که در مسأله معاد بگوید چون من می‌گویم معادی هست شما هم بگویید معادی هست، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است ، نه . ضمناً افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند، معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند.

انسان از ابتدای آفرینش بر روی زمنین تاکنون علیرغم همه پیشرفتهایی که کرده، نتوانسته است تا مسئله مرگ و نیستی خود را حل کند، زیرا مرگ انسان یکی از قوانین ثابت و پابرجای طبیعت می‌باشد. این فکر که ما از کجا آمده‌ایم؟ علّت بوجود آمدن ما چه بوده است؟ چرا باید زندگی کنیم؟ چرا باید بمیریم؟ و پس از مرگ به کجا می‌رویم؟ و سوألاتی از این قبیل همیشه بطور طبیعی ذهن هر انسان را رف نظر از عقاید، مذاهب و آرمانهای موجود در جامعه در قورن گذشته و حال مشغول نگه‌داشته و برای آن تاکنون جوابی نیافته است. بطور مثال : این فکر در شاعران معروف گذشته تأثیر و این قطعه زیبا را در این وصف سروده است:

روزهـا فکـر من این است و همه شب سخنـم که چرا غافـل از احـوال دل خویشتنـم

از کجــا آمـده‌ام، آمـدن از بهــر چــه بـــود به کـجا مـی‌رم آخـر ننمائــی وطنـــم

مانده‌ام سخت عجب،کزچه سبب ساخت مرا یا چه بودست مراد وی از این ساختنم

به هر حال پیدا کردن جواب سؤالات متعددی که انسان در این باره مطرح می‌کند زمینه‌ساز این تحقیق در خصوص امکان و ضرورت معاد می‌باشد.

ابتدا سعی می‌کنیم با یک پیش‌زمینه تاریخی از گذشته و نحوه پاسخگویی افکار، مذاهب و ایده‌ئولوژی‌های موجود در قبل از اسلام موضوع را تا حدی بشکافیم و پس از آن پاسخها و نتایج تحقیقات انجام در این زمینه را از زبان مکاتب ( خصوصاً مکتب اسلام و قرآن) را مورد بررسی قرار داده و از این راه به نتیجه‌ای که مورد نظر می‌باشد برسیم.

1- پیشینه تاریخی

1/1- عقیده به معاد در انسانهای بُدوی ( اوّلیه ) : عقیده به معاد در انسانهایی که قبل از ایجاد تمدنهای بزرگ تاریخی زندگی می‌کرده‌اند، وجود داشته است ولی آنها عقیده داشتند که انسان در همین دنیا مجدداً زنده می‌شود و زندگی جدیدی را از سر می‌گیرد، زیرا انسان همیشه دوست داشته که زندگی جاویدان داشته باشد و هیچ‌وقت نمیرد، و این الهام در وجود او بوده و شواهدی که از آثار باستانی بدست آمده نشانگر این مطالب است که انسان بدوی در کنار قبر مردگان خود وسایل راحتی و خوراک او را نیز دفن می‌کرده که تا پس از زنده شدن مجدد برای رسیدن به مقاصد خود از آن استفاده نماید.

2/1- عقیده به معاد در بین مصریان : آثاری که باستان‌شناسان از تمدن مصر بدست آورده‌اند نشان‌دهنده این مطلب است که آنان نیز به زندگی پس از مرگ و وجود روح و برگشت روح به بدن اعتقاد داشته و برای همین امر مرده‌هار خود را مومیایی می‌کردند تا از متلاشی شدن جسم جلوگیری و برگشت روح به بدن را آسانتر نمایند. از طرفی در کنار قبر مردگان طلا، جواهر، وسایل جنگ ، خوراک , پوشاک و حتی گاهی اوقات زنان وی را ( به صورت زنده بگور) قرار میددادند و ثروتمندان برای اینکه این وسایل دزدیده نشوند، قبر درگذشتگان خود را در خانه‌هایی به شکل هرم قرار می‌دادند که اهرام ثلاثه مصر در مورد فرعونهای آن زمان یکی از این نشانه‌ها می‌باشد که در حال حاضر یکی از عجایب هفتگانه مطرح در دنیا می‌باشد. در بعضی از منابع [1] ذکر گردیده که مصریان به دنیای دیگر پس از مرگ اعتقاد داشته‌ان و این اعتقاد عمومیّت داشته و می‌گفتند که در دنیای دیگر پاداش خوبی و کیفر بدی افراد به آنان داده می‌شود. بعضی از مصریان ستارگان ثابت را که همه شب در آسمان دیده می‌شد، جایگاه انسانهای خوب می‌دانستند. بعضی دیگر می‌گفتند که اوزریس الهه و سنبل دادگری است و به همراه معاونینش بنامهای : توشه، اتوپس هوریس و مقات با همکاری 42 قاضی این کار را انجام می‌دهد و اگر حکم به نیکوکاری فرد دهد او در بهشت و نعمت جاوید قرار می‌گیرد و اگر رأی به بدکاری وی دهد آن فرد خوراک درندگان شده و یا در آتش می‌سوزد و یا به مجازاتهای دیگری می‌رسد. در منبع دیگری [2] آمده که اکثریت مصریها دارای آئین "پلی‌ته‌ایسم" و تعدادی الهه و خدایان بوده‌اند و گاو می‌پرستیدند و او را مقدس می‌دانستند. این گاو به نام "آپیس" معروف بوده است. کاهنان معبدهای مختلفی که در مصر وجود داشت از عقاید ساده مردم استفاده می‌کردند و به همین دلیل دست به تهیه مجموعه‌ای به نام " مرده‌نامه" زده بودند که انواع طلسم‌ها و دعاها و سحر و جادو در آن نوشته شده بود و این مجموعه را با قیمتهای زیاد به مردم می‌فروختند تا از راه خواندن آن ارواح مردگان آمرزیده شوند.

3/1- عقیده به معاد در بین برهمایی‌ها : دین برهمایی از قدیمی‌ترین ادیان در هندوستان است. برهما در زبان سانسکریت نام خداست، بنابراین نام بنیانگذار این دین یا عقیده با خود نام‌آورنده آن یکی نمی‌باشد. در این دین نوعی پرستش سه‌گانه وجود دارد. آنها به برهما بعنوان خدای آفریننده و به وشنو بعنوان خدای نگهبان و به سیفا بعنوان خدای ویرانگی معتقدند. ارکان اعتقادی این دین بر پایه 3 اصل، امتیازات طبقاتی، ریاضت و زهدگرایی تا مرز ترک دنیا و ضرورت تناسخ و حلول مردگان در پیکر حیوان، انسان و گیاه استوار است و 2 اصل اساسی دین برهمن بر پایه وحدت وجود و تناسخ یا عود ارواح به اجساد در این جهان می‌باشد. آنها معتقدند کسی که ریاضت‌های زیاد بکشد و تقاضای نفس را در خود از بین ببرد و به دنیا و تجملان آن اهمیّت ندهد، پس از مرگ به سوی پروردگار( برهما ) خود می‌رود و اگر کسی به امور دنیوی علاقه نشان بدهد، روح او در بدن حیوان ، انسان و یا گیاه حلول نموده و به میزان عمل بد خود در مجازات قرار می‌گیرد و این کار آنقدر ادامه می‌یابد تا کاملاً به درجه کمال مطلوب برسد و به برهما بپیوندد.

4/1- عقیده به معاد در بین بودائیان : کلمه بودا به نام پایه‌گذار این دین می‌باشد که در هندوستان رواج یافته است. این دین به تناسخ معتقد است و می‌گوید:

الف ـ درد و رنح لازمه وجود انسان است.

ب ـ برگشت به دنیا به دلیل شهوت‌پرستی است و انسان باید آنقدر به این دنیا بیاید و از آن برود تا کاملاً پاک شده و به مقدسات بپیوندد.

ج ـ ترک شهوت مایه نجات از درد است و می‌تواند عاملی برای جلوگیری از برگشت انسان به این دنیا باشد. ضمناً جهان دیگر برای آنان بعنوان "نیروانا" نامیده شده است.

5/1- عقیده به معاد در بین زرتشتیان : دین زرتشت بر پایه عدالت پی‌ریزی شده و در آن توبه و آمرزش از گناه وجود ندارد و اعتقاد بر این است که دنیای دیگری وجود دارد که در آنجا بهشت و جهنم قرار دارد. روح انسان پس از مرگ تا 3 روز بر بالای جنازه می‌ماند و در روز چهارم از جنازه جدا می‌شود و برای رسیدن به بهشت تا جهنم باید 4 مرتبه را طی کند تا به مقصد برسد. اگر نیکوکار باشد وجدان وی به صورت دختری زیبا می‌آید و او را از پل صراط می‌گذراند و پس از طی مراحل به بهشت می‌رسد و اگر بدکار باشد وجدان وی به صورت پیرزن زشت‌رو ظاهر می‌شود و او را به سوی جهنم می‌برد و بدلیل بزهکاری از پل صراط می‌افتد و در نهر گداخته قرار می‌گیرد. این دین به رستاخیز پس از اتمام عمر دنیا معتقد است. اعتقاد بر این است که پس از مرگ انسان در دادگاهی محاکمه می‌شود که 3 قاضی دارد و نام یکی از آنها "میترا" می‌باشد. بدکاران به جهنم و نیکوکاران به بهشت نزد اهورمزدا می‌روند و آنهایی که خوبی و بدی در آنها مساوی است در بین زمین و آسمان می‌مانند. اساس دین زرتشت بر 3 اصل پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک استوار گردیده و از نظر اعتقاد به جهان آخرت تقریباً شبیه دین اسلام است.

6/1- عقیده به معاد در بین قوم یهود : در تورات اعتقاد بر این است که نتیجه پیروی از احکام خدا رسیدن به ارض موعود در این دنیا و بهره‌مند شدن و نتیجه بدی قحطی و اسارت و هلاکت می‌باشد. این دین به آن شکل به قیامت و دنیای دیگر اشاره‌ای ندارد و خدای بنی‌اسرائیل که در تورات معرفی شده مجازات را در همین دنیا اعمال می‌کند.

7/1- عقیده به معاد در مسیحیان : از محتویات انجیلهای چهارگانه چنین برداشت می‌شود که حضرت مسیح(ع) وجود روز رستاخیز را هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی ( از طریق زنده نمودن مردگان) اعلام نموده است. در انجیلها بیشتر از دوزخ ( جهنم ) و کمتر از بهشت و نعمت‌های آن صحبت شده است.

از آثار به‌جا مانده از گورستان‌های کهن، چنین به دست می‌آید که بشر، از آغاز پیدایش خود، زنده شدن مردگان را به نوعی باور داشته و به بازگشت آنان به صحنه زندگی معتقد بوده است. به همین جهت مرگ را پایان زندگی نمی‌دانسته است. یک نمونه صدق گواه این ادعا، وجود کشفیاتی است که اخیراً باستان‌شناسان در شهر سوخته انجام داده‌اند. این مکشوفات نشان می‌دهد که مردم آن دیار، دستاخیز انسان‌ها را باور داشته، و به این منظور مردگان را با اشیاء مورد علاقه‌شان به خاک می‌سپردند. این نکته، موضوعی نیست که ویژه شهر سوخته و یا سرزمین ایران باستان باشد، بلکه در جای‌جای کره خاکی هر کجا گورستانی تاریخی پیدا شده است آثار به‌جا مانده در درون آن گورها، بیانگر چنین باوری اصیل در میان انسان‌های گذشته است، از نژاد سفید گرفته تا نژاد سرخ و زرد و سیاه، از آسیا گرفته تا اروپا و آفریقا و آمریکا. هر چند این باور مقدس در طول تاریخ، دچار فراز و نشیب‌هایی شده و قهراً به خرافاتی آلوده شده است, ولی این آمیختگی موجب از میان رفتن اصالت آن نمی‌شود. آئین مقدس و جهان‌شمول اسلام ، موضوع زنده شدن مردگان در روز واپسین را آن‌چنان روشن و آشکارا بیان نموده و به تنقیح همه جانبه آن پرداخته است که جای هرگونه ابهام و تردید را از میان برداشته، و این باور اصیل را از زنگارهای جهل و خرافات تاریخی زدوده است. در قرآن کریم و روایات ائمه‌طاهرین علیه‌السلام به صراحت، حقیقت دنیا و آخرت، عالم برزخ، روز محشر، بهشت و دوزخ، نعمت‌های بهشتی و کیفرهای دوزخ به تصویر کشیده شده است.

نهج‌البلاغه که قسمتی از سخنان و نامه‌ها و کلمات قصار امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است دارای محورهای گوناگون سیاسی، اخلاقی و اعتقادی است. هر چند معاد موضوع اصلی این کتاب را تشکیل نمی‌دهد، ولی از لابه‌لای آن می‌توان به خوبی و روشنی ابعاد گوناگون آن را دریافت. از این‌رو نگارنده بر آن شده است که در این باره تحقیقی به عمل آورد که نتیجه این تحقیق و بررسی چیزی است که در برابر خوانندگان قرار گرفته، و به نام معاد در نهج‌البلاغه تقدیم می‌گردد. امیداست این اثر ناچیز گامی در راستای معرفی گوشه‌ای از مباحث اعتقادی نهج‌البلاغه و نیز به دنبال آن، شناخت یکی از باورهای اصیل اسلامی به شمار آید. و خوانندگان گرامی را بهره‌ای رسانیده و ذخیره‌ای برای روز حساب و نیاز نگارنده باشد.

بازگشت ، چگونه ؟ !

طبیعت، داستان شگفت‌انگیزی دارد؛ بهاران فرامی‌رسد، درختان پرشکوفه، و زمین سرسبز و پرطراوت گردیده و جنگل‌های انبوه زمین را آرایش می‌دهند، اندک اندک درختان میوه، میوه خود را به بار می‌نهند و با گذشت چند ماه و رسیدن فصل تابستان انواع میوه‌ها با رنگ‌های گوناگون، درختان را پوشانده و بر زیبایی طبیعت می‌افزایند، تا اینکه پاییز فرامی‌رسد، میوه‌ها از درختان چیده شده و بادخزان به تدریج برگ‌های درختان را از تنه آن‌ها جدا نموده و بر روی زمین پراکنده می‌کنند، و با فرارسیدن زمستان سرد، دیگر از آن سبزی و طراوت زمین و جنگ‌ها اثری باقی نمی‌ماند، جز درختانی به ظاهر بی‌جان و زمین گل‌آلود چیزی به چشم نمی‌خورد و به دیگر سخن، طبیعت در زمستان می‌میرد. ولی با بازگشت فصل بهار، زندگی خود را بازمی‌یابد.

یعنی : معاد طبیعت فرامیرسد و این معاد، هر سال تجدید می‌گردد. انسان نیز روزی از مادر زاده می‌شود و با گذشت سالهایی چند، به طراوت و شادابی و زیبایی جوانی می‌رسد و بسان گل و برتر از آن در دامان خانواده شادی می‌آفریند. تدریجاً به دوران میانسالی و از آن به دوران پیری و کهولت می‌رسد و در پایان ، مرگ را در آغوش می‌گیرد و به زیر خاک می‌رود و سرانجام او در درون خاک، پوسیده شدن و خاک شدن است. آیا انسان‌ها را نیز بازگشتی هست؟ چگونه می‌شود که طبیعت را هر سال معادی باشد ولی انسان را بازگشتی نباشد؟

این پرسش و دیگر پرسش‌های مربوط به معاد و زنده‌شدن انسان‌ها، پرسش‌های اساسی هستند که علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به آنها پاسخ داده است و نگارنده پاسخ‌های آن حضرت را به شش فصل تقسیم نموده و به خوانندگان گرامی تقدیم می‌نماید.

2- فلسفه معاد :

کلمه معاد از ماده "عود" به معنی برگشتن است زیرا روح در جهان آخرت مجدداً به بدن برگردانده می‌شود. معاد از اصول دین مقدس اسلام است که اعتقاد به آن واجب می‌باشد. درک معاد از طریق چشم ، گوش و ... مادّی امکان‌پذیر نیست و در اثبات ضرورت معاد دلایل مختلفی وجود دارد که ما در اینجا به بعضی از آنها بطور خلاصه می‌پردازیم:

1/ 2- دسته اوّل دلایل به صفات خداوند متصل گردیده که به شرح ذیل می‌باشد:

1/1/2 – عدل خداوند : از آنجائیکه خداوند عادل می‌باشد پس نمی‌تواند به غیر عدالت در بین بندگان خود قضاوت کند، پس باید سزای نیکی و بدی انسانها را به شکل پاداش یا مجازات بدهد. همانطور که در جامعه یک شخص به خاطر انجام کار خوب تشویق و به خاطر کار بد تنبیه می‌گردد. این عمل از طرف خداوند نیز انجام می‌گردد ولی نه به طریقه‌ای که انسانها آن را انجام می‌دهند. خداوند این جهان را آفرید تا انسانها در آن بصورت موقت زندگی کنند و با عقل و اختیار اعمال خود را انجام دهند و در آخرت هر کس بر اساس توشه‌ای که آورده مورد سنجش قرار گیرد و پاداش نیکی و سزای بدی را ببیند. بعضی‌ها در این مورد سوأل کرده‌اند که چرا خداوند در دنیا جزای خوبی و بدی را نمی‌دهد تا نیازی به دنیای دیگر نباشد. در اصل جواب این است که خداوند مجازات و پاداش هر عملی را به مقدار کمتر در دنیا و به صورت کامل در آخرت می‌دهد و علت‌هایی برای این کار وجود دارد. اوّل اینکه اگر خداوند جزای کامل هر چیز را در این دنیا بدهد مسلماً این کار باعث مشکلاتی برای خانواده آن فرد و یا کسانی که در کنار وی زندگی می‌کنند و از وی تأثیرپذیر هستند، می‌گردد. اما در دنیای دیگر چون وابستگی برای افراد وجود ندارد پس اثر پاداش یا مجازات هم مستقیم به خود فرد برمی‌گردد. دوّم آنکه اگر خداوند مجازات اعمال بد را در این دنیا و به اندازه واقعی آن اعمال کند مردم با تکرار این عمل از ترس و یا از طمع به رسیدن به پاداش به کارهای خوب رومی‌آورند و چون این نوع خوب بودن به صورت اجباری است پس ارزش خود را از دست می‌دهد و همه زاهد و عابد می‌شوند. بنابراین خداوند به آنها فرصت می‌دهد تا در این دنیا بر اساس خواستهای خودشان عمل کنند تا در ان دنیا به حساب خوب و بد آنها برسد. سوم آنکه پاداش یا عقوبت در دنیا به شدت آخرت نمی‌تواند باشد، زیرا در دنیا امکان اجرای کامل آن نیست. مثلاً برای کارخوبی که انجام می‌شود حداکثر بهترین غذا، بهترین پوشاک ، بهترین خانه و بهترین ماشین را به فرد بدهند حداکثر همین است و یا عقوبت عمل بد مثل کشتار انسانها توسط یک نفر یک بار اعدام اوست که این احقاق حق دیگران نخواهد بود. چهارم آنکه اگر خداوند به شدت عقوبت کارهای بد را بدهد هیچ بشری بر روی کره زمین نخواهد ماند، زیرا کسی نیست که در مقابل وظایف خود نسبت به خداوند خلاف نکرده باشد. پنجم آنکه با اعمال مجازات بلافاصله بعد از انجام عمل خطا امکان توبه را از انسانها می‌گیرد، زیرا خیلی از ما انسانها بعد از مدتی متوجه عمل بد خود می‌شویم و خداوند این راه را برای ما باز گذاشته تا به شرط توبه کامل و به موقع گناهان ما بخشیده شود. ششم آنکه پاداش و کیفر فوری نمی‌تواند عادلانه باشد، زیرا ممکن است عمل بدی که فردی انجام می‌دهد عواقب دیگری را هم داشته باشد که بعد معلوم گردد و مجازات وی به میزان فقط عمل بد اوّل تعیین و اعمال شود.

2/1/1- حکمت خداوند: از آنجائیکه خداوند حکیم می‌باشد یعنی هر کاری را به دلیلی انجام می‌دهد و این دلیل برای رفع نیاز خودش نیست بلکه برای رفع نیاز انسانها است، لذا بی‌هدف گذاشتن انجام هر کاری از خداوند بدور می‌باشد. پس وقتی خداوند انسان و جهان را می‌آفریند حتماً هدفی در این آفرینش وجود دارد که بدتر و بالاتر از زندگی انسان در این دنیای مادی و خوردن و خوابیدن و انجام اعمال حیوانی می‌باشد. پس از هدف از آفرینش تعالی انسان است و رساندن وی به حد اعلای انسانیت و به این مطلب که واقعاً خلیفه‌الله باشد و در آن جهان نیز برتر و بالاتر از ملائک قرار گیرد، زیرا ملائک به خاطر وضعیت خاصی که دارند در بوته امتحان قرار نگرفته‌اند ولی انسان اگر در این آزمایش موفق گردد پس جایگاهی بالاتر از ملائک پیدا می‌کند، زیرا با اختیار و عقل خود به این درجه رسیده و می‌توانست با اعمال غلط به بدترین درجه سفلی هم سقوط نماید.

2/2- دسته دوّم دلایل به برهان‌های معروف اثبات خداوند برمی‌گردد که به شرح ذیل می‌باشد:

1/2/2- برهان حرکت: جهان طبیعت با همه پدیده‌های آسمانی و زمینی ، معدنها، گیاهان ، حیوانات، انسانها به صورت منسجم و هماهنگ ایجاد شده و یک واقعیت حقیقی را تشکیل می‌دهد. از آنجائیکه این واقعیت همیشه در حرکت است و در آن سکون دیده نمی‌شود و همه چیز در حال شدن می‌باشد، لذا این امر نشانه آن است که همه چیز به سوی یک هدفی در جریان است. بطور مثال یک کارخانه با دستگاههای عظیمی که در آن وجود دارد در لحظه اوّل ممکن است علت اصلی ایجاد آن مشخص نباشد ولی اگر کارکرد دستگاهها را دنبال کنیم به هدف اصلی که تولید یک محصول می‌باشد پی می‌بریم و می‌بینیم که عملی که در حال انجام است تا تولید محصول بی‌وقفه ادامه دارد. مثال کلی‌تر آن این جهان است که با تمام سرعت مادّی خود پیش می‌رود تا به دنیای آخرت برسد و در آنجا محصول واقعی آن مشخص خواهد گردید. لذا تا آن موقع در حرکت است و ساکن نمی‌شود.

2/2/2- برهان رحمت : یعنی اینکه خداوند به واسطه رحکت خود نسبت به رفع نیاز هر نیازمند و اعطای کمال شایسته به هر موجود آماده و لایق می‌باشد. بنابراین چون انسان استعداد این رحمت خداوند را دارد و این قدرت در وی نهاده شده که با عقل و انتخا ب خود به زندگی سعادتمندانه و ابدی برسد، لذا خداوند با رحمت خود این عمل را ممکن می‌گرداند.

3/2/2- برهان حقیقت : از آنجائیکه این جهان محل زندگی انسان و آزمایش وی در انجام عمل صالح یا غیرصالح می‌باشد، لذا در آن حقیقت و غیرحقیقت در کنار هم وجود دارد تا انسان بتواند در زندگی خود با عقل و انتخاب و شناخت حقیقت و غیرحقیقت به تعالی خود برسد. خداوند هم در دنیای دیگر غیرحقیقت را از بین برده و همه چیز را در قالب حقیقت نشان می‌دهد و هرگونه ابطل و خلاف و نفاق و تحریف و کتمان و فریب از جهان آخرت بدور می‌باشد.

4/2/2- برهان تجدد روح : بطور خلاصه می‌توان گفت روحی که به انسان در این دنیا دمیده می‌شود به هنگام مرگ نمی‌میرد و فقط این جسم اوست که فانی است لذا روح زنده در دنیای دیگر به بدن همان فرد وارد می‌شود، زیرا مرگ و نابودی صرفاً برای ماده وجود دارد و غیرماده از آن مستثنی هستند.

5/2/2- برهان اشتیاق به زندگی جاوید: انسان همیشه به دنبال این مطلب بوده که آب حیات جاودانی را پیدا و بتواند تا ابد زنده بماند، لیکن از آنجائیکه انسانها فانی بوده و دوره زندگی خاصی برای آنان وجود داشته و این چرخه در طبیعت ادامه دارد لذا زندگی جاوید کمال مطلوب انسان است. تنها چیزی که می‌تواند انسان را به زندگی جاوید در این دنیا برساند، ایمان و معرفت می‌باشد، که بهره مؤمن در این دنیا برای جهان آخرت نیز می‌باشد. بنابراین وجود عالمی که مصون از زوال و محفوظ از پدیده مرگ باشد، یعنی وجود قیامت که در آن مرگ راه ندارد، ضروری و قطعی است. این خصیصه مخصوص انسان می‌باشد، می‌دانیم که انسان از دو حقیقت جدا از هم تشکیل شده، یکی جسم و دیگری جان که این دو عامل مثل ماده و صورت در پیدایش انسان سهم دارند و رابطه با معاد انسان دو نظریه وجود دارد:

الف ـ معاد روحانی : یعنی اینکه انسان در قیامت با همین بدن زنده نمی‌شود و کلیه پاداشها و کفرها صرفاً از طریق روح انسان دریافت می‌گردد.

ب ـ معاد جسمانی : یعنی اینکه جسم انسان پس از پوسیده شدن و از بین رفتن در این دنیا مجدداً در آن دنیا به همین شکل فعلی از قبر بیرون بیاید و روح انسان در آن حلول نماید و جوابگوی اعمال و رفتار خود گشته و کیفر و پاداش اعمال خود را ببیند. دلایلی که بر اثبات این امر می‌توان ارائه داد عبارتند از :

- علاقه انسان به جسم خود: زیرا انسان سالها در آن جسم زندگی کرده و برای همین همیشه سفارش می‌کند تا در محل مناسبی دفن شود یا جسمش سوزانده شود تا از عذاب دور باشد و یا مومیایی شود و یا کفن او از پارچه مخصوصی باشد.

- اعتقاد تمام ادیان به قیامت : تقریباً می‌بینیم که همه ادیان چون از طرف خداوند برای راهنمایی انسانها آمده‌اند، لذا در آنان مسئله بازگشت روح به جسم ذکر و عقوبت الهی در جهان دیگر وعده داده شده است.

نکته : شبه آکل و مأکول : عده‌ای در رد معاد جسمانی انسانی گفته‌اند که انسان پس از مرگ به خاک تبدیل و خاک نیز از طریق گیاهان میوه می‌شود و آن میوه را فرد دیگری می‌خورد و به همین دلیل ما با چند واسطه پس از مدتی اجزاء بدن دیگران می‌شویم پس چگونه ممکن است در قیامت این ذرات در هم مخلوط شده، جدا می‌شود و دوباره روح در آن دمیده می‌شود. پاسخ این سوأل اینگونه داده شده که اگر تمام بدن ما تبدیل به خاک و پس از آن به میوه شود ، حتی اگر یک سلول از ما باقی بماند همان یک سلول برای بوجود آمدن مجدد بدن ما در قیامت کافی است، زیرا انسانها، گیاهان و حیوانات همه از یک سلول بوجود آمده‌اند.

6/2/2- معاد از طریق سیر تکامل: فلاسفه‌ای که اعتقاد به معاد از طریق سیر تکامل دارند کسانی هستند که می‌گویند: چون خداوند همه مخلوقات را اعم از نبات ، جماد، انسانها خلق نموده پس برای این کار هدفی داشته و آنها را بی‌خود خلق ننموده و برای هر موجودی بر حسب شرایط آن وحکمت خود شروع و پایانی را تعیین نموده است، زیرا اگر برای خلق محدودیتی وجود نداشت پس با خداوند یکی می‌شد. بنابراین همه مخلوقات پس از بوجود آمدن سیر تکامل خود را طی می‌کنند تا به معاد در معاد ابدی در آن دنیا نائل گردند. با عنایت به اینکه هر موجودی متفاوت از موجودات دیگر آفریده شده لذا، سیر تکامل آنها نیز با هم متفاوت می‌باشد. این سیر تکامل به 4 مرحله تقسیم می‌شود که تمام موجودات دارای روح که قوّه تشخیص دارند آن را طی می‌کنند:

1- سیر تکامل ادخالی ( از عالم مادی به عالم برزخ ) منظور این است که اگر انسان در طول زندگی مادی خود به سیر تکامل اوّلیه برسد، روحش به آن دنیا منتقل و در آنجا نتیجه اعمالش را خواهد دید، امّا اگر حادثه‌ای مانع از دوره تکامل مادی وی گردد، روح وی به برزخ منتقل و امکانات جبران گذشته برای وی بوجود آید که این امر در عالم مثال انفاق خواهد افتاد.
در اینجا تعریف کوتاهی از برزخ را می‌آوریم: برزخ فاصله بین دنیای ماده و سرای جاودانی ، عالمی وجود دارد که خالی از بعد زمان و مکان می‌باشد، زیرا به اندازه کل موجوات از ابتدای خلقت تا هر زمانی جای دارد و هر آنچه که در مغز انسان جای دارد اعم از قابل تصوّر و غیرقابل تصوّر همه در این عالم محفوظ می‌باشد و هر موجودی با هر شکل و اندازه و هیکل با همان کیفیت در برزخ آشکار می‌شود. فرق بین این دنیا و برزخ درست مثل فرق رحم مادر با دنیای بیرون برای نوزاد است.

2- سیر تکامل اتّصالی ( از عالم برزخ به عالم مادی) یعنی اینکه دنیایی شبیه دنیای مادی در برزخ برای کسانی که سیر تکامل آنان ناقص مانده بوجود می‌آید برای اینکه طبیعی‌تر بنظر آید با این دنیا ارتباط معنوی دارد تا لذتها و دردها و سایر موارد جهت موجود جسمی بوجود آید.

3- سیر تکامل امتناجی ( به طریق قوس صعودی ) : این حرکت قوس صعودی به منزله تبدیل نبات به حیوان و حیوان به انسان نیست، زیرا هر موجودی از نظر عدد و شمارش و عمر با موجود دیگر متفاوت است و از طرفی این امر معقول نیست که حیوانات به انسان تبدیل شوند، زیرا اگر این تبدیل به صورت فرد به فرد باشد، تعداد انسانها از ابتدا تا بحال حتی به اندازه فقط حشرات آفریده شده تا بحال نمی‌شود. بنابراین حرکات قوس صعودی مواد فوق به طریق حرکت وضعی اتصالی است ( مانند پیدایش اوّلیه تا به انتهای رشد جسمی خود رسیدن ) پس از هر یک از جامدات و نباتات و حیوانات تا موقعی که وجود دارند، بطور مرتب و متوالی تولید کننده مواد بعدی خود هستند بدون آنکه کوچکترین ذره‌ای از ماده وجودی آنها در ماده بعدی تحلیل برود. در نهایت اثری که از ماده اوّلی به دوّمی می‌رسد، ماده دوّی کاملتر می‌گردد زیرا یک اثر از ماده اوّلی و یک اثر از اقتضای طبیعت ماده خودش ذخیره دارد. با این تفاصیل در جماد صرفاً اثر جامد بودن وجود دارد ولی در نبات اثر جامد بودن و نبات بودن وجود دارد و در حیوانات اثر جامد و نبات و حیوان بودن و در انسان نهایتاً اثر همه موارد بعلاوه انسان بودن وجود دارد.

4- سیر تکامل اتحادی ( به طریق قوس صعودی و نزولی ) در این مرحله به انسان پس از طی شش مرحله قبل از تولّد ( سْلاله ، نُطفه ، عُلَقه ، مْضغَه ، عِظام ، لحم ) روح الهی دمیده می‌شود. برای کمال روح، هزار و یک عالم مقرر است که هزار عالم آن بشری و یک عالم آن برای وصال حقیقت است.

3/2- حقیقت دنیا

بمانـد سال‌ها این نظــم و ترتیــب

ز ما هر ذره خاک افتاده جایی

غرض نقشی است که از ما باز ماند

که هستــی را نمی‌بینم بقایــی

سعدی

نخستین گام برای شناخت جان پس از مرگ، شناختن دنیا است، زیرا زندگی جان دیگر در فراسوی دنیا قرار گرفته و هر انسان خردمند دوست دارد به فراسوی خود بیندیشد و حقیقت آن را درک کند و این چیزی است که در این جهان برای او میسر است، دنیایی که گروهی از انسان‌ها آنچنان به آن چنگ زده‌اند که گویا برای همیشه در آن خواهند ماند، و آنچنان به آن دل بسته‌اند که گویا ویژه آنان بوده و دیگران را در آن سهمی نیست، مرگ دیگران و حتی نزدیکترین خویشاوندان خود را می‌بینند و لحظه‌های دردناک آخر عمر آنان را به چشم نظاره می‌کنند ، ولی به هیچوجه پند نمی‌گیرند و آنچنان در این دنیا زندگی می‌کنند که گویا از بی‌وفایی و پیامدهای بسیار دشوار و اندوه‌بار دلبستگی به آن کاملاً ناآگاهند. بر این اساس است که شناختن حقیقت دنیا از ارزش و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

الف ـ واژه دنیا

واژه‌شناسان دنیا را از ماده دنو به معنای قرب و نزدیکی دانسته‌اند، طریحی نوشته است: دنیا در برابر آخرت و به سبب نزدیک بودن آن، به این نام نامیده شده است. ابن‌منظور یکی دیگر از واژه‌شناسان عرب نوشته است: دنی‌الشیء من الشیء ، یعنی : چیزی به چیزی نزدیک شده است و دنیا نقیض آخرت است، که اصل آن دنوای بود، و واو آن به یاء تبدیل شد. زیرا وزن فعلی اگر اسم دارای واو باشد، آن واو به یاء تبدیل می‌گردد، این رای سیبویه است ... و دنیا اسم برای این زندگی است که در آن قرار داریم. به این سبب نام دنیا گرفت که آخرت از زندگی این جهان، دور و دنیا به آن نزدیک است.

ب ـ دنیا برای آخرت :

پوچ‌گرایی در میان آنان که مبدأ و معاد را باور ندارند بی‌اندازه رایج است، تا آنجا که آسایش زندگی این جهان را از آنان گرفته، و به بیماری‌های روانی و افسردگی‌های روحی گرفتار ساخته است به گونه‌ای که در اثر این اندیشه نادرست برخی از آنان دست به خودکشی زده و به زندگی خود در این جهان پایان می‌بخشند. در میان یکتاپرستان به ویژه مسلمانان این اندیشه چندان نتوانسته است رخنه نماید، از این‌رو درصد خودکشی‌ها در میان آنان بسیار اندک است. ولی در میدان عمل غفلت، سست ایمانی ، ضعف باورهای دینی و وجود عوامل انحراف از درون و بیرون سبب گردیده است که بسیاری از آنان به دنیا گرایش پیدا نموده و این گرایش خطرآفرین، هم آسایش روانی را از آنان گرفته و هم موجب گریز آنان از دین و مذهب و غفلت از زندگی سعادتمندانه و جاویدان آخرت گردیده است.

علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به بهترین‌گونه به نکوهش دنیاگرایی پرداخته ، و دنیا را به جز در موارد مخصوص، فاقد هرگونه اعتبار و ارزش شرعی و عقلی و عقلایی معرفی نموده، و ارزش آن را تنها در این راستا قرار داده است که ابزاری برای رسیدن به زندگی جاوید آخرت باشد. اینک نمونه‌هایی از تعبیرات گران‌سنگ آن حضرت در این باره را از نگاه خود می‌گذرانید:

1- در نامه‌ای به معاویه نوشته است:

فان‌الله سبحانه قد جعل‌الدنیا لما بعدها، و ابتلی فیها اهلها، لیعلم ایهم اءحسن عملا، و لسنا اللدنیا خلقنا و لاباسعلی فیها اءمرنا، و انما وضعنا لنبتلی بها.

خداوند منزه از هر عیب و نقص، دنیا را برای رسیدن به فراسوی خود جهان دیگر آفریده است و ساکنان آن را آزموده است تا به علم فعلی آگاه گردد که کدام یک از آنان بهترین کردار را خواهد داشت. و ما برای این دنیا آفریده نشده‌ایم و به تلاش و کوشش در دنیا برای دنیا فرمان داده نشده‌ایم ، و همانا ما در آن آفریده شده‌ایم تا به وسیله آن، مورد آزمایش قرار بگیریم.

2- اءلا و ان هذه الدنیا التی اءصبحتم تتمنونها و ترغبون فیها، و تغضبکم و ترضیکم، لیست بدارکم، و لا منزلکم الذی خلقتم‌له، و لا الذی دعیتم‌الیه، اءلا و انها لیست بباقیة لکم، و لا تبقون علیها، و هی و ان غرتکم منها و قد حذرتکم شرها، فدعوا غرورها لتحذیرها، و اءطماعها لتخویفها، و سابقوا فیها و الی الدار التی دعیتم الیها، و انصرفوا بقلوبکم عنها.

آگاه باشید! این دنیایی را که آن را آرزو می‌کنید، و به آن شوق می‌ورزید، و شما را گاهی به خشم می‌آورد و گاهی از خود راضی می‌گرداند، نه سرای شما و آن جایگاهی است که برای آن آفریده شده‌اید. آگاه باشید! این دنیا برای شما نخواهد ماند، و شما در آن جاوید نخواهید بود. هر چند این دنیا شما را به خود فریفته است ولی از بدی خود نیز شما را بر حذر داشته است. پس به فریب دنیا دچار نگردید که شما را از آن برحذر داشته، و به آن آز نورزید که شما را از آن ترسانیده است و در آن به سرایی که به آن فراخوانده شده‌اید مسابقه بگذارید و با دل‌هایتان از آن روی بگردانید.

3- ... و لبئس المتجر اءن تری الدنیا لنفسک ثمنا و ممالک عندالله عوضا ... ... فلتکن الدنیا فی اءعینکم اءصغر من حثالة القرض و قراضة الجلم...

... و چه بد داد و ستدی است که اگر دنیا را بهای جان خود، و پاداشی از سوی خداوند بدانی ... ... پس باید که دنیا در دیدگاه شما از پوست درخت سلم درختی که پوست و برگ آن در دباغی استفاده می‌شود و از پارچه‌های ریزی که از قیچی خیاطی جدا می‌گردد، ناچیزتر باشد ...

4- انما الدنیا دار مجاز والاءخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، و لا تهتکوا اءستارکم عند من من یعلم اءسرارکم، و اءخرجوا من الدنیا و قلوبکم من قبل اءن تخرج منها ابدانکم، فیها اءختبرتم و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة ما قدم؟!

هان ای مردم ! دنیا سرای گذشتن و آخرت سرای ماندن است. پس از گذرگاه خود برای جایگاه ماندن توشه برگیرید و نزد کسی خداوندی که از اسرار شما آگاهی دارد نسبت به یکدیگر پرده‌دری مکنید، و پیش از جدا شدن بدن‌هایتان از این جهان، دل‌های خود را از آن بیرون برانید، در دنیا آزمایش می‌شوید و برای جز آن رسیدن به آخرت آفریده شده‌اید در آن هنگام که انسان می‌میرد مردم می‌گویند چه چیزی به ارث گذارده است و فرشتگان می‌گویند چه چیزی را برای سرای جاوید از پیش فرستاده است.

ج- از دنیا باید به میزان نیاز برگرفت:

از سخنان گذشته چنین به دست می‌آید که دنیا جایگاه آزمایش انسان و ابزاری برای رسیدن او به زندگی جاوید و سعادتمندانه آخرت است و این هدف تنها چیزی است که به دنیا ارزش و اعتبار بخشیده و آن را از حالت پوچی بیرون می‌آورد و بی‌تردید این هدف، دارای ارزش و اهمیت فوق‌العاده و منحصر به فرد است، زیرا تنها راه وصول انسان به رستگاری و نایل شدن او به سعادت و خوشبختی جاوید اخروی است. از این رو توجه به سلامت و امنیت راه نیز در خور اهمیت خواهد بود. بر این اساس، انسان تا آن هنگام که در دنیا زیست می‌نماید به ملاحظه طبیعت مادی خود ناگزیر است از آن برای نیازهای خود بهره برگیرد، این بهره‌گیری تا آنجا که نیاز باشد نه تنها ناپسند نیست، بلکه برای تحصیل هدف اصلی زندگی دنیا، که توشه گرفتن برای آخرت است لازم و ضروری می‌نماید. در این باره نقل شده است:

روزی علی علیه‌السلام در بصره شنید که یکی از یارانش به نام علاء بن زیاد حارثی در بستر بیماری افتاده است، امام علیه‌السلام به قصد عیادت او به خانه او رفت، و آنگاه که خانه بزرگ و وسیع او را مشاهده نمود، چنین گفت:

ما کنت تصنع بسعة هذه الدار فی الدنیا و انت الیها فی الاءخرة کنت اءحوج؟ و بلی ان سئت بلغت بها الاءخرة ، تقری فیها الضیف، و نصل فیها الرحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا اءنت قد بلغت به الاءخرة.


بررسی میزان بکارگیری روش های تربیت دینی نوجوانان از منظر نهج البلاغه در کتب دینی مقطع راهنمایی

خداوند متعال در طول تاریخ پیامبران زیادی را برای ارائه دین و تقویت دین داری انسان ها به منظور جلوگیری از انحراف بشر ارسال نموده است از طرف دیگر پیامبران آسمانی نیز دعوت مردم به سوی خدا را در راس اهداف و برنامه های خود قرار داده اند مهمترین گام برای رسیدن به این اهداف تربیت افراد بشر به سمت اخلاق و دین است حتی در قرن بیست ویکم به بعد نیز علی رغم
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 1153 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 43
بررسی میزان بکارگیری روش های تربیت دینی نوجوانان از منظر نهج البلاغه در کتب دینی مقطع راهنمایی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان ..................................................................................... صفحه

چکیده

فصل اول : کلیات تحقیق

مقدمه......................................................................................... 2

بیان مسئله.................................................................................... 4

اهمیت و ضرورت موضوع.............................................................. 5

اهداف پژوهش.............................................................................. 7

سوالات پژوهش............................................................................. 8

تعاریف واژه ها و اصطلاحات............................................................ 9

تعاریف نظری............................................................................... 9

تعاریف عملیاتی .......................................................................... 12

روش تحقیق................................................................................ 13

فصل دوم : پیشینه تحقیق و ادبیات تحقیق

مقدمه........................................................................................ 15

بخش اول................................................................................... 17

موضوع تربیت............................................................................ 17

ارزش و اهمیت تربیت................................................................... 17

جایگاه تعلیم و تربیت...................................................................... 18

هدفهای تربیت در اسلام................................................................... 19

اصول و مبانی وروشهای تربیت........................................................ 21

مفهوم دین................................................................................... 25

فلسفه و ضرورت دین..................................................................... 25

اهمیت تربیت دینی........................................................................ 25

زمان تربیت دینی.......................................................................... 28

طریق آموزش دینی........................................................................ 33

اصولی در تربیت دینی.................................................................... 34

آسیب شناسی تربیت دینی................................................................. 35

موانع تربیت دینی نسل نوجوان در نهاد خانواده...................................... 36

موانع تربیت دینی نسل جوان در نهاد جامعه.......................................... 37

موانع تربیت دینی نسل نوجوان در نهاد نظام آموزشی.............................. 38

بخش دوم................................................................................... 39

آشنایی با نهج البلاغه...................................................................... 39

ضرورت تربیت از دیدگاه نهج البلاغه................................................. 41

امکان تربیت از دیدگاه نهج البلاغه..................................................... 44

تربیت پذیری انسان از دیدگاه نهج البلاغه............................................. 45

ارزش تربیت از دیدگاه نهج البلاغه..................................................... 46

هدفداری تربیت ازدیدگاه نهج البلاغه................................................... 47

ضرورت شتاب در تربیت نوجوان از دیدگاه نهج البلاغه........................... 50

عوامل موثر در تربیت از دیدگاه نهج البلاغه......................................... 52

وراثت....................................................................................... 52

محیط ...................................................................................... 53

محیط جغرافیایی........................................................................... 54

سختیها و شداید............................................................................. 55

کار........................................................................................... 55

عوامل ماورای طبیعت.................................................................... 56

اراده انسان.................................................................................. 56

مبانی تربیت از دیدگاه نهج البلاغه..................................................... 57

مبانی هستی شناسی ( معرفت به خداوند ، به دین و جهان آخرت ) ............... 57

مبانی انسان شناختی ( عقل ، اراده ، تاثیرپذیری ... )................................ 58

اصول تربیتی از دیدگاه نهج البلاغه .................................................. 62

اصل اعتدال................................................................................ 62

اصل تدرج و تمکن ..................................................................... 62

اصل تسهیل و تیسر....................................................................... 63

اصل زهد ................................................................................. 63

اصل تعقل................................................................................... 64

اصل تفکر.................................................................................. 64

اصل تدبر................................................................................... 65

اصل کرامت................................................................................ 65

اصل عزت.................................................................................. 65

روشهای تربیتی از دیدگاه نهج البلاغه.................................................. 66

روش الگویی............................................................................... 66

روش محبت .............................................................................. 67

روش تذکر ................................................................................ 67

روش عبرت .............................................................................. 68

روش موعظه ............................................................................. 68

روش تشویق و تنبیه ..................................................................... 69

روش توبه................................................................................... 70

روش ابتلاء و امتحان..................................................................... 72

روش مراقبه و مطالبه..................................................................... 73

بررسی نمونه عملی در سیره امام علی (ع)............................................ 74

نامه 31 نهج البلاغه سفارشات امام علی (ع) به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) 74

پیشینه نظری تحقیق ( تحقیقات انجام شده در داخل کشور )......................... 81

فصل سوم : روش اجرای پژوهش

مقدمه........................................................................................ 87

جامعه........................................................................................ 87

نمونه ....................................................................................... 87

روش اجرای پژوهش..................................................................... 87

روش جمع آوری اطلاعات............................................................... 88

طرح پژوهش............................................................................... 88

فصل چهارم : یافته های پژوهش

مقدمه........................................................................................ 91

معرفی سیر تربیتی کتاب دینی مقطع اول راهنمایی و بیان هدف محتوا و روش 92

معرفی سیر تربیتی کتاب دینی مقطع دوم راهنمایی و بیان هدف محتوا و روش 110

معرفی سیر تربیتی کتاب دینی مقطع سوم راهنمایی و بیان هدف محتوا و روش 125

یک نگاه کلی به مباحث تربیتی امام علی (ع) و نمودار توصیفی................. 142

پاسخ به سوالهای پژوهشی.............................................................. 147

فصل پنجم : نتایج و پیشنهادها

بیان مسئله ، روش و یافته ها به صورت خلاصه.................................... 153

نتیجه گیری .............................................................................. 155

محدودیتهای تحقیق........................................................................ 157

پیشنهادها................................................................................... 158

فهرست منابع.............................................................................. 160

فهرست نمودارها

نمودار (1) عوامل موثر در تربیت از دیدگاه نهج البلاغه.......................... 143

نمودار (2) مبانی تربیت از دیدگاه نهج البلاغه ..................................... 144

نمودار (3) اصول تربیت از دیدگاه نهج البلاغه .................................... 145

نمودار (4) روش های تربیت از دیدگاه نهج البلاغه................................ 146


فهرست نمودار صفحه

نمودار (1) عوامل موثر در تربیت از دیدگاه نهج البلاغه

نمودار (2) مبانی تربیت از دیدگاه نهج البلاغه

نمودار (3) اصول تربیت از دیدگاه نهج البلاغه

نمودار (4) روشهای تربیت از دیدگاه نهج البلاغه


چکیده تحقیق :

خداوند متعال در طول تاریخ پیامبران زیادی را برای ارائه دین و تقویت دین داری انسان ها به منظور جلوگیری از انحراف بشر ارسال نموده است از طرف دیگر پیامبران آسمانی نیز دعوت مردم به سوی خدا را در راس اهداف و برنامه های خود قرار داده اند مهمترین گام برای رسیدن به این اهداف تربیت افراد بشر به سمت اخلاق و دین است . حتی در قرن بیست ویکم به بعد نیز علی رغم پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی میل به پرسش در وجود انسان ها شعله می کشد و قیام ها و جنگهای زیادی بر سر مساله دین و مذهب به وقوع پیوسته و یا در حال وقوع است . برای قرارگرفتن گرایش فطری انسانها به سمت خدا و دین « شیوه آموزش و تربیت دینی توسط والدین و نظام آموزشی مهمترین و موثرترین راه برای نیل به این مقصود است . »

در نظام آموزشی برای تربیت دینی عوامل بسیاری دخیل هستند مانند رفتار و منش معلم ، شیوه تدریس ، محتوای تدریس .... و ما در بین این عوامل کتب دینی مقطع راهنمایی را انتخاب نمودیم تا ببینیم چه میزان از شیوه های تربیتی امام علی(ع) برای تربیت دینی نوجوان در آن استفاده شده است .

در این راستا فصل اول شامل بیان مسئله ، اهمیت و ضرورت موضوع ، بیان اهداف ، سوالات پژوهش و تعریف واژه ها می باشد و فصل دوم به دو بخش تقسیم می شود که بخش اول شامل موضوع تربیت ، هدفهای تربیت در اسلام ، ارزش و اهمیت تربیت ، اصول و مبانی و روشهای تربیت ، دین ، فلسفه و ضرورت دین ، اهمیت تربیت دینی ، زمان تربیت دینی ، طریق آموزش دینی ، اصولی درتربیت دینی ، آسیب شناسی دینی و بخش دوم به معرفی نهج البلاغه و ضرورت تربیت از دید نهج البلاغه ، عوامل موثر در تربیت ، اصول و مبانی روشهای تربیتی از دید نهج البلاغه می باشد و سپس یک نمونه عملی یعنی قسمتـی از نـامـه 31 نهج البلاغه و در انتهای این بخش به پیشینه نظری تحقیق اشاراتی داشته است .

در فصل سوم به روش اجرای پژوهش نگاهی داشته که از روش مطالعاتی و توصیفی استفاده گردیده است.

و در فصل چهارم نیز به بیان اهداف ، محتوا و روشهای تربیتی کتب دینی پرداخته شده و میزان بکارگیری روشهای تربیتی نوجوانان درکتب دینی را بررسی و در انتهای فصل نمودارهای توصیفی از مطالب جمع آوری شده را ارائه و به سوال های پژوهش پاسخ داده شد است .

و در فصل پنجم بعد از ذکر بیان مسئله ، روش یافته ها به صورت خلاصه بیان شده است که حاصل آن این است که از بین 9 روش تربیتی استخراج شده از نهج البلاغـه 6 روش درکتب دینی می باشد (روش الگویی، محبت ، تذکر ، موعظه ، عبرت ، تشویق و تنبیه ) و 3 روش که روش عملی تر می باشد یافت نشد ( روش توبه ، ابتلا و امتحان، مراقبت و محاسبه ) و در پایان این فصل به پیشنهادها و محدودیتهای تحقیق اشاره شده است .

مقـدمه :

تـوجـه بـه دیـن ودیـنداری همواره به عنوان یکی ازمسائل مهم مطرح بوده و می باشد و به عبارت بهتر می توان گفت که همراه با هبوط حضرت آدم ابولبشر (ع) ، به کره خاکی دین و دینداری نیز آغاز شد و همواره در طول حیات بشر در زندگی انسان ها حضور داشته است و آنچنان این موضوع از اهمیت برخوردار بوده که خداوند متعال پیامبران زیادی را برای ارائه دین و تقویت دینداری انسان ها همچنین جلوگیری از انحراف بشر به طرف دین باطل ارسال نموده است و این خود بیانگر اهمیت این موضوع مهم می باشد .

از طرف دیگر باید توجه داشت که هرچیزی که در طول حیات بشر استمرار داشته باشد نشان دهنده نیاز فطری آدمی به آن است در اهمیت دین و دینداری باید افزود که در طول تاریخ قیامها و جنگ های زیادی بر سر مسئله دین و دینداری به وقوع پیوسته و بسیاری از انسان ها جان خود را نیز در راه دین و بـرای بـاورهای مـذهـبی خود فدا نموده اند که قیام عاشورا و شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و 72 نفر از یاران فداکارش به عنوان مهمترین نمونه ی این قیام ها می باشد .

امام حسین علیه السلام مهمترین هدف خود را از این قیام حفظ دین جد خود حضرت محمد (ص) اعلام داشته و این قیام آن چنان اهمیت دارد که به عنوان الگو و سرمشق برای سایر قیام ها می باشد .

در عصر کنونی نیز مهمترین علت افزایش نابهنجاری های اجتماعی فاصله گرفتن بشر از دین می باشد و صاحب نظران و اندیشمندان تنها راه خروج از بن بسـت هـای فـرهنـگی و اخلاقی را احیا و بازگشت مجدد بشر به سوی د ین می دانند .

از طرف دیگر آموزش دینی کودکان، نوجوانان و جوانان نیز همواره به عنوان یکی از دغدغه ها و مسائل مهم بعضی از خانواده ها ، نظام آموزشی و جامعه اسلامی بوده و می باشد .

موضوع و مسئله تربیت دینی و راههای بهبود نگرش نسل جوان نسبت به معانی و مفاهیم دستورات دینی آن چنان دارای اهمیت است که به عنوان یکی از مهمترین اهداف نظام تعلیم و تربیت اسلامی می باشد . اما متاسفانه تاکنون یک عزم و اراده ی جدی برای دستیابی به میزان تحقق این هدف مهم وجود نداشته و همچنین آسیب شناسی دقیقی از روشهای به کارگرفته شده توسط والدین و نظام آموزشی انجام نپذیرفته است .

حال با توجه به ضعفهای موجود در تربیت دینی نوجوانان در مدارس بر آن شدیم تا با تکیه بر نهج البلاغه و استفاده از روشهای تربیتی و الگوهای رفتاری آن یگانه ، بشریت باب علم نبی ، پدر بزرگوار امامان معصوم علیه السلام به بررسی کتب دینی مقطع راهنمایی پرداخته و ببینیم تا چه میزان از شیوه های تربیت دینی امام علی (ع) در کتب دینی استفاده شده است .

بیان مسئله

با توجه به مشکلات و انحرافات اخلاقی و دینی نوجوانان در دهه اخیر بکارگیری روش و الگوهای دینی درست و کامل برای رفع مشکلات وبرطرف نمودن موانع و هدایت صحیح آنان امری ضروری می باشد از جمله این شیو ه ها و الگوی صحیح راه یافت در مسیر شناخت شیو ه های تربیتی امام علی (ع) به عنوا ن یک انسان کامل و یک الگوی تمام نمای انسانیت می باشد و معرفی این بزرگوار و بیان و گفتار و شیو های تربیتی ایشان در مسیر تربیتی دینی نوجوانان که می تواند راه گشایی بزرگ و هدایت گر در امر تعلیم و تربیت صحیح و کامل دانست .

دراین تحقیق سعی محقق بر آن است که موارد ذیل را مورد بررسی قرار دهد :

1- اهمیت و ضرورت تربیت دینی و مذهبی نوجوانان در عصر حاضر

2- دیدگاه امام علی (ع) در تربیت نوجوانان

3- دیدگاه امام علی (ع) در بحث تربیت ( مبانی ، اصول ، روشها )

4- میزان بکارگیری این روش در کتب دینی مقطع راهنمایی

سوال 4 در حقیقت مسئله اصلی تحقیق و پژوهش ما می باشد که درکتب دینی مقطع راهنمایی چه میزان از روشهای امام علی (ع) استفاده گردیده است .

اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش

چنانچه اهداف مشترک همه انبیاء الهی ، مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد مشخص می شود که موضوع تربیت دینی و اخلاقی از عالی ترین اهداف و وجه مشترک تعالیم همه فرستادگان الهی بوده است و این مهم همواره در کتب آسمانی مورد تاکید قرار گرفت و تکرار کلمه تقوا در قرآن کریم به عنوان کامل ترین کتاب آسمانی ادعای فوق را تایید می کند .

از سوی دیگر تربیت دینی و اخلاقی و همچنین تربیت اجتماعی کودکان و نوجوانان و جوانان از مهمترین اهداف و آرمان های خانواده ها و همچنین از مهمترین اولویت های نظام تعلیم و تربیت است . اما باید توجه داشت که تربیت اجتماعی خود تحت الشعاع تربیت دینی و اخلاقی نسل جوان می باشد زیرا فردی که دارای تربیت دینی و اخلاقی باشد مسلما ٌ نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی نیز پایبند ی لازم را خواهد داشت و در آن هنگام می توان به کاهش نابسامانی ها و ناهنجاری های اجتماعی نیز امید بست از این رو هرگونه تحقیق و تلاش در جهت تربیت دینی و اخلاقی نسل نو به طورمستقیم بر تربیت اجتماعی آنان نیز تاثیر گذار خواهد بود .

از زاویه دیگر باید گفت یکی از مسائل مهم فرهنگی در سالهای اخیرمسئله هجوم فرهنگی بیگانگان در جهت تضعیف باورها و ارزشهای دینی و مذهبی نسل جوان می باشد و در هجوم فرهنگی باید نگاه کرد که نوک پیکان مهاجم به طرف کیست ؟

بطور مسلم باورها و ارزشهای دینی نسل جوان یکی از مهمترین اهداف مهاجمین می باشد و موثرترین راهکارها تقویت باورها و ارزشهای دینی نسل جوان می باشد باید یاد آور شد که اهمیت و نقش نسل جوان در فردای این مرز و بوم بر کسی پوشیده نیست و به عبارت بهتر اداره فردای کشور به دست نسل جوان امروز سپرده خواهد شد .

تاسف بار اینکه هم والدین و هم نظام آموزشی و سایر نهادهای اجتماعی موثر از یک سو فرصت طلایی در سنین تاثیر گذاری بر تربیت دینی و اخلاقی نسل نو را از دست داده و از سوی دیگر از بکارگیری از پتانسیل و استعداد کودکان ، نوجوانان و جوانان در جهت جستجوگری و دریافت مفاهیم و ارزشهای دینی ناتوانند .

شکل گیری هویت دینی و تقویت باورهای مذهبی نسل جوان موجب می شودکه در هجوم فرهنگی زود فرهیخته فرهنگ بیگانه نشوند و در برابر آن مقاومت وایستادگی کنند . از این رو موثرترین راه تضمینی برای جلوگیری از سلطه سیاسی بیگانگان در آینده این مرزو بوم نیز تقویت باورهای دینی و مذهبی نسل جوان می باشد البته همانطور که قبلاٌ اشاره شده که چه مسوولیت تربیت دینی و اخلاقی نسل جوان تنها بر عهده نظام آموزشی نیست و نهاد خانواده و جامعه نیز بزرگترین مسوولیت را نسبت به این مهم دارند اما نظام تعلیم و تربیت به لحاظ این که به طور رسمی مسوولیت تربیت و هدایت نسل نو را بر عهده دارد چنانچه از این فرصت های استثنایی و تا زمانی که کودکان و نوجوانان در اختیار و در دایره نظام تعلیم و تربیت قرار دارند نتواند بهره لازم را ببرد به طور قطع در ایفای رسالت مهم خود کوتاهی نموه است زیرا با افزایش سن و سال کودکان و نوجوانان و هم مقاومت شان در برابر تعلیم و تربیت پذیری افزایش خواهد یافت وهم با خروج افراد از دایره نظام تعلیم و تربیت فرصت طلائی برای هدایت و تربیت دینی و مذهبی نسل جوان را از دست خواهد داد.

اهداف پژوهش

اهداف کلی :

1- « بررسی میزان بکارگیری روشهای تربیت دینی نوجوانان از منظر نهج البلاغه در کتب دینی مقطع راهنمایی »

2- ارائه پیشنهاد ها بر اساس یافته های پژوهش به برنامه ریزان و دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت به منظور عمق بخشیدن به شناخت دینی دانش آموزان و افزایش روحیه دینداری و تعهد و التزام عملی آنان نسبت به اسلام و انقلاب به عنوان هدف غائی این تحقیق . چرا که رعایت و الزام آن ما را در رسیدن به جامعه ای ایده آل و امت نمونه اسلامی کمکی شایان می نماید و هدف دیگر از انجام این تحقیق مشخص کردن امکانات و امتیازات بی شمار سیـره تربیتی امام علی (ع) در نهج البلاغه است و بررسی این مساله که چگونه می تواند در تحقق نظام مطلوب و مورد نیاز جامعه اسلامی موثر واقع گردد .

اهداف جزئی :

1- بررسی دیدگاه امام علی (ع) در تربیت دینی نوجوانان

2- بررسی دیدگاه امام علی (ع) نسبت به ابعاد تربیت دینی نوجوانان

3- بررسی دیدگاههای امام علی (ع) در مورد روشهای ترتیب دینی نوجوانان

4- بررسی دیدگاههای امام علی(ع) در مورد عوامل موثر در تربیت دینی نوجوانان

5- بررسی میزان بکارگیری روشهای ترتیبی امام علی (ع)درکتب دینی مقطع راهنمایی .

سوالات پژوهش

1 - تربیت دینی درسن نوجوانی از دیدگاه نهج البلاغه چه جایگاهی دارد ؟

2- ابعاد تربیت دینی از دید نهج البلاغه چگونه است ؟

3- روشهای تربیت دینی در نهج البلاغه چگونه است ؟

4- عوامل موثر در تربیت نوجوان از دیدگاه نهج البلاغه چیست ؟

5- میزان استفاده روشهای تربیت دینی نهج البلاغه در کتب دینی چگونه است ؟

تعاریف نظری

دین :

مجموعه ی تعالیم و دستورات نشات گرفته از خداست که از طریق وحی به پیامبران ابلاغ شده تا بگوش مردم برساند و آنها را به رعایت و عمل تشویق کند [1].

مذهب : مذهب شامل مجموعه ای از باورهاست و این باورها خود توسط کلمات بیان می شود ، یعنی به صورت اندیشه ای در می آیند که کم و بیش شکل دستگاه فکری به خود گرفته و فقط با اعمال که مظاهر باورها و شیوه های تجدید نظر هستند زنده می ماند و مشخص می گردد[2].

تربیت :

تربیت در لغت به معنی نشو و نما دادن ، زیاد کردن و برکشیدن و مرغوب یا قیمتی ساختن است . در معنی اخیر تربیت از حدافراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن می باشد[3] .

تربیت پرورش دادن استعدادهاست. استعدادهایی که بالقوه در یک جاندار وجود دارد و به وسیله تربیت باید آن ها را به فعلیت در آورده و رشد داد و از همین جا معلوم می شود که تربیت باید تابع فطرت مـوجـود بـاشـد و نمـی شـود مـوجـود را بـرخلاف فطرت آن رشد داد . این نوع تربیت را در خصوص انسان از طریق علم اخلاق انجام می دهد در واقع تربیت انسانی یعنی رشد اخلاقی انسان بر مبنای نظارت او[4] .

تربیت :

تربیت دینی مجموعه دگرگونی هایی است که در عقیده فرد به منظور ایجاد نوعی خاص از عمل و رفتارکه متکی به ضوابط مذهب باشدانجام می شود. به عبارت دیگر در سایه ی دگرگونی هایی که در فکر و عقیده افراد ایجاد می گردد ، اخلاق ، عادات آداب و رفتار ، روابط فردی و اجتماعی شخص به صورت مذهبی وشرعی شکل می گیرند و مذهب به عنوان عامل مسلط بر زندگی و جنبه های آن خود نمایی می کند[5] .

درتعریف دیگراز تربیت دینی از دکتر خسرو باقری می خوانیم[6] .

تربیت دینی در مفهوم اصیل آن به این معناست که تدین ، در ارتباطی از نوع تربیت در خرد شکل بگیرد به عبارت دیگر اعتقادات دینی ، تجربه درونی ، در ارتباط با خدا ، التزام درونی نسبت به سخن خدا و عمل به مقتضای آن ، باید بستر تبیین عرضه معیارها ، تحرک درونی و نقادی جریان یابد . تربیت دینی باید با همین ویژگیهای اصیل خود در قرن بیست و یکم و چالشهای آن جلوگر شود ، پیراستن تربیت دینی از تلاشهای شبه تربیتی یا بد فهمی های ما از دین امکان توفیق تربیت دینی را در برابر چالشهای این قرن فراهم می کند .

کتب دینی :

منظور کتابهای فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی سه مقطع راهنمایی می باشد . در حقیقت عبارت است از محتوای تحت عنوان کتاب فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی دوره راهنمایی تحصیلی که از سوی دفتر برنامه ریزی تالیف کتب درسی تهیه و توسط شرکت چاپ ایران در اختیاردانش آموزان دوره راهنمایی به تفکیک پایه قرار می گیرد .

نوجوان و جوان :

مراحل سنی مختلف در حیات انسانها میزان رشد و فعالیتهای جسمی و فکری در هر مرحله مورد توافق و قبول همه محققین چون روانشناسان ، جامعه شناسان و... نیست و دارای تفاوتهایی می باشد . برای این تحقیق تقسیمات سنی را به صورت زیر در نظر گرفته ایم .[7]

کودکی از آغاز تا پایان 12 سالگی

ازپایان12سالگی تا 16 سالگی نوجوانی پسران

نوجوانی

از پایان 10 سالگی تا 14 سالگی نوجوان دختران

سن 16 تا 18 دوران بلوغ پسران

بلوغ

سن 14 تا 16 دوران بلوغ دختران

جوانی سن 18 تا 25 دوران جوانی پسران و دختران

میان سالگی سن 25 تا 40 دوران میان سالی برای زن و مرد

بزرگسالی سن 40 تا 60 سالگی

پیری سن 60 به بعد دوران پیری و کهولت

دوران نوجوانی و جوانی هرکدام نسبت به دوران قبل خود مرحله ی مستقلی از حیات محسوب می شوند دوره ای که به علت وجود تمایلات مختلف و متضاد عده ای از محققین هنوز آن را دوران مبهم زندگی می شمارند .

دوران نوجوانی و بخصوص مرحله بلوغ را ولادتی تازه ذکر می کنند از آن بابت ویژگیهای آن بگونه ای است که گوئی رابطه ی بین این فرد با دنیای سابقش وجود ندارد . در تعبیر پیامبر گرامی مان " شبه من الجنون" آمده و امام امیرالمومنین (ع) آن را "سکر الشباب" یا مستی جوانی تعبیر کرده است

تعاریف عملیاتی

دین : دین مجموعه عقاید ، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسانها از طریق وحی و عقل در ا ختیار آنان قرار دارد .

تربیت : در این تحقیق منظور از تربیت فعالیتهای آموزش و پرورش به منظور آماده سازی و رشد و بالندگی انسان برای ارتقاء سطح آگاهی های و بینش مناسب نسبت به خود جامعه ، هستی و مبدأ آفرینش می باشد .

تربیت دینی : منظور از تربیت دینی دین فرد در چهارچوبی پرورش یافته باشد و رشد یافته باشد که خود را مقید به رعایت عقاید، اخلاقیات و احکام و مقررات مربوط به دین بداند .

کتب دینی : منظور کتب دینی سه مقطع راهنمایی می باشد .

نوجوان : منظور گروه سنی راهنمایی و ابتدای دبیرستان می باشد .

روش تحقیق

این تحقیق از نوع تحقیق نظری می باشد و روش بکارگرفته شده در این تحقیق نظری به صورت توصیفی – تحلیلی می باشد که برپایه مطالعات کتابخانه ای و روش فیش برداری استوار است .

سعی و تلاش محقق براین است که با استفاده از نهج البلاغه و کتب تفاسیری مربوط به آن و کتب تالیف شده پیرامون تربیت از دیدگاه امام علی (ع) ، روشهای تربیتی از منظر امام علی (ع) را یافته استخراج نموده و به بررسی آنها در کتب دینی پرداخته شود .

مقدمه :

بحث تربیت انسان تاریخی به درازای خلقت بشر دارد . هم زمان با آفرینش حضرت آدم (ع) تربیت او توسط خداوند متعال آغاز گردید وحکمت را پروردگارجهانیان به وی آموزش داد و طریق هدایت و سعادت را خداوند به آدم (ع) نشان داد . بعد از او نیز پیام آوران الهی آمده اند تا انسانها را تربیت کنند .

در هیچ زمانی انسان بدون مربی نبوده زیرا انسان موجودی است که همه جهاتی که در عالم است در او نیز وجود دارد منتها به طور قوه است و در حد استعداد می باشدولی برای اینکه این استعدادها فعالیت پیدا کنند باید مربی باشد تا زمینه های چنین تحولی را فراهم کند و انسان را از مرتبه اسفل به اعلا بکشاند واز ظلمات حیوانیت به نور انسانیت برساند .

تربیت در سنت پیام آوران الهی خروج از ظلمات به سوی نور است و کتاب انبیاء ، کتاب تربیت انسان است . بنابراین تربیت انسان همزاد با پیدایش انسان است و اگرانسان تربیت صحیح شود منشاء همه چیز است و اگر آدم نشود منشاء همه ظلمات خواهد شد .

مسئله تربیت در همه اعصار و مکانها مطرح بوده و اعمال می شده است . تمامی جوامع تربیت رسمی و یا غیر رسمی داشته اند و افراد را با توجه به نیازها و اهداف اجتماعی پرورش می داده اند در دنیای امروزی جایگاه تربیت نسبت به گذشته بیشتر مورد توجه قرار گرفته و امکانات ، منابع ، نیرو وفرصتهای بسیاری به این امر اختصاص می دهند .

بشر به علت بلوغ فکری به اهمیت وضرورت دوچندان تربیت پی برده و هر ملتی که آگاهانه در این مسیر قدم برداشته از ثمرات بی شمار آن منتفع گردیده و در زمینه های مختلف بر سایر ملل پیشی گرفته است . اما همان طوری که تربیت انسان از بهترین وخطیر ترین امور بشری می باشد احتمال آسیب زایی و انحراف آن از مسیر صحیح نیز زیاد است .

با توجه به حساسیت موضوع تربیت انسان ضروری است که این موضوع از جایگاه و مقام انسانهای بزرگ نیز دیده شود و مورد بررسی قرار گیرد و با روشها و سنتهای آن بزرگان نیز آشنا و برای تربیت نسل جدید آنها را بکار بست .

به این منظور این بخش تحقیق اشاراتی دارد به شیوه و روشهای تربیتی امام علی (ع) .

موضوع تربیت :

موضوع و محور تربیت انسان است و با توجه به زمینه های رشد و استعدادهای درونی بشر، تعلیم و تربیت جایگاه خود را پیدا می کند. به عبارت دیگر چگونگی تربیت یافتن انسان و شکوفایی استعدادهای درونی او وظیفه تعلیم وتربیت است .

در این راستا شناخت ماهیت و چیستی انسان و ارائه تعریف دقیق از ساختار وجودی و استعدادهای درونی وی می تواند نقش تعیین کننده ای در رابطه با تعلیم و تربیت و تحقق اصول و اهداف آن باشد[8] .

ارزش و اهمیت تربیت :

«والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئاوجعل لکم السمع والابصاروالافئده لعلکم تشکرون[9].

در اهمیت و ارزش تربیت همین بس که قرآن کریم محور دعوت پیامبران را عموما و پیامبر عظیم الشان اسلام را خصوصا تربیت فضائل اخلاقی قرار داده است و این از موضوعاتی است که جامعه بشری از همـان روزگـار نخستین حیـات بـه آن نیـاز داشته و روز به روز با توسعه زندگی اجتماعی و علمی و سیاسی این نیاز بیشتر شده است . چنانکه هم اکنون در بیشتر جوامع بشری مشاهده می کنیم به همان نسبت که علوم طبیعی و مادی رونق پیدا کرده و زندگی بجانب ماشینی و صنعتی و توسعه یافته است . خود انسان از اصول و مبانی تربیت و از فضائل انسانی دور مانده است علت امر آن است که علم را از ایمان و تقوا جدا نمودند و تعلیم را از تربیت و تزکیه بی نیاز دانستند [10].

انسان به کمک تعلیم و تربیت می تواند استعدادهای درونی خود را بشناسد و گوهر وجودی خویش را بپروراند و آن را تا سر منزل مقصود برساند در واقع تا وقتی انسان نداند که چیست و گنجایش و ظرفیت او چقدر است و چه استعدادهایی دارد به دنبال شکوفا ساختن این استعدادها نخواهد رفت . خلاصه اینکه تنها تربیت صحیح قادر است گوهر گرانبهای وجود آدمی را شکوفا کند و آن را در مسیر سعادت و کمال رهنمون شود . دین مبین اسلام بخصوص مکتب اهل بیت (ع) تعلیم وتربیت را تنها در راه حیات انسان ورسیدن به کمال شمرده وبا ندای (هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون)[11] (آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند مساوی اند . )

قرآن شناخت را محور تربیتی انسان قرار داده وتعلیم و تربیت را زیر بنای بعثت انبیا دانسته است .

آیات و روایات فراوانی در زمینه اهمیت تعلیم و تربیت آمده است که دراینجا به همین اندازه بسنده میکنیم، در یک کلام می توان گفت که تربیت استفاده ازتمام استعدادهای انسانی است [12].

جایگاه تعلیم و تربیت :

علوم مختلفی اخلاق انسان را موضوع بررسی خود قرار داده اند که برخی از آن ها زیر مجموعه علوم اسلامی هستند . هر کدام از این دانش ها از جهتی خاص به مسائل تربیتی می پردازد مانند علم اخلاق ، اخلاق توصیفی، فلسفه اخلاق و تعلیم وتربیت. در علم اخلاق ، شیوه آراسته شدن به صفات نیکو و پسندیده و زدودن صفات زشت و ناپسند مورد بحث قرار می گیرد و در دانش تعلیم و تربیت از اصول و روش های تربیتی وچگونگی تربیت صحیح براساس ویژگیهای روحی انسان گفته می شود[13].

هدفهای تربیت در اسلام :

از تامل در معانی لغوی واژه های نظیر هدف و غایت بر می آید که جملگی در بردارنده مفهوم ( نهایت و سرانجام کار ) است با این تفاوت که گاهی نهایت امری است عینی و خارجی و گاهی ذهنی یا وجدانی در اسلام هدف نهایی و غایی رسیدن انسان به قرب الهی می باشد . در اصطلاح قرآن انسانی کامل است که قرب الهی یابدپس هدف زندگی از دید قرآن، عبودیت و در نهایت قرب الی الله است .

اهداف در اسلام به دو دسته تقسیم می شود : 1- هدف غایی 2- هدف کلی[14]

الف ) هدف غایی تربیت در اسلام :

هدف غایی تربیت در هر مکتبی ، کمال مطلوب آدمی است و باید تمام فعالیت های او متاثر از آن باشد ، ویژگی های هدف غایی از نظر اسلام که در کل به آن ماهیت خاصی بخشیده است عبارتند از :

1- هم سازی با فطرت: هدف های غایی درمنظر دینی با ساختار وجودی و ماهیت انسان تناسب دارد .

2- جامعیت : در برگیرنده تمام ارزشهای انسانی

3- برانگیزندگی : ایجاد شوق و رغبت

4- عدم محدودیت : که می تواند عامل مهمی برای کسب درجات عالی تر باشد .

5- وحدت هدف غایی : در حقیقت جامع همه ارزشها و کمالات انسانی و در برگیرنده رشد و تعالی تمام مراحل حیات او است .

6- دست یابی به قرب الهی :هدف غایی که حقیقتی بی نهای و جامع تمام ارزشهاست از دید اسلام ، همانا خداوند تعالی است . اوست که بی نهایت و کامل است و می تواند محور تمام افعال انسان قرارگیرد.این هدف حقیقتی است که تمام کمالات به او برمی گردد.

نزدیکی به خدا، علم به خدا، ایمان به خدا و غیره همه ناظر بر یک حقیقت است و آن خداست . از این رو شایسته است که خود خدا که حقیقت ازلی است محور قرار گیرند.

ب ) اهداف کلی تربیت در اسلام :

منظور از اهداف کلی یا واسطه ای یک سوی غایتهای کلی است که برای تبدیل شدن به رفتارهای جزئی باید مشخص تر شوند. این اهداف نسبت به هدف نهایی وسعت و محدوده کمتری دارد. وحد واسط بین هدف نهایی واهداف رفتاری و جزیی اند، هدف های واسطه ای مسیرحرکت انسان را تا حدی مشخص تر،روشن تر می کنند و مجموعه ای راتشکیل می دهند که از به هم پیوستن آنها پیکره هدف نهایی ساخته می شود . از این رو می توان این اهداف را در سه مقوله مورد بررسی قرار داد .

1- اهداف تربیتی اسلام در خصوص ارتباط انسان با خدا (معرفت خدا، ایمان ،تقوا، عبادت ، شکرگزاری)

2- اهداف تربیتی اسلام در خصوص ارتباط انسان با خود( ابعاد مختص انسان و ابعاد مشترک بین انسان و حیوان )

3- اهداف تربیتی اسلام در خصوص ارتباط انسان با دیگران (ارتباط اجتماعی ، ارتباطات اقتصادی ، ارتباطات سیاسی ، ارتباطات فرهنگی )

4- اهداف تربیتی اسلام درارتباط انسان باطبیعت(شناخت طبیعت وبهره برداری صحیح ازطبیعت)

اصول ، مبانی و روشهای تربیت :

اصول تعلیم و تربیت :

واژه اصل در لغت به معنای بیخ ، بنیاد ، پایه و بن هر چیزی است .

در علوم تربیتی معانی گوناگونی برای اصول بیان شده است .

مفاهیم ، نظریه ها و قواعد نسبتا ٌ کمی که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنمای مربیان در کلیه اعمال تربیتی باشد . و یا قاعده عامه ای که می توان آن را به منزله دستورالعملی کلی در نظر گرفت و از آن به عنوان راهنمای عمل استفاده کرد .

حاوی «باید » بر این اساس ، هنگامی که از اصول تعلیم و تربیت سخن می گوییم بایدخود را محدود به بیان قواعد می کنیم که به منزله راهنمای عمل ، تدابیر تعلیمی و تربیتی ما را هدایت می کنند[15].

دکتر مهدیان مقصود از اصول را این گونه بیان می دارند. اصول تربیت چهارچوب ها ،قضاوت ها وقواعدی هستند که تمام کوشش های معلم را در جریا تربیت روشن می سازند به طوریکه می توانند منشاء و مصدر رفتار معلم و دانش آموز باشند . در یک عبارت مشخص تر اصول تربیت ، معیارها وضوابطی هستند که بایدها و نبایدهای تربیت را بیان می کنند[16].

ایشان ویژگی های اصول تربیتی را اینگونه بیان می دارند:

1- اصول کشف کردنی و تعینی هستند نه وضع کردنی و تعیینی. یعنی نمی توان با تکیه بر ذهن خود و یا مشارکت با دیگران چیزی را اصل نهاد و آن را ملاک رفتار تربیتی شمارد. زیرا اصل مقوله ای عینی و غیر اعتباری و فرا ذهنی است که از این نظر کمیت اصول نامحدود بوده و بنا به مقتضیات زمانی و مکانی قابل افزایش است .

2- اصول تغییر پذیرند یعنی اینکه مطلق، حتمی و کافی نیستند و لذا همواره اصول تربیت در معرض ارزیابی قرار گرفته و صحت و درستی آنها را برای کاربرد موثر به بوته آزمایش
می گذارند.

3- علی الاصول انتظار می رود اصل قابل تعمیم باشد . اما در عالم واقع گاه کاربرد اصل قابل تعمیم نمی باشد. بنابراین گفته می شود مطلوب وقاعده آن است که اصل بر زمان و مکان باشد نه در مکان وزمان .

4- هر اصلی متناظر با هدفی است و از منبعی ( مبنایی نشات می گیرد و بر کیفیتی از انجام دادن کار (روش) تاثیر می گذارد . یعنی به وسیله اصول روش های درخور بر رسیدن به هدف ها انتخاب خواهد شد . با توجه به توضیحات گذشته مبانی تربیت برخاسته از نیازهای انسانی،مواریث فرهنگی ، بنیادهای دینی و مذهبی و نظرات مربیان بزرگ بودند که منبع کشف اصول تربیت معرفی گردیدند.

بنابراین اصول آموزش وپرورش را می توان از سه منبع اصلی یعنی انسان ، جامعه و دیدگاه فلاسفه و علما تربیتی استخراج نمود .

مبانی تعلیم و تربیت :

واژه مبانی ، جمع مبنا و در لغت به معنای بنیان اساسی وبنیاد است . درعلوم تربیتی ، معانی گوناگونی برای مبانی شده است . د رحقیقت مبانی در تعلیم و تربیت عبارت است از قضایای حاوی"است"که به موقعیت انسان وامکانات ومحدودیتهای او و ضرورتهایی که همواره حیات انسان تحت تاثیرآنهاس مربوط می شود . ویا مبانی تعلیم و تربیت مجموعه قانونمندی های شناخته شده در علوم نظری چون روانشناسی و جامعه شناسی است که تعلیم و تربیت بر آن تکیه می کند[17].

همچنین دکتر مهدیان در مورد مبانی اینگونه می نویسند :

مبانی تربیت عبارتست از اندیشه ها ، افکار ونگرش های مربوط به معرفت شناسی ، جهان شناسی،انسان شناسی وارزش شناسی و در کل موفقیت انسان ،امکانات و محدودیت های او. مبـانـی تربیـت مشتـمل بر پایه ها و عوامل اساسی است که کم و کیف تربیت را نشان می دهد کانالها ومنابعی که مبتنی بر تعالیم دینی ، تحقیقات علمی و معارف فلسفی و کلیه واقعیت هایی است که تمام عوامل وعناصر تربیت را تحت تاثیر قرار داده و به ساختار و محتوا و روش آن جهت کلی می دهند . همچون نظریات مربیان بزرگ تعلیم و تربیت . زیر ساخت هایی که به عنوان زیر بنای تمام جنبه های اصلی ساختار تربیت ( یاطبقات بالای آن ) مبتنی بر آنها هستند.

مبانی تعلیم و تربیت از موقع ( یاموقعیت ) آدمی و امکانات ومحدودیتهایش و نیز از ضرورت هایی که حیاتش را همواره تحت تاثیر قرار می دهد بحث می کند [18].

انواع مبانی تربیت

انسان به عنوان موجودی چند بعدی که دارای ویژگی ها وصفات متمایز از سایر موجودات است طبیعت منحصر به فردی دارد . وجود او مملو از قوا و استعدادهای متنوع و گاه متضاد است از عقل و اندیشه تا غضب و شهوت ، از عشق و دوست داشتن تا انزجار و تنفر، خودخواهی ودیگر خواهی و ... همه و همه خصوصیات و خصلت هایی است که از او موجودی زیستی ، اجتماعی ، روانی ؛ اخلاقـی ، فلسفـی و الهـی ساختـه اسـت . بنابـرایـن تعلیم و تربیت او به زمینه های گوناگون زیست شناختی ، جامعه شناختی ، روان شناختی و فلسفه مربوط می شود و مبانی تربیتش از جامعیتی برخوردار است که همه ابعاد وجودی او را در بر می گیرد با این توضیحات می توان انواع مبانی تربیت را چهارچوب مفهومی معینی که ارتباط معنی دار و متقابلی با یکدیگر دارند شامل مبانی زیر دانست . مبانی فلسفی و تعالیم دینی ، مبانی علمی و زیست شناختی ، مبانی روان شناختی و مبانی جامعه شناختی[19] .

روشها در تعلیم و تربیت

روش در لغت به معنای طریقه و قاعده ، قانون و شیوه است .

روشهای تربیتی عبارتند از دستورالعملهایی که به ما می گویند برای رسیدن به مقصد و مقصود مورد نظر چه باید کرد[20] . به عبارت دیگر روشها ، راهکارها و شیوه هایی عملی هستند که در فرایند تربیت بکار می روند تا متربی به هدف نهایی تربیت برسد .

روشهای تربیتی عبارتند از : دستورالعمل هایی که به ما می گویند برای رسیدن به مقصد ومقصود مورد نظر چه باید بکنیم ، به عبارت دیگر روش ها ، راهکارها و شیوه هایی عملی هستندکه در فرآیند تربیت به کار می روند تا متربی به هدف نهایی تربیت برسد . در حقیقت روش های تربیتی مظهر و نمود بارز کار تربیت هستند و بخش اعظم توفیق مربی و نظام تربیت ، در گرو شیوه هایی است که او برای رسیدن به اهداف تربیتی اتخاذ کرده و به کار می بندد، به همین جهت گزاف نیست اگر بگوییم خطیرترین و دشوارترین مرحله از فرآیند تربیت تعیین و تشخیص روش های تربیتی و استفاده و به کارگیری صحیح و موثر آن است . تربیت کننده ای به تشخیص صحیح شیوه های تربیتی توانا است که از ویژگی های عمومی و اختصاصی متربیان و نیز اهداف و اصول که باید مراعات کرد ، آگاهی کامل داشته باشد[21] .

مفهوم دین :

معنای لغوی دین ، انقیاد ، خضوع ، پیروی اطلاعات و تسلیم است ومعنای اصطلاحی آن مجموعه عقاید ، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسانها از طریق وحی وعقل در اختیار آنان قرار می گیرد [22].

دین روش مخصوص در زندگی ، که صلاح دنیا را به گونه ای که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد تامین می کند [23].

علامه جعفری نیز در تعریف دین می گوید « دین مجموعه قوانین و مقرراتی است که همه به اصول بینش بشر نظر دارد و هم درباره اصول گرایش وی سخن می گوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیر پوشش دارد و از طریق وحی در اختیار آنها قرار می گیرد [24].